فتنه‌ها تمام می‌شوند؛ اما بهره‌برداری از آن‌ها تمام نمی‌شود. دشمن ما در عداوت اهل قناعت نیست؛ فتنه را شاید در خیابان ببازد، اما تلاش می‌کند آن را در ذهن‌ها زنده نگه دارد‌.

فتنه‌ها تمام می‌شوند؛ اما بهره‌برداری از آن‌ها تمام نمی‌شود. دشمن ما در عداوت اهل قناعت نیست؛ فتنه را شاید در خیابان ببازد، اما تلاش می‌کند آن را در ذهن‌ها زنده نگه دارد‌. ما خصوصا در فتنه‌های مدرن نباید به جمع شدن بساط فتنه از کوچه‌وخیابان دل‌خوش باشیم؛ چراکه شاید اساسا هدف دشمن از فتنه‌های خیابانی هم بیشتر لطمات ذهنی و فکری آن باشد که خصلتی بلندمدت دارند.

فتنه سال ۱۴۰۱ از آن فتنه‌هاست که دشمن به‌وضوح هنوز از ثمرات فکری و اعتقادی آن در حال بهره‌برداری است. ماجرا ازاین‌قرار است که این فتنه با یک خشم شدید و فراگیر آغاز شد. دشمن این خشم را غنیمت شمرد و نگذاشت هدر برود. چگونه؟ با راه انداختن موج‌هایی که درواقع ربطی هم به حادثه پیش‌آمده و اعتراض اصلی معترضان نداشت. راه افتادن هجمه‌های شدید و بی‌سابقه و قطعا تصنعی اسلام‌ستیزی به‌موازات خشم طبیعی و غیرتصنعی عده‌ای از مردم از یک سیاست و ضابطه به‌خصوص، راهبردی بود که دشمن از ابتدای داستان‌های پاییز آن سال پی گرفت. این موج‌ها وظیفه داشتند این‌گونه القا کنند که هرگونه از مسلمانی و نمایش نمادها و مؤلفه‌های اسلامی، یک «جرم» و «جنایت» نابخشودنی و بی‌معناست و در اصل خیانت به آنچه متوهمان آن را «انقلاب» می‌خوانند. کافی بود حجابی بر سر داشته باشی یا هم‌زمان با دهه اول محرم، بیرقی بر در خانه آویخته باشی و یا به غیرسیاسی‌ترین و سنتی‌ترین حالت ممکن دین خود را ابراز کرده باشی، آن‌وقت می‌دیدی که چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی به‌راحتی برچسب «قاتل» به تو می‌زدند. اسلام‌ستیزی همیشه بوده، اما اینجا با نوعی اسلام‌ستیزی هوشمندانه طرف بوده و هنوز هستیم. اسلام‌ستیزی‌ای که فضا را تا حد ممکن رادیکال و تند می‌کند، به‌نحوی‌که دفاع از ارزش‌های اسلامی جز با لکنت، خودسانسوری و احتیاط کامل ممکن نباشد. این فضا نوعی مارپیچ سکوت می‌ساخت. مارپیچ سکوتی که از اخبار اغتشاشات و کشته‌ها تغذیه می‌کرد. یک دیکتاتوری فکری که از اخبار خون‌آلود انرژی می‌گرفت.

وقتی فضا به سمتی می‌رود که دفاع از ارزش‌ها دشوار شود و از سوی دیگر، غلط بودن ارزش‌ها با غوغا سالاری و موج‌های رادیکال، به‌عنوان مقوله‌ای بدیهی معرفی شود، فضا برای شک و شبهه نیز مهیا می‌گردد. دیگر نه‌تنها اشخاص قدرت دفاع همه‌جانبه از باورهای خود را از دست می‌دهند، بلکه برخی که تأثیرپذیری بیشتری از محیط و جو پیرامونشان دارند، در نزد خود هم به فکر فرو می‌روند. این می‌تواند مهم‌ترین دستاورد دشمن از هر فتنه‌ای باشد. باور و ایمان مهم‌ترین حصار و حرز ایران اسلامی است. دشمن شاید این‌قدرها هم ابله نباشد که به براندازی فکر کند؛ او احتمالاً بیشتر به همین تلفات اعتقادی دل‌خوش کند.

در مقابل باید با شکست مارپیچ سکوت و اتخاذ زبانی قدرتمند، منطقی و دندان‌شکن، فضا را از دیکتاتوری سکولاریسم و درندگی و هاری دین‌ستیزان گرفت. آنچه ما را در این مهم یاری می‌رساند، مدد از شخصیتی است که همواره مایه اعتمادبه‌نفس شیعه، در طول تاریخ خود بوده است و آن امیر مؤمنان علی علیه‌السلام است. لسان مبارک حضرت امیر علاوه بر آنکه منطقی است، قدرتمند است. جو عنصر مهمی است! نباید فضا برای دین‌ستیزی امن باشد، چنانکه احساس کنیم در برابر هر المانی از دین، عده‌ای شمشیر را از رو بسته‌اند!

در یک نمونه، می‌توانیم بر برخورد مولای متقیان با سخن توهین‌آمیز، مضحک و منافقانه اشعث‌بن قیس در حین خطبه ایشان اشاره کنیم. در خطبه نوزدهم نهج‌البلاغه می‌خوانیم: «در بعضی از سخنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) جمله‌ای آمده که اشعث به آن اعتراض نموده گفت: یا امیرالمؤمنین این جمله به ضرر توست نه به نفع تو! امیرالمؤمنین سر پایین انداخت، با گوشه چشم به اشعث نگریست و فرمود: تو چه می‌دانی آنچه را که بر ضرر من است یا بر نفع من! لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد ای بافنده پسر بافنده، ای منافق فرزند کافر! سوگند به خدا، یک‌بار ملت کفر تورا اسیر کرده است و بار دیگر اسلام تو را اسیر نموده است. ننگ هیچ‌یک از این دو اسارت را نه مالت مرتفع ساخت و نه شخصیت دارای ارزش انسانی تو. و آن مردی که شمشیر دشمن را به قوم خود راهنمایی کند و مرگ را به‌سوی بستگانش بکشاند، سزاوار است که نزدیکانش با او عداوت بورزند و بیگانگان از او در امان نباشند.»

در اینجا، حضرت مولا می‌توانستند پاسخی به اشعث ندهند، یا تنها بگویند این سخن به این دلایل، به ضرر خودشان نبوده. اما در عوض کاری کردند که اشعث به بی‌آبروترین فرد جمع تبدیل شد! دیگر فضا برای ابراز سخن‌های یاوه و کفرآلودی ازاین‌دست مهیا نگشت.

این فتنه که سایه‌های آن هنوز ادامه دارد، تهدید است اما باید آن را به فرصتی برای فریاد آرمان‌هایمان تبدیل کنیم. آرمان‌هایی که آرمان عزیز، زیر ضربات رذل‌ترینِ اراذل، برای لحظه‌ای هم آن را رها نکرد و تا دم آخر، آثار مغلوب شدن، تردید کردن یا ترسیدن در چشمانشان هویدا نگشت.

source

توسط spideh.ir