هیچ فرصت دومی برای یک برخورد اول وجود ندارد، پس یک مقدمه خوب در بازی های ویدیویی حائز اهمیت بالایی است. این تنها شانس شما است تا به بازیکن نشان دهید که با چه اثری سر و کار دارند.

از بخش آموزشی و اولین میان‌پرده گرفته تا طراحی و چینش مرحله اول، همه این المان‌ها نقش مهمی در تشکیل یک مقدمه خوب دارند. یک مقدمه بد می‌تواند به باقی تجربه بازی هم صدمه بزند. برای مثال، Xenoblade Chronicles 2 به خاطر بخش آموزشی بسیار بدی که اصلا به بازیکنان مکانیک‌های اصلی بازی را یاد نمی‌دهد، در طول سال‌ها مورد نفرت بسیاری قرار گرفته است.

در طرف مقابل هم اگر یک مقدمه خوب باشد، تا ابد در اذهان ماندگار خواهد شد. مثل Super Mario Bros که در همان ۱۰ ثانیه اول به شما نشان می‌دهد که شیرازه اصلی این بازی چیست. با این وجود، یک سری مقدمه در تاریخ بازی‌های ویدیویی وجود دارند که توسط نسل جدید بازیکنان فراموش شده و مورد توجه کافی قرار نمی‌گیرند. این مقدمه‌ها لیاقت حضور در تالار مشاهیر در کنار بازی‌هایی مثل Mass Effect 2 و Super Mario Bros را دارند.

Megaman X

بازی‌های کلاسیک، خصوصا آن‌هایی که متعلق به دوران SNES هستند، خود را در ناخودآگاه نسلی از گیمرها برای همیشه حک کرده‌اند. اما از آن زمان تا کنون برخی فراموش شده یا به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرند. در حالی که Megaman X کاملا ناشناخته نیست، اما به اندازه کافی از مرحله اول فوق‌العاده این بازی تعریف و تمجید نمی‌شود.

در حالی که بازی‌های بعدی سری X بیشتر خود را درگیر داستان نه چندان خوبشان کردند، اولین بازی X مستقیما شما را در مرکز اکشن قرار می‌دهد. مرحله اول این بازی هم به طرز استادانه‌ای به بازیکنان نشان می‌دهد که چگونه با این نسخه جدید از Megaman تعامل داشته باشند.

از طریق طراحی مراحل طبیعی و مواجهه با دشمنان، بازیکنان یاد می‌گیرند چگونه بپرند، شلیک کنند و با نحوه کارکرد انواع دشمنان و باس‌ها آشنا شوند. اینگونه باید بخش‌های آموزشی را در یک مرحله اصلی پنهان کرد و Megaman X این کار را به خوبی Super Mario Bros انجام می‌دهد.

Final Fantasy 9

دیسک اول Final Fantasy 9 بازیکن را با ارائه حس غلطی از امنیت و لحن کارتونی گول می‌زند. سپس در حالی که بیشتر از همیشه احساس آرامش دارید، بازی پشت پای شما را خالی می‌کند. Final Fantasy 9 ابتدا شما را در نقش Vivi قرار می‌دهد، جادوگر چشم‌درشت و بی‌گناهی که صرفا به دنبال یافتن یک بلیط برای رفتن به یک نمایش است. در عین حال شما بین این شخصیت و Zidane، پروتاگونیست اصلی بازی، جابه‌جا می‌شوید. Zidane هم در ابتدا داستان چندان تاریک‌تری نسبت به Vivi ندارد.

در واقع می‌توان حتی گفت که با یک داستان کلاسیک پریایی طرف هستیم که در آن Zidane می‌خواهد به دلایلی نامعلوم، پرنسس را بدزدد. یک ساعت اول Final Fantasy 9 آن قدر معصومانه و خوش‌قلب است که وقتی بازی را به پایان می‌رسانید و با تمام پیچش‌ها و روابط سیاسی و تاریک بازی مواجه می‌شوید، از خودتان می‌پرسید که آیا اصلا در ابتدا در حال تجربه همان بازی بوده‌اید یا اثری به کل متفاوت.

Crysis

وقتی Crysis برای اولین بار روانه بازار شد، برای سال‌ها لقب پیشرفته‌ترین بازی از نظر فنی را در اختیار داشت. تقریبا یک دهه طول کشید تا سخت‌افزارهای مدرن بتوانند این بازی را با حداکثر تنظیمات به روانی اجرا کنند. جمله “Can it Run Crysis” بی‌دلیل تبدیل به یک Meme بزرگ نشده است.

با این اوصاف، انتظار می‌رود که مقدمه Crysis پر سر و صدا و انفجاری باشد تا قدرت واقعی این بازی را به رخ بکشد. در عوض Crysis تحسین برانگیز، اما تحت کنترل آغاز می‌شود. شما کنترل شخصیت اصلی را در حالی به دست می‌گیرید که به آرامی در حال پیشروی در جنگلی پر تراکم است. شکوه کامل بازی به صورت قطره‌چکانی به شما نشان داده می‌شود تا سرنجام به یک رونمایی کامل برسید.

جزیره‌ای استوایی که نقشه اصلی بازی است به شما به صورت ذره ذره نشان داده می‌شود تا اینکه به لبه یک پرتگاه می‌رسید و می‌توانید این جزیره را با تمام عظمت آن ببینید. منظره‌ای آرامش‌بخش از بالا که مبارزه‌ای دشوار برای بقا را زیر درختان خود پنهان کرده است.

معرفی جهان Crysis به این شکل نیازمند خودداری زیادی بود، اما همین مهم باعث شده تا افتتاحیه Crysis به مقدمه‌ای ماندگار تبدیل شود.

Star Wars: Knights Of The Old Republic 2

مقدمه اولین Knights of the Old Republic برای طرفداران Star Wars نمادین است، اما دنباله این بازی هم مقدمه بسیار خوبی دارد. KOTOR 2 در حالی آغاز می‌شود که Ebon Hawk، کشتی فضایی بازی اول، در فضا سرگردان شده و تمام خدمه آن به طرز مرموزی ناپدید شده‌اند. در عوض زنی رازآلود به نام Kreia و شخصیت شما در این بازی یعنی The Exile در این کشتی قرار گرفته‌اند. شما سپس در یک کلنی حفر معدن متروکه بیدار می‌شوید و صدای Kreia در سر شما به شما می‌گوید که اوضاع چندان خوب نیست و باید فرار کنید.

مرحله اول KOTOR 2 به شدت اتمسفریک بوده و شما را با کنترل‌های KOTOR دوباره آشنا و تمام ویژگی‌های جدید KOTOR 2 را معرفی می‌کند. این مقدمه همچنین از همان اول به شما نشان می‌دهد که دشمن شما کیست و در مقابل چه آنتاگونیستی قرار خواهید گرفت.

پس از آن شما یک دوست جدید به نام Atton Rand پیدا می‌کنید و به Ebon Hawk باز می‌گردید تا یکی از جنجالی‌ترین ماجراجویی‌های فرنچایز Star Wars را آغاز کنید. آن هم در حالی که یک مقدمه عالی را پشت سر گذاشته‌اید.

Saints Row 2

اولین بازی Saints Row اثر بدی نبود، اما در عین حال با آش دهان‌سوزی هم طرف نبودیم. اما وقتی سری Grand Theft Auto تصمیم گرفت تا با GTA 4 انرژی دیوانه‌وار نسخه‌های قبلی خود را پشت سر بگذارد و به سمت داستانی سنگین‌تر و احساسی‌تر برود، Saints Row 2 وارد شد تا جای خالی به وجود آمده را پر کند.

Saints Row 2 از همان اول دو چیز را برای بازیکن مشخص می‌کند: مدت زیادی از بازی اول گذشته و در این زمان شخصیت اصلی از بازی اول که حالا با نام The Boss شناخته می‌شود، توانسته برای خود اعتبار زیادی دست و پا کند. مقدمه Saints Row 2 یک فرار از زندان به شدت هیجان‌انگیز است که بسته به اینکه قبلا بازی را تجربه کرده باشید یا نه متفاوت ادامه خواهد یافت.

در هر صورت این فرار با یک تعقیب و گریز روی قایق به پایان می‌رسد و سپس کلیت داستان برای بازیکن مشخص می‌شود: Saintها کاملا نابود شده‌اند، چند گنگ دیگر و شرکت Ultor جایگزین آن‌ها شده و The Boss می‌خواهد کاری کند که تمام این گروه‌ها از تصمیماتی که آن‌ها را به این نقطه کشانده پشیمان شوند.

Prey (2017)

فقط می‌توان تصور کرد که اگر Arkane توسط Bethesda مجبور نمی‌شد این بازی را از یک آی‌پی جدید به یک بازی Prey تبدیل کند، نتیجه نهایی چه می‌شد. اما در هر صورت چیزی که دریافت کردیم یک بازی شگفت‌انگیز است. همچنین یکی از بهترین مقدمه‌های تاریخ در این بازی قرار داده شده تا خیلی زیرپوستی به شما بگوید که با چه عنوان خوبی طرف هستید. شما به عنوان Morgan Yu از خواب بیدار می‌شوید؛ دانشمندی که توسط برادرش برای انجام یک سری آزمایشات به آزمایشگاهی آورده می‌شود.

برای شروع باید گفت که این آزمایش‌ها بسیار عجیب هستند و برادر شما دائما در مورد بازخوردهای سیناپسی (یا فقدان آن‌ها در مورد Morgan) صحبت می‌کند. از این بازخوردهای سیناپسی تا پایان جنجالی بازی دیگر حرفی به میان نمی‌آید.

وقتی این آزمایش‌ها توسط دشمنان اصلی بازی یعنی Mimicها متوقف می‌شوند، Morgan از خواب بیدار شده و در ابتدا به نظر می‌رسد که همه چیز صرفا یک کابوس بوده است. اما چند ایمیل و یک پیغام صوتی به Morgan می‌گویند که مشکلات او تنها آغاز شده است. Morgan سپس با استفاده از یک آچار دستی پنجره آپارتمان پنت‌هاوس خود را می‌کشند و متوجه می‌شود که این آپارتمان یک شبیه‌سازی است.

Persona 3

در پایان Persona 3، شما می‌میرید. در آغاز Persona 3، به شما گفته می‌شود که در انتها خواهید مرد. البته بازی دقیقا اینگونه همه چیز را به شما نشان نمی‌دهد. در عوض سینماتیک افتتاحیه بازی که هر بار بازی را شروع می‌کنید پخش می‌شود، پر از نماد و مفاهیم پنهان است.

واضح‌ترین نماد در این میان‌پرده، حضور دائم Memento Mori و ترجمه‌های متفاوت آن از جمله روش‌های متفاوتی که شما می‌توانید آن را به انگلیسی ترجمه کنید است. فقط وقتی در بازی به اندازه کافی پیشروی می‌کنید متوجه می‌شوید جمله «به یاد داشته باش، تو خواهی مرد» به معنای واقعی کلمه است.

اگر خوره فلسفه هستید، Persona 3 یکی از بهترین بازی‌هایی است که می‌توانید تجربه کنید و مقدمه این بازی به خوبی این حرف را اثبات می‌کند.

Fallout: New Vegas

در حالی که مدت زیادی طول می‌کشد تا بازی‌های Fallout خود Bethesda واقعا آغاز شوند، در همان ابتدای Fallout: New Vegas به سر شما شلیک می‌شود. پس از آن شما فورا توسط یک دکتر نجات داده می‌شوید. دکتری که به نحوی توانسته گلوله‌ای به سر را درمان کند.

پس از آن، شخصیت شما، تحت نام Courier 6، خود را در شهر Goodsprings می‌بیند؛ شهری که به نوعی نسخه کوچکی از تمام چیزهایی است که در ادامه بازی با آن روبه‌‎رو خواهید شد. نکته خنده‌دار این است که شما می‌توانید کاملا شهر Goodsprings را نادیده بگیرید و مستقیما از آن خارج شوید.

با این حال، در این شهر بمانید تا برای تمام چیزهایی که Fallout: New Vegas را تبدیل به اثری عالی می‌کنند یک مثال کوچک پیدا کنید. پرداخت به جزئیات، ماموریت‌های جانبی عالی که به اتفاقات و شرایط جهان بازی اشاره می‌کنند (به بازیکن هشدار داده می‌شود که در صورت رفتن به وگاس، جهنمی در انتظار آن‌هاست و Powder Gangers برای آن‌ها مشکل‌ساز خواهد شد) و ماموریت‌هایی که خیلی پیچیده‌تر از چیزی هستند که در ابتدا به نظر می‌رسند.

Medal of Honor: Frontline

در اوایل تا اواسط قرن بیست و یکم، شوترهای جنگ جهانی بازار را پر کرده بودند. دو فرنچایز Call of Duty و Medal of Honor هم گل سرسبد این بازی‌ها بودند. وقتی EA بازی Medal of Honor: Frontline را عرضه کرد، این شرکت تصمیم گرفت تا بازی را با اصل تمام مقدمه‌های شوتر جنگ جهانی دوم آغاز کند: یک بازسازی تقریبا یک به یک از D-Day.

بازیکن در نقش سربازی که Patterson نام دارد قرار گرفته و باید با همرزمان خود به سواحل Normandy حمله کند. این ماموریت خیلی زود تبدیل به هرج و مرج خالص و سربازان اطراف Patterson یکی یکی قلع و قمع می‌شوند. در حالی که این مقدمه در حد بازسازی Saving Private Ryan از این نبرد نیست، Medal of Honor: Frontline در هر صورت موفق می‌شود تا خشونت بی‌رحم نبرد ساحل Normandy را به تصویر بکشد، چرا که در این سکانس حتی خبری از موسیقی متن هم نیست. ما صرفا صدای گلوله‌هایی را می‌شنویم که زوزه‌کشان از بغل سر Patterson رد می‌شوند.

پس از آن هم به سکانسی می‌رسیم که به همان اندازه پر هرج و مرج است؛ هجومی کلاستروفوبیک به لانه تیربارها. Medal of Honor در اوج خود با Frontline توانسته بیش از همیشه به ارائه تصویری واقع‌گرایانه و قابل لمس از جنگ جهانی دوم نزدیک شود.

Skies of Arcadia

شیوه‌ای که Skies of Arcadia بلافاصله حال و هوای بازی را به بازیکن القا می‌کند، چیزی دست‌کم از نفس‌گیر بودن ندارد. مرحله اول Skies of Arcadia که یکی از بهترین مقدمه‌ها در تاریخ بازی‌های ویدیویی است، خیلی زود و تنها چند ثانیه پس از آغاز بازی به شما نشان می‌دهد که با چه نوع عنوانی سر و کار دارید.

چند دقیقه پس از آغاز بازی، شما در نقش دزد دریایی مشهور یعنی Vyse قرار می‌گیرید، به یک کشتی نظامی حمله می‌کنید، خدمه آن را می‌کشید، منابع آن‌ را غارت می‌کنید، یک دختر زیبا را از یک شرور کلیشه‌ای نجات می‌دهید و با یک هیولای عظیم‌الجثه مبارزه می‌کنید. از شما خواننده عزیز می‌پرسم، بیشتر از این به چه چیزی نیاز دارید؟

Skies of Arcadia تمام آن چیزی است که یک بازی One Piece باشد باشد؛ ماجراجویانه، سرخوش، پر از اکشن و به شدت سرگرم‌کننده.

source

توسط spideh.ir