به گزارش صدای بورس، سواد مالی مقوله گسترده‌ای است که مفاهیمی مثل مدیریت ثروت، مدیریت درآمدها، مدیریت هزینه‌ها، بودجه بندی و آشنایی با اعتبارات و به طور مشخص سرمایه‌گذاری را پوشش می‌دهد. بر همین اساس شاهین احمدی، مدیرعامل کارگزاری نماد شاهدانبه بررسی این مهم در اقتصاد و بازار سرمایه ایران پرداخت. همچنین وی شرایط کلی بازار سرمایه و کارگزاری‌ها و چالش‌های آنها را واکاوی کرد.

* کشور ما به طور کلی با سطح پایینی از سواد مالی روبه‌رو است.
درست است؛ بحثی که در حال حاضر وجود دارد این است که در بازار سرمایه بیشتر بحث پس انداز و سرمایه‌گذاری سواد مالی مطرح است اما به شکل کلی با سطح پایین سواد مالی در بین شهروندان و جمعیت کشور روبه‌رو هستیم که البته در شهرهای بزرگ و مراکز استان این سطح سواد مالی بالاتر است ولی در شهرهای کوچک‌تر و مناطقی که کمتر برخوردار هستند، سطح سواد مالی ممکن است، پایین‌تر باشد.
نکته‌ دیگر اینکه چطور می‌توان سواد مالی را در اقشار مختلف تقویت کرد. در گذشته به دلیل اینکه وفور درآمدهای نفتی وجود داشت، حتی در دوره‌های تورمی هم فشار چندانی به مردم وارد نمی‌شد. بنابراین، این نیاز که باید سواد مالی را فرا بگیرند، خیلی کم حس می‌شد اما در دو دهه اخیر به طور مشخص به دلیل تشدید فشارهای اقتصادی که بخشی از آن به دلیل تحریم‌ها بوده و بخشی هم به دلیل شرایط داخلی است، نیاز به شناخت سواد مالی، مدیریت درآمد و هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری درست بیش از پیش برای شهروندان احساس شده است. به نظر می‌رسد اگر آن زمان پایشی صورت می‌گرفت یعنی در دهه ۶۰ و ۷۰ ارزیابی از سطح سواد مالی شهروندان می‌کردند، مشخص می شد که در حال حاضر شرایط بهتری را تجربه می کنیم، اما همچنان با سطح مطلوب کشورهای توسعه یافته فاصله داریم.

* در حال حاضر ضرورت سواد مالی خیلی احساس می‌شود…
دقیقا؛ باید عقل معاش داشته باشیم و مهارت‌های خود را زیاد کنیم تا بتوانیم درآمدهای خود را توسعه دهیم و سمت هزینه‌ها را به شکلی مدیریت کنیم که همیشه بخشی برای سرمایه‌گذاری و برای آینده داشته باشیم چون سرمایه‌گذاری یعنی انتقال مصرف به سال‌های آتی. ضرورت سواد مالی از این جهت است که سال به سال بحث رفاه مالی و رفاه اقتصادی پر رنگ‌تر می‌شود و اینکه شهروندی نداند چطور می‌تواند منابع را درست مصرف کند، قاعدتا از این روند جا می‌ماند و در سال‌های آینده ممکن است مشکلات معیشتی، مشکلات نبود منابع در مواقع اضطراری و عدم توان تامین معاش خود روبه‌رو شود که کار را برای ایشان سخت می‌کند.

* سواد مالی به چه صورتی روی فعالان بازار سرمایه موثر است؟
در بازار سرمایه، بخش پس انداز و سرمایه‌گذاری مقوله سواد مالی آن خیلی پر رنگ است یعنی بازار سرمایه عملا جعبه ابزاری فراهم می‌کند که آن جعبه ابزار کمک می‌کند تا سرمایه‌گذاری به شکل درست و متناسب با مقادیر ریسک هر فرد انجام شود. به تعبیری با سطح ریسک‌پذیری که داریم بتوانیم بهترین بازدهی را کسب کنیم. از این نظر در بازار سرمایه سواد سرمایه‌گذاری بسیار اهمیت پیدا می‌کند که ابزارها را بشناسید و بدانید کدام مناسب با ریسک، دارایی‌ها و افق زمانی شما بهترین گزینه است.

* نسبت سواد مالی در کشور را ۲۲ درصد اعلام کردند. ارزیابی شما از این میزان چیست و برای توسعه آن چه باید کرد؟
با اتفاقاتی که اخیرا افتاده به نظر می‌رسد این سطح سواد مالی پایین است. در حال حاضر دولت به سمتی می‌رود که برای هر شخصی پرونده مالیاتی داشته باشد پس عموم مردم باید مفهوم درآمد و هزینه را بدانند و بتوانند اینها را به شکل درستی مستند سازی کنند تا در انتهای هر دوره که رسیدگی مالیاتی انجام می‌شود، کمترین ریسک را پیش‌روی خود داشته باشند. بنابراین صرفا بحث این نیست که بتوانیم آینده را تامین کنیم بلکه اگر بحث پرونده مالیاتی برای هر شخص حقیقی مطرح و عملیاتی شود، داشتن سواد مالی کافی برای مدیریت درآمد، هزینه و مستند سازی آن اشخاص را از دردسرهای احتمالی آتی مبرا می‌کند. پس داشتن سواد مالی و توسعه آن واقعا ضروری است و این درصد کم است.

* از چه زمانی بهتر است سواد مالی به کودکان آموزش داده شود؟
در بحث‌های تربیتی مطرح می‌شود، لحظه‌ای که فرزندان محیط را درک می‌کنند تمام رفتارهای پدر و مادر را در خود نهادینه می‌کنند پس داشتن سواد مالی و رفتار متناسب با عقل معاش از همان سنین کودکی از پدر و مادر به فرزندان منتقل می‌شود ولی از زمانی که فرد خواندن و نوشتن را یاد می‌گیرد، باید بخش‌های مربوطه به تدریج به شخص منتقل شود. بنابراین از سنین پایین ضرورت دارد چون در سال‌های اولیه یادگیری اگر شخص نتواند عقل معاش را فرا بگیرد ممکن است در سال‌های بعد سخت بتواند خود را با شرایط جدید سازگار کند.

* فعالیت‌ها اما در کشور ما کم بوده است.
بله؛ درواقع یکسری موسسه بخش خصوصی برای آموزش افراد از سنین پایین در حال فعالیت هستند که کودکان را هدف گذاری کردند ولی اینکه برنامه نظام‌مند گسترده‌ای در جریان باشد، بعید است. به نظر می‌رسد چنین برنامه‌ای وجود ندارد مگر اینکه در سطح مدارس یکسری مدارس خاص شروع کرده باشند.

* به نظر شما در زمینه سواد مالی چه فعالیت‌هایی شده و چه کارهایی باید انجام شود که جای آن خالی است؟
در سطوح دبیرستان به نظر می‌رسد دوره‌هایی طراحی شده و همچنین دیپلم‌هایی تعریف شده که سرمایه‌گذاری را توضیح می‌دهد ولی به طور مشخص در سطح ابتدایی و راهنمایی هم در سطح مفاد درسی و هم در سطح محتوای چندرسانه باید اقدامات گسترده‌ای انجام شود و افراد به شکل کارگاهی در آن سنین مقوله عقل معاش را یاد بگیرند. به نظر می‌رسد عزم کلی در سطح کلان می‌خواهد و NGO ها و موسسات خصوصی نمی‌توانند پوشش کاملی در این رابطه داشته باشند.

* این فعالیت‌ها در بازار سرمایه چگونه بوده است؟
در بازار سرمایه محتوای زیادی تولید شده و کتب مختلفی هم وجود دارد. درواقع در بازار سرمایه خیلی جلوتر از سایر بازارها و سایر بخش‌های کشور سواد مالی آموزش داده و یاد گرفته شده است. نهادهای مالی مختلف هم عملا در کنار محصولاتی که به مشتریان خود ارائه می‌کنند، بولتن‌ها و آموزش‌هایی هم دارند و حتی محتوای چند رسانه هم تولید کردند ولی در سایر بازارها خبری نیست. هر چه ضریب نفوذ بازار سرمایه بیشتر شود قاعدتا به تدریج و با تاخیر سواد مالی هم در بازارها گسترش پیدا می‌کند.

* طبق یک نظرسنجی که در ایسپا انجام شده بود تمایل مردم به سرمایه‌گذاری در بورس ۳/۱ درصد بود. به نظر شما چرا بورس به این روز افتاده است؟
سه سالی است که از سقف سال ۹۹ گذشته است و بازار بارها تلاش کرده تا اعتماد ایجاد شود ولی اعتماد ایجاد نشده است. درواقع با یک اقتصاد تورمی روبه‌رو هستیم و این اقتصاد تورمی این تضمین را به افراد می‌دهد که هر دارایی فیزیکی بخرند، متناسب با تورم رشد می‌کند. در این شرایط وقتی شخص می‌بیند بازار برنده بازار سرمایه نیست و سایر بازارها هستند، میل او به سرمایه‌گذاری در این بازار کمتر و کمتر می‌شود و قاعدتا برای اینکه بتوانیم میل سرمایه گذاری در بازار را زیاد کنیم نیاز داریم که بازار بتواند در سال‌های متمادی بازدهی حداقل متناسب با ریسک سایر بازارها بدهد. ضرب‌المثل معروفی وجود دارد که افراد دارایی برنده را می‌خرند و در روندهای صعودی خریداری می‌کنند و چون سایر بازارها دائما روند صعودی دارند و بازار سرمایه روند نوسانی دارد، طبیعتا استقبال از بازار کم می‌شود. علت آن هم ریسک‌های سیاسی و اقتصادی است که از سمت حکمرانی اقتصادی متوجه بازار می‌شود. در این بین قیمت‌گذاری دستوری هم مطرح است که مقوله خیلی اثرگذاری است و نمی‌توان یک به یک به آن پرداخت ولی قاعده کلی همان میل به سرمایه‌گذاری در دارایی برنده است چون دارایی برنده در سایر بازارها هستند، طبیعتا میل به سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه کاهش پیدا می‌کند.

* با این وجود به نظر شما عرضه خودرو در بورس کالا تاثیر مثبتی روی صنعت خودرو و بازار سرمایه داشته است؟
قطعا تصمیم درستی بوده است. وقتی محصولی رقابتی می‌شود، قاعدتا تاثیر خوبی روی سودآوری شرکت می‌گذارد ولی چرا در دنیا عرضه خودرو در بورس کالا اتفاق نمی‌افتد. ما با شرایط ابهام روبه‌رو هستیم یعنی خودرو ساز نمی‌داند که واقعا قیمت تعادلی چیست و محدودیت عرضه به دلیل منع واردات در چند سال گذشته باعث شده که فضای رقابتی از بین برود. به دلیل اینکه فضای رقابتی وجود ندارد، هر قیمتی گذاشته می‌شود، عملا دستگاه‌های دولتی، شورای رقابت و سازمان حمایت از مصرف کننده و تولید کننده سعی می‌کنند جلوی این موضوع را بگیرند. اینکه در بورس کالا محصول عرضه می‌شود قاعدتا رقابتی شکل می‌گیرد که برای فروشنده خوب است اما در واقعیت همه خوردو سازها در دنیا قیمت پایه‌ای دارند و بر مبنای آپشن‌هایی که روی خودرو می‌گذارند، قیمت‌ها را اضافه می‌کنند. اینکه برای قیمت خودرو رقابت شود اصلا استاندارد دنیا نیست ولی به دلیل نوسانات و تلاطم‌های زیادی که در اقتصاد داخلی داریم، نمی‌توان قیمتی تعیین کرد چون مواد اولیه آن دائم در نوسان است بنابراین در شرایط فعلی به خودروساز کمک می‌کند. درواقع فرمول اصلی باید این باشد که ثبات اقتصادی ایجاد شود و آن ثبات اقتصادی مانع نوسانات دلار شود چون ثبات در ارزها تامین مالی خودروسازان را با ثبات می‌کند و آنها هم می‌توانند قیمت‌های ثابتی بگذارند. در همین راستا در چند ماه اخیر به دلیل تثبیت قیمت ارزهای خارجی با این عدم رقابت مواجه شدیم و می‌بینیم که خودروسازان به دنبال مشتریان هستند تا خودروها را به مشتریان بفروشند.

* تاثیر بحث تجدید ارزیابی را در بازار چگونه می‌بینید؟
کشور ما تورمی است و در سال‌های اخیر تورم خیلی شدیدی به اقتصاد حاکم بوده است. در شرایط تورمی قاعدتا دارایی‌ها باید به روز شده و صورت‌های مالی به روز گزارش شوند ولی استانداردهای تورمی را اجرایی نکردیم. بنابراین باید تجدید ارزیابی‌ها را الزامی کنیم و مشوقی بگذاریم که دوره‌ای انجام شود. این موضوع عملا کمک می‌کند به اینکه دارایی ها و سمت راست ترازنامه به روز شود چون قیمت دفتری و روز بدهی با هم فرقی نمی‌کند. برای اینکه ترازنامه شرکت به روز شود باید دارایی‌های آن به روز شود که این کمک می‌کند تا سرمایه‌گذار بداند با چه شرکتی روبه‌رو است و دارایی‌ها و بدهی‌های آن چقدر است و بر مبنای آن سهم را خرید و فروش کند یا در بلند مدت سرمایه‌گذاری کند. پس تجدید ارزیابی، تورمی که در اقتصاد ماست و عدم الزام ارائه صورت‌های مالی تورمی را تا حدودی پوشش می‌دهد و به نظر می‌رسد ضرورت دارد که حتما در دوره‌های تورمی همه شرکت‌ها ملزم به تجدید ارزیابی شوند.

* با در نظر گرفتن ابهامات سیاسی و اقتصادی موجود، پیش‌بینی شما از آینده بازار سرمایه (به طور عام) و صنعت کارگزاری (به طور خاص) چیست؟
به نظر می‌رسد آینده خوبی در انتظار بازار باشد. به این معنی که حداکثر فشار ممکن در این سال‌ها به بازار آمده اعم از نرخ‌های مواد اولیه که چند برابر شدند، هزینه‌هایی که به آنها تحمیل شده و قیمت‌گذاری دستوری که به آنها تحمیل شده است. درواقع می‌توان گفت اینجا کف بازار ماست. از این پس هم رو به رشد خواهد بود چون نمی‌توان بیش از این فشار وارد کرد و صنعتی که با همه این فشارها دوام آورد از این پس قطعا می‌تواند با کوچک‌ترین محرکی روند رو به رشد در پیش بگیرد.

* تاثیرات بودجه روی بازار سرمایه به چه صورت است؟
اتفاقی که افتاده این است که قوانین بالادستی ما قوانین ۵ ساله بود که اخیرا ۵ ساله ششم تمام شد و ۵ ساله هفتم هم همچنان در شرف تصویب است. براین اساس چون بودجه با توجه به برنامه‌ها ۵ ساله تصویب می‌شد، در حال حاضر و با توجه به نبود برنامه ۵ ساله سردرگمی وجود دارد و این سردرگمی قاعدتا دست بودجه‌ریز را که دولت است باز می‌گذارد برای اینکه در روندهای بودجه بندی انحراف ایجاد کند و این بزرگترین ریسکی است که پیش روی بازار است. اگر قوانین بالادستی تنظیم شوند، قاعدتا بودجه هم بر مبنای آن در چارچوبی تدوین خواهد شد و به نظر می‌رسد می‌تواند اتفاق خوبی باشد. نکته دیگر هم این است که قاعده کلی اقتصاد باید پیش‌بینی پذیری باشد و اگر نتوان متناسب با یک روند کار شود، پیش‌بینی پذیری را از اقتصاد می‌گیرید و این بزرگترین آسیبی است که می‌تواند بودجه به اقتصاد و بازار بزند ولی با توجه به اینکه عمده دست درازی‌ها، سوء بودجه‌ریزی‌ها و تحمیل هزینه‌ به شرکت‌ها انجام شده امسال در بودجه شاهد شگفتی خیلی خاصی برای صنایع نبودیم و فقط در صنایع معدنی به واسطه نرخ بهره مالکانه درآنها خیلی دست درازی شد. به دلیل همین بودجه خیلی ریسک زیادی برای بازار دیده نمی‌شود ولی اگر پیش‌بینی پذیر باشد، خود می‌تواند محرکی برای رشد بازار باشد.

* کمی هم به کارگزاری‌ها بپردازیم؛ درواقع تنها منبع درآمد کارگزاران کارمزد معاملات است. به نظر شما می‌توان منبع درآمد دیگری هم برای آنها ایجاد کرد؟
با بحث تاسیس گروه‌های مالی و محدود کردن عملیات کارگزاری‌ها به خدمات بروکری منبع درآمد برای کارگزاری‌ها محدود شده است. کارگزاری‌ها مزیت رقابت خود را می‌توانند در مکانیزه کردن خدمات ارائه شده ببینند. یعنی زمانی که بتوان بهترین خدمات را با قیمت رقابتی ارائه کرد عملا برای مشتریان جذاب است. بنابراین نقشی که برای کارگزاری‌ها دیده شده این است که خدمات را با کمترین هزینه و با بیشترین تنوع به مشتریان ارائه کنند و آن وقت است که می‌توانند سهم از بازار بیشتری کسب کنند و سهم بازار بهتر یعنی سود بیشتر. اینکه خدمات خود را به حوزه‌های مختلفی متنوع سازی کنند عملا با توجه به اساسنامه و نوع کاری که انجام می‌دهند، ممکن نیست و کارگزاری‌ها نمی‌توانند در سایر حوزه‌ها ورود کنند. تنها حوزه‌ای که می‌توانند ورود کنند خدمات بروکری است ولی باید با کمترین هزینه و تنوع زیاد در داشبوردهایی که فراهم می‌کنند، در راستای جذب مشتری‌های بیشتر ارائه کنند.

* در حال حاضر ۱۱۴ کارگزاری در بازار سرمایه فعالیت می‌کنند. آیا این تعداد تناسبی با ارزش کنونی بازار دارند؟
رقابت باید استقبال شود یعنی زمانی که الزامات سرمایه‌ای برای کارگزاری گذاشته می‌شود و آن الزامات سرمایه‌ای رعایت می‌شود باید امکان ورود رقبای جدید فراهم شود. ورود رقبای جدید هم کمک می‌کند به اینکه کارگزاران با منابع جدید و ایده‌های جدید محصولات جدیدی طراحی ‌کنند. مشکلی که در صنعت کارگزاری وجود دارد این است که چند شرکت خدماتی در حوزه oms ها وجود دارد و آنها عملا بخش عمده بازار کارگزاری‌ها را به خودشان اختصاص می‌دهند و این موضوع برای کارگزاری‌ها ریسک است. کارگزاری‌ها باید بتوانند با منابع خوب وارد بازار شوند، به سراغ طراحی oms های جدید بروند و آنها را با خدمات جدیدی ترکیب کنند به نوعی که ورود مشتریان به این کارگزاری‌ها و استفاده از این oms جدید برای مشتریان جذاب باشد. کاری که کارگزاری‌های محدودی انجام دادند و ورود کارگزاری‌های جدید در فضای رقابتی به نظر می‌رسد مفید باشد. همچنین به نظر نمی‌رسد که چون بازار کشش ندارد ما رقابت را محدود کنیم بلکه رقابت باید تقویت شود.

* وضعیت صنعت کارگزاری کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
شرایط به نسبت سال‌های قبل وضعیت بهتری دارد یعنی در سال‌های قبل کارگزاری‌های محدودی داشتیم و اینها هیچ رقابتی پیش‌روی خود نداشتند به دلیل اینکه شرایط تاسیس کارگزاری جدید فراهم نبود. عملا میل به اقدامات توسعه‌ای مشتری مداری و خیلی موارد دیگر در این کارگزاری‌ها از بین رفته بود ولی حالا با ورود کارگزاری‌های جدید به تعبیری خون جدیدی به رگ‌های صنعت تزریق شده است. به نظر می‌رسد که صنعت کارگزاری با ورود این کارگزاری‌ها رقابتی‌تر شده و این رقابتی‌تر شدن به نفع بازار است. اگر گشایش سیاسی حاصل شود و ابزارهای موجود در بازار توسعه پیدا کنند تا ۱۰ الی ۲۰ سال آینده صنعت کارگزاری واقعا صنعت مترقی و رو به رشدی خواهد بود و در قیاس با امروز بازده خیلی خوبی با سرمایه‌گذاران در این صنعت خواهد کرد.

* چالش‌های اصلی این صنعت را چه می‌بینید؟
مهمترین چالش‌ اصلی این صنعت رکود در بازار است. وقتی رکود در بازار وجود دارد، صنعت کارگزاری با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود چرا که حجم معاملات و ارزش معاملات با محدودیت روبه‌رو است. بنابراین یکی از اصلی‌ترین چالش‌هاست. چالش دیگر هم که به نظر می‌رسد خیلی آسیب می‌زند، توزیع نامتقارن در نهادهای کارگزاری است یعنی در حال حاضر چند کارگزاری هستند که سهم بازار مشتریان خود را دارند و چند کارگزاری هم هستند که نهادی هستند و سهم بازار مشتریان بزرگ و نهادی را دارند. این وسط چیزی برای کارگزاری‌های دیگر که حدود ۸۰ الی ۹۰ درصد بازار را تشکیل می‌دهند باقی نمی‌ماند. این یکی از بیشترین آسیب‌هایی است که در بازار وجود دارد که رقابتی شدن به نظر می‌رسد می‌تواند آن را کاهش دهد. با وجود اینکه قبلا فقط دو کارگزاری بزرگ داشتیم ولی در حال حاضر تعداد آن بیشتر شده و رقابت باعث می‌شود که مقداری نرخ شکنی هم شود و این برای سرمایه‌گذار و بازار هم خوب است.

  • نگین عظیمی – خبرنگــار
  • شماره ۵۲۷ هفته نامه اطلاعات بورس

source

توسط spideh.ir