محمدباقر قالیباف پس از انتخابات در یک سخنرانی مهم با حمله به تحجر از لزوم عقلانیت انقلابی برای فضای سیاسی سخن گفتند. در این مطلب کمی در اینباره سخن میگوییم.
تحجر در لغت به معنای «سنگ شدن» و در اصطلاح به معنای امتناع انسان از پذیرش حق و رویگردانی از خداوند و نقطه مقابل آن «شرح صدر» است. در عرف اسلامی «تحجرگرایی» به آن دسته از نگرشهای دینی گفته میشود که از شکفتن اندیشه دینی و برقراری تعامل نظری و عملی با جامعه و سیاست پرهیز میکند.
تحجر را میتوان از ذهنیتهای خشکی شناخت که حاضر به پذیرش تغییرات زمانه و اقتضائات آن نیستند. رهبر معظم انقلاب در این زمینه امام (ره) را با ویژگی تحولگری معرفی نموده و حفظ میراث ایشان را در گرو «حفظ اصول» و «توجه به اقتضائات زمان» دانستند. ایشان فرمودند: «دنبال کردن این هدف امروز البته اقتضائاتی دارد که با اقتضائات زمان امام فرق میکند … مسلما در دوران هوش مصنوعی، کوانتوم، اینترنت و امثال این پیشرفتهای علمی، نمیشود با همان شیوههای چهل سال قبل… با آن ابزارها امروز کار کرد.» (14 خرداد 1402) تأکید ایشان به اقتضائات زمان و نام بردن از ابزارهای جدیدی که متأسفانه در کشور یا برای آن برنامه مدونی وجود ندارد یا برنامهنویسان به دنبال محدودیتگذاری حداکثری بر آن هستند، بسیار حائز اهمیت است. درحالیکه کمتر مسئولی درباره اقتضائات دوره هوش مصنوعی سخن میگوید و فکر میکند، ایشان درباره آن سخن گفته و لزوم توجه به شرایط جدید منتج شده از آن را مورد تأکید قرار میدهند.
اما در ادامه یک نقطه ممیزه برای تحجر و تحول را مورد تذکر قرار میدهند. «امروز برای پیشرفت این هدف، ابزارها بایستی متناسب با زمان انتخاب بشود؛ … ابزارها تغییر پیدا میکند، اما آنچه تغییر پیدا نمیکند جبههبندیها است. هدفها تغییر پیدا نمیکند.» ایشان پیش از این هم تأکید کرده بودند که برای تحول باید روشها و فرآیندها را تغییر داد؛ اما اصول تغییر نمیکند.
حال باید پرسید تغییر در ابزارها یعنی چه؟ ایشان سالها قبل فرمودهاند: «در روشها بایستی تکامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزو کارهای دائمی و برنامههای همیشگی ما باشد؛ ببینیم کدام روش ما، ولو به آن عادت کرده باشیم، غلط است، آن را عوض و اصلاح کنیم.» (31 شهریور 1383) پس تغییر در فرآیندها حتی اگر تبدیل به یک ساختار شده باشد، جزئی از انقلابیگری است.
علاوه براین، ایشان تحجر را با ناتوانی استنباط نکات نو از اسلام تعریف میکنند: آنهایی که «توانایی این را ندارند که یک استنباط نو از متون اسلامی را بفهمند و قبول کنند و به آن باور داشته باشند.»
پس باید مرز بین تحول و تحجر را همین نوگرایی در ابزارها مبتنی بر اصول و قواعد اصلی دانست. همچنین دایره ابزارها را وسیع دانست و از گفتوگو درباره آنچه در اذهان قطعی و غیرقابل تغییر است نهراسید. این نکته یکی از اصلیترین ظرفیتها در موضوع تحول است که باید مورد توجه باشد. متأسفانه در این ایام و پس از تأکید چندباره رهبر معظم انقلاب بر موضوع تحول، هنوز بحث جدی در حوزه نظر یا اجرا درباره تحول در میان انقلابیون اتفاق نیفتاده است.
البته باید پذیرفت که یکی از سختیهای اصلی مقابله با جریان تحجرگرایی در جمهوری اسلامی، آفت تجددگرایی و خودباختگی غربی است که از انقلاب مشروطه کشور با آن روبهرو شده است. یافتن نقطه تعادل میان تجددگرایی یا خودباختگی با تحجرگرایی یا واپسگرایی از تنگناهای حساس در عرصه نظری و عملی است. هرچند نمیتوان انتظار داشت که این دو جریان انحرافی به صورت کامل در جامعه از بین بروند، ولی میتوان با آسیبشناسی دقیق آنها از عِده و عُده آنها در عرصه تحولات سیاسی – اجتماعی کاست.
آنچه میتواند هم اصول و قواعد اصلی انقلاب اسلامی را حفظ کند و هم به دام تحجر و تجدد غربی نیفتد، عقلانیت انقلابی است. عقلانیتی که چارچوب کنشورزی عقلگرایانه خود را مبانی دینی و انقلابی مبتنی بر فقه شیعی و نگرش امامین انقلاب قرار میدهد و همچنین برای رسیدن به اهداف مشروعش، از ابزارهای مختلف نوین (که مشروع هستند) استفاده حداکثری میکند. نگاهش به مسائل نه براساس ظواهر، بلکه براساس ریشههای هر مسأله است. رسیدن به اهداف آرمانی را در بستر واقعیت و نه فانتزیهای ذهنی خود میپوید و برای حرکت به سمت آن اهداف والا، قدمهای کوچک اما پایدار و مستحکم را طراحی و اجرا میکند. به جای سخن گفتن از هر چیزی از اعتقاداتش و اعلام نابهنگام آنها، این باورها را تبدیل به عمل کرده و در بطن حیات اجتماعی خود ساری و جاری میکند.
عقلانیت انقلابی، اولویت را میفهمد. بین شمار زیادی از کارهای خوب، خوبترین را انتخاب میکند؛ چراکه میداند ظرفیت و توان مشخصی برای پیگیری دارد. به جای تنش در جامعه یا پیدا کردن باطل در میان مردم کشور خود، باطل اصلی را مورد خطاب قرار داده و اصل را درگیری دائمی با آن مصداق تام استکبار و بطلان میداند. عقلانیت انقلابی، شجاعت را با جسارت و بیعقلی نمیآمیزد و از احساسات به اندازه معقولش استفاده میکند.
عقلانیت انقلابی اساس را در زندگی اخروی میبیند و برای آن تلاش حداکثری میکند؛ اما این حیات را در حیات طیبه دنیوی دنبال میکند و آن را نه فقط در سطح فردی که در سطح اجتماعی و نه فقط جامعه خود که با گستردهای جهانی پی میگیرد.
عقلانیت انقلابی، عبودیت را سرلوحه زندگی خود دانسته و هر روز در تلاش برای تحقق توحید در جامعه خود و جهان است. ولایت مطلقه فقیه را تداوم ولایت ولیالله اعظم و حی میداند. ولیاللهی که تنها راه برای رسیدن به نبوت و توحید است. با همین نگاه اعتقادی، تبعیت از منویات ولی فقیه را وظیفه خود دانسته و با نگاهی باز و نه متصلب به دنبال دستیابی به اهدافی است که توسط ایشان مشخص شده است. باتوجه به همین خاستگاه اعتقادی و دینی، رعایت اخلاق و ادب دینی را وظیفه خود میداند. عدالت را از سطح فردی تا اجتماعی به جد پیگیری و آن را در مفهوم پیشرفت عمومی جامعه بدون ظلم حتی به یک نفر دنبال میکند.
عقلانیت انقلابی ریشه در اعتقادات شیعی دارد و چشم به افقهای بلند آن؛ ابزارهای نوین را با حداکثر عقلورزی به کار میبندد و ذهن خود را متصلب در ابزارهای پیشین نگه نمیدارد. این تنها راه ما برای عبور از تحجر، پرهیز از تجدد غربی و البته پیشرفت عدالتمحور است.
source