پس از گذشت ۱۰ سال خاطره‌انگیز، بالاخره انیمه حماسی و فراموش نشدنی Attack on Titan به پایان رسید تا هدف نهایی نسل‌کشی ارن یگر را برای بینندگانش برملا نماید..

در سال ۲۰۱۳ استودیو ویت وارد عمل شد تا اقتباسی از مانگای Attack on Titan (حمله به تایتان) هاجیمه ایسایاما را در مدیوم انیمه به ارمغان بیاورد. اثری به شدت تیره و تاریک و بی‌رحمانه که در دنیایی فانتزی جریان داشت و انسان‌هایی را به تصویر می‌کشید که درون دیوارهایی غول‌آسا به زندگی پرداخته تا از تایتان‌های آدم‌خوار در امان باشند و در این بین با کودکی به نام ارن یگر مواجه شدیم که همیشه آرزوی قدم گذاشتن آن سوی دیوار را داشته تا بفهمد که چه چیزی در انتظار او و دوستانش قرار دارد.

با این حال Attack on Titan از همان قسمت نخست خود آغازی دیوانه‌وار را رقم زد و دنیا را بر سر این کودک خراب کرد تا راه را برای انتقام‌جویی وی هموار نماید. کودکی که طی ۴ فصل رشد پیدا کرد و با کسب قدرت‌های همان تایتان‌هایی که مسبب مرگ مادرش شده بودند، در فصل چهارم نهایتاً غرشی (Rumbling) را به راه انداخت که نه تنها منجر به نابودی ۸۰ درصد از جمعیت بشریت شد، بلکه دوستان، دشمنان و حتی معشوقه‌اش را مجبور کرد تا با یکدیگر متحد شده و برای توقف این نسل‌کشی در برابر ضدقهرمان داستان ایستادگی نمایند. حماسه‌ای که استودیو ماپا اگرچه آن را چندین سال کش داد و حتی طرفدارانش را خسته کرد اما بالاخره پایان این حماسه ۱۰ ساله را به شیوه‌ای به یاد ماندنی به پایان رساند.

پیش از آن که به دلیل غرش تایتان بنیانگذار بپردازیم، ابتدا به سراغ تفاوت‌های سکانس پایانی Attack on Titan با مانگای آن خواهیم پرداخت. پایان‌بندی که بسیاری از مخاطبین گمان می‌کردند نسبت به مانگا تفاوت داشته و استودیو ماپا سرنوشت دیگری را برای ارن یگر رقم زده است. پیش‌بینی غلطی که البته با تغییرات جزئی همراه بوده است.

مکالمه ارن و آرمین

روایت داستانی پر پیچ و خم و بسیار پیچیده همچون Attack on Titan حتی می‌تواند نویسنده‌اش را نیز دچار اشتباه کند. جایی که پس از نبرد پایانی شاهد گفت و گوی ارن و آرمین با یکدیگر هستیم.

در مانگا مکالمه این ۲ دوست قدیمی و صمیمی به حدی کلیشه‌ای اتفاق افتاد که خشم خوانندگان و در نهایت ابراز تاسف خود شخص هاجیمه ایسایاما را در پی داشت. زمانی که آرمین با دیدن ارن نه تنها او را بابت جنایات و نسل‌کشی‌هایش مواخذه نمی‌کند، بلکه حتی از او تشکر کرده و اعلام می‌کند که: “ازت ممنونم که بخاطر ما خودت رو تبدیل به یک قاتل کردی.” سخنی که واکنش‌های به شدت منفی طرفداران، استودیو ماپا را مجاب کرد تا تغییراتی در آن انجام دهد.

در انیمه می‌بینیم که آرمین بارها و بارها ارن را مورد خشم و غضب خود قرار داده و بابت به راه انداختن چنین کشتار دیوانه‌واری او را مواخذه می‌کند. با این حال پس از فهمیدن اصل ماجرا، از او تشکر می‌کند؛ آن هم نه بخاطر این قتل‌عام، بلکه به سبب این که واقعیت دنیای اطرافشان را به او نشان داد و حتی در یک دیالوگ غیرمنتظره ولی ارزشمند، خود آرمین نیز مسئولیت این اتفاق را بر عهده گرفته و اعلام می‌کند که: “ما با همدیگر این کار را انجام دادیم و هر جفت ما لیاقت عذاب کشیدن داریم.” همدردی قابل توجهی که به ارن اجازه می‌دهد تا عواقب کارهایش را راحت‌تر قبول کرده و در حالی که برای آخرین‌بار یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند، قول می‌دهند که باری دیگر در جهنم همدیگر را ملاقات نمایند؛ زیرا اگرچه برای نابودی ۸۰ درصد جمعیت جهان باید مورد مجازات قرار بگیرند اما همچنان بر دوستی با هم وفادار مانده و پیامدهای این کشتار را باید در کنار هم تحمل نمایند.

جزیره پارادایس در آینده‌ای بسیار دور

مهمترین علت به راه انداختن نشل‌کشی توسط ارن، در حقیقت غیرقابل تغییری بود که تنها و تنها او از آن اطلاع داشت. این که چرخه کشتار و انتقام میان انسان‌ها هیچگاه متوقف نشده و با قتل‌عام ۸۰ درصد از جمعیت مردم جهان سعی داشت تا جنگ بر علیه سرزمین مادری‌اش را به تعویق انداخته و لااقل دوستانش طعم صلح و آرامش را بچشند.

در صفحات پایانی مانگا جایی که ارن به خاک سپرده شده است، شاهد چندین تصویر با معماری پیشرفته‌ای هستیم که نشان می‌داد حداقل یک نسل از وقایع Attack on Titan گذشته و نه تنها پارادایس پیشرفت کرده، بلکه چه بسا دنیا مورد احیا قرار گرفته است. همچنین می‌توانستیم با این پنل متوجه شویم که دوستان و عزیزان ارن نیز به احتمال بسیار زیاد با مرگ طبیعی از دنیا رفته و بالاخره در دنیایی دیگر می‌توانند زندگی آرامش بخش خود را در کنار کشته شدگانشان در پیش بگیرند.

استودیو ماپا در انیمه این پایان‌بندی را دستخوش تغییر جزئی قرار داده است. جایی که می‌توانیم گذر نسل‌ها را مشاهده کرده و بفهمیم که چند صد سالی از بازه زمانی وقایع Attack on Titan گذشته است؛ زمانی که احتمالاً دیگر هیچ یک از شخصیت‌های نام اشنای این مجموعه زنده نخواهند بود. با این حال به مانند مانگا، حقیقت تلخ چرخه کشتار و انتقام همچنان پابرجا مانده و می‌بینیم که بشریتی که توانسته تا خود را احیا نماید، با تمام توان به جزیره پارادایس حمله کرده تا انتقام بگیرد و در نتیجه نیز این سرزمین را با خاک یکسان کرده است. همان چیزی که ارن از وقوع آن وحشت داشت و برای به تاخیر انداختن این چرخه مجبور به راه انداختن نسل‌کشی بشر شد.

دریایی از خون

باز هم برمی‌گردیم به لحظه رویارویی نهایی ارن و آرمین تا برای آخرین‌بار این ۲ دوست با یکدیگر ملاقات داشته باشند. دنیایی که توسط یمیر خلق شده بود و الدیایی‌ها می‌توانستند از آن دیدار داشته باشند. جایی که در مانگا و انیمه متفاوت جلوه کرده است.

در مانگا می‌بینیم که ارن و آرمین برای آخرین‌بار در کنار یکدیگر حضور یافته و لحظات مهم تاریخ را همراه با هم از زمان کودکی تا بزرگسالی به صورت فلش‌بک‌های مختلف تجربه می‌کنند. در نهایت در جایی همچون اقیانوس ارن حقایق پشت پرده بسیاری از ماجراها را برای دوست خود برملا کرده و او را در بهت و حیرت فرو می‌برد. حقایق تلخ و دیوانه‌واری که سبب می‌شود تا آرمین با خشمی غیرقابل وصف مشتی بر زمین کوبیده و اقیانوس زیر پایشان به برهوتی از ردپای تایتان‌هایی تبدیل شود که نمایانگر نابودی‌های به جا مانده توسط ارتش ارن می‌باشد.

در انیمه این سکانس حالت معنادارتری به خود گرفته و به جای ردپایی از ارش تایتان‌ها شاهد دریایی از خون انسان‌هایی هستیم که توسط ارن سلاخی شده‌اند. این مسئله در ادامه شدت و تلخی بیشتری به خود گرفته و زمانی که ارن به داخل این دریا چنگ می‌اندازد، می‌بینیم که پوست، مو و استخوان کشته شدگان را بیرون می‌آورد که نمایی از میزان اندوه و غم و عذاب وجدانی است که او مجبور به تحمل آن می‌باشد و آرمین سپس در دیالوگی به یاد ماندنی عهد می‌بندد که در جهنم دوباره دوست خود را ملاقات کرده تا عذاب گناهانشان را در کنار هم تحمل نمایند.

در کنار این تغییرات جزئی ولی ارزشمند، استودیو ماپا یک یادگاری دیگر را نیز برای طرفدارانش به ارمغان آورد که در مقایسه با مانگا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. به جای آن که همچون مانگا شاهد پرسه زدن شخصیت‌های داستان در شهر باشیم، می‌بینیم که باقی مانده بشر در حال تلاش برای احیای آنچه که از دست رفته، بوده و حتی لیوای نیز به میان جمعیت رفته و با کودکان تعامل دارد. در جایی دیگر گابی و فالکو را می‌بینیم که مشغول کاشت یک درخت بوده و نشان می‌دهند که فارغ از تمامی مرگ و میر و از دست دادن‌ها اما حتی در سیاه‌ترین لحظات ممکن نیز بشریت می‌تواند دوباره بر روی پاهای خود ایستاده و زندگی را به جریان بیندازد.

پس از مروری بر تفاوت پایان‌بندی میان انیمه و مانگا می‌رسیم به مهمترین مسئله‌ای که کلیت انیمه Attack on Titan بر پایه آن جریان داشت. دلیل غرش تایتان بنیانگذار چه بود؟ اتفاقی که از همان قسمت‌های نخست این انیمه مورد اشاره قرار گرفته بود و در نهایت در فصل چهارم دیدیم که ارن یگر به توانایی غرش دست پیدا کرد و طی سکانسی دیوانه‌وار، تمامی تایتان‌های خفته را بیدار کرد تا با ارتشی ویران‌کننده راهی انقصی نقاط جهان شده و انتقام خود را عملی نماید. اتفاقی که دشمنان، دوستان و حتی میکاسا را با یکدیگر متحد کرد تا به سراغ ارن رفته و نسل‌کشی وی را متوقف نمایند.

هدف ارن برای بسیاری از مخاطبین جای سوال داشت و چه بسا هدف نهایی آن در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. ارن یگری که برای نابودی تمام جهان پافشاری می‌کرد و عملاً هیچ چزی توان رویارویی با او و خشمش را نداشت. نکته حائز اهمیتی که باید به آن توجه کنید، در این است که ارن یگر دسترسی کاملی به مفهوم “زمان” داشت و از گذشته، حال و آینده باخبر بود. در حالی که بسیاری از ما گمان می‌کردیم مرگ مادر وی مسبب به راه افتادن آتش انتقام درونش بوده ولی دیدیم که در جریان وقایع قسمت نخست از فصل اول Attack on Titan ارن مجبور بود تا برتولت را زنده نگه دارد و به همین سبب نیز چاره‌ای نداشت جز این که یکی از تایتان‌هایی که به سمت برتولت راهی شده بود را از مسیر منحرف نماید. آن انحراف از مسیر نیز کسی نبود جز مادر ارن که فدای آیندگان شد تا برتولت زنده مانده و قدرت خود را به آرمین انتقال دهد.

پیش درآمدی بر یک پایان

بزرگترین عامل به راه افتادن این غرش، امتناع باقی جهان از مذاکره دیپلماتیک با جزیره پارادایس بود. زیرا اساساً مردم جزیره پارادایس برای قرن‌ها پشت دیوارها محبوس بوده و باقی دنیا آن‌ها را به چشم “اهریمنانی” می‌دیدند که یا باید نابود شده و یا به بردگی گرفته شوند. ارن قصد داشت تا به این مسئله پایان داده و همه را در یک شرایط عادلانه و مساوی برای زندگی قرار دهد.

تصمیم پادشاه کارل فریتز مبنی بر ایزوله کردن مردم جزیره پارادایس و ترساندن باقی جهانیان نسبت به حمله به این مکان اگرچه راه حلی کوتاه مدت به شمار می‌رفت اما نمی‌توانست امنیت و آرامش همیشگی مردمش را تضمین نماید. در سوی دیگر ماجرا پس از بهبود شرایط جزیره و پیشرفت مردم دیدیم که رابطه صلح‌آمیز و تجاری آن‌ها با هیچ کشوری برقرار نشد و این تنها کشور هیزورو بود که حاضر به همکاری با پارادایس بود. همچنین سفر ارن و دوستانش به مارلی نشان داد که خشم و نفرت مردم فراتر از آن است که بتوان از راه دیپلماسی و گفت و گو به صلح و آرامش دست پیدا کرد و آتش جنگ دیر یا زود شعله‌ور خواهد شد.

در نتیجه ارن یگری که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم و به گذشته، حال و آینده دسترسی داشت، عملاً چاره دیگری برای تضمین امنیت عزیزان و مردمش نداشت و مجبور شد تا نقشه “غرش” را با همکاری برادر خود پایه‌ریزی کرده و به واسطه یک نسل‌کشی و حذف درصد بسیار زیادی از جمعیت جهان، حتی برای چند نسل هم که شده، خطر وقوع جنگ را با تاخیر مواجه نماید.

ریشه کن کردن زندگی خارج از جزیره پارادایس

پس از به راه افتادن غرش و به پا خواستن تمامی تایتان‌های دفن شده درون دیوار‌ها، ارن که حال از قدرت تایتان بنیانگذار یعنی یمیر برخوردار بود، از طریق دنیای موازی پیامی را برای تمام مردم جزیره پارادایس مخابره کرد.

او اعلام کرد که فارغ از سعی و تلاش صلح‌آمیز، باقی مردم جهان تشنه به خون مردم سرزمینش بوده و دیر یا زود با تمام قوا به سراغشان خواهند آمد. ارن عاشق سرزمین خود بود و نمی‌توانست ساکت بنشیند و نابودی آن را تماشا کند و به همین سبب نیز عملاً چاره‌ای جز نسل‌کشی نداشت؛ حتی اگر این عمل را غیرقابل توجیه خطاب کنیم آن هم پس از پشت سر گذاشتن انواع و اقسام راه‌حل‌ها که همگی به در بسته منتهی شده بودند.

زمانی که ارن از مارلی دیدن می‌کند، دقیقاً می‌داند که در آینده‌ای نه چندان دور چه سرنوشتی در انتظار جهانیان خواهد بود و حتی می‌بینیم که پس از نجات یک پسرک نوجوان از دست بازاری‌ها، با گریه و زاری از او طلب بخشش می‌کند. ارن غرش را به راه انداخت تا از یک سو شرایط را برای زندگی بدون جنگ مردم جزیره پارادایس حتی برای چندین نسل هم که شده مهیا کرده و سپس با فدا کردن خود و قدرت تمامی تایتان‌ها و قهرمان نشان دادن دوستانش، چرخه انتقام توسط باقی مردم جهان را تا حد ممکن به تعویق اندازد. فداکاری سنگینی که همه عزیزان او را در مقابلش قرار داد و از خود وی نیز فرد به ظاهر شروری ساخت که حتی پس از مرگ نیز میکاسا مجبور شد تا سریعاً سر باقی مانده از ارن را مخفی نماید؛ زیرا مردم جهان حتی تحمل دیدن باقی مانده بدن وی را نیز نخواهند داشت.

فداکاری اجتناب‌ناپذیر

ارن یگر از همان قسمت نخست انیمه Attack on Titan ثابت کرده بود که برای محافظت از عزیزانش حاضر به رد شدن از هر خط قرمزی بوده و حتی ابایی از فدا کردن جانش ندارد. بدین صورت نیز هر تصمیمی که توسط وی در فصل چهارم گرفته شده بود، معنا و مفهومی فراتر از صرفاً “انتقام” داشت و تنها خواسته او محافظت از مردم جزیره پارادایس بود؛ حتی به قیمت تحقیر و کتک زدن میکاسا و آرمین تا آن‌ها را نسبت به خود متنفر کند.

او غرش را به بهانه انتقام به راه انداخت تا هدف والاتری را تحقق ببخشد؛ یعنی نسل‌کشی مردمی که به مانند بمبی ساعتی در انتظار نسشته‌اند تا در زمان مقرر به جزیره پارادایس حمله کرده و به اصطلاح “اهریمنان” را از روی زمین محو کنند. با به راه افتادن غرش از یک سو این عمل چندین نسل به تعویق افتاد و در کنار این که با ارتش عظیم خود هر موجود زنده‌ای را بر سر راهش ذوب می‌کرد اما کلید توقف این نسل‌کشی را در دستان دوستانش قرار داد که چیزی جز نابودی خودش آن هم به دست معشوقه‌اش نبود.

این که پس از مرگ او و نابودی قدرت تایتان‌ها چه بر سر عزیزانش خواهد آمد، قطعی به نظر نمی‌رسد اما می‌دانست که بشریت به حدی تضعیف شده که حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند تهدیدی برای جزیره پارادایس باشد و مردمش می‌توانند در صلح و آرامش به زندگی مشغول شده و دوستانش نیز که از سنین کودکی در بدترین شرایط ممکن به زندگی پرداخته بودند نیز طعم خوش آرامش را بچشند. هدفی که ارن مجبور شد تا برای رسیدن به آن، جانش، مادرش و عشقی که به میکاسا داشت را فدا نماید.

این که او چقدر در رسیدن به این امر موفق بود را می‌توانیم در سکانس تیتراژ نهایی مشاهده کنیم. جایی که چندین و چند نسل، جزیره پارادایس بدون بروز هر گونه جنگی پیشرفت کرده و به مکانی مملو از برج‌های عظیم و پیشرفته بدل گشته و دوستانش نیز بدون هیچ خطری در امنیت و آرامش کامل گذر عمر را تجربه کرده‌اند. با این حال چرخه انتقام و جنگ‌طلبی بشر هیچگاه پایان نخواهد یافت و دیدیم که در نهایت پس از چندین نسل بالاخره مردم باقی جهان تجدید قوا کرده و این جزیره را به یک خرابه تبدیل کردند. کلیت انیمه Attack on Titan سعی داشت تا این مفهوم را برساند که فارغ از فداکاری‌ها در نهایت با “انسانی” طرف هستیم که جنگ‌طلبی‌هایش پایان نداشته و همیشه یکی از طرفین آتش جنگ را شعله‌وار خواهد کرد؛ حقیقت تلخ و غیرقابل تغییری که در دنیای واقعی نیز واضح می‌توان آن را مشاهده کرد.

در آخرین سکانس پخش شده نیز باز به همان چرخه کشتار و انتقام از سوی طرفین برخورد کردیم. جایی که کودک باقی مانده‌ای از مردم سرزمین پارادایس پس از جست و جو در خرابه‌های باقی مانده که دست کمی از یک دنیایسا-آخرالزمانی ندارد، با درختی بسیار بزرگ مواجه می‌شود. درختی که یادآوری سکانس کودکی یمیر بوده و می‌توان حدس زد که قدرت تایتان‌ها نه تنها تمام و کمال نابود نشده، بلکه قبر ارن یگر تبدیل به همانجایی شده که یمیر در گذشته قدرت‌های خود را به دست آورده بود و پسر ناشناس داستان نیز احتمالاً همان کسی خواهد بود که چرخه را به سمت انتقام‌گیری الدیایی‌ها متمایل خواهد کرد.


آیا پایان‌بندی انیمه Attack on Titan در جلب نظر شما موفق ظاهر شده است؟ اگر که شما به جای شخصی همچون ارن یگر قرار داشتید، چه تصمیمی اتخاذ می‌کردید؟ جزئیات به کار رفته در پایان‌بندی این انیمه می‌تواند کاستی‌های مانگا را جبران کرده باشد؟ آیا راه دیگری برای توقف جنگ‌طلبی بشر وجود داشت؟ و در نهایت آخرین و مهمترین سوال، آیا فداکاری و نسل‌کشی ارن یگر ارزشش را داشت؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: اسکرین‌رنت

source

توسط spideh.ir