نامه اخیر فائزه هاشمی از داخل زندان اوین که در اعتراض به رویه دیکتاتورمابانه زندانیان سیاسی به رشته تحریر درآمده، هر چند پرده از خلق و خوی مستبدانه کسانی برمی‌دارد که خود را قربانی تمایلات آزادی‌خواهانه دانسته و تصویری آغشته به مظلومیت از آنان در رسانه‌ها بازنمایی می‌شود اما در کنه خود حاکی  از غل و زنجیرهایی است که بر ذهن فائزه هاشمی سنگینی می‌کند. هاشمی منتقد این خلق و خوی مستبدانه هم‌بندی‌های خود است؛ کسانی که ادعای آزادی‌خواهی آنان گوش جامعه را کر کرده اما علی‌رغم نگارش این نامه و عیان‌کردن دیکتاتور‌مابی مدعیان آزادی و آزادی‌خواهی، نمی‌توان آن را واجد ارزش چندانی دانست .

هاشمی در حالی به زندانیان سیاسی می‌تازد که در پایان هر بند از انتقادات خود، سعی دارد همنشینی خاصی بین رفتار دیکتاتورمابانه آنان و نظام جمهوری‌اسلامی ایجاد کند. آن‌جایی که تشکیل گروه‌های فشار در زندان را عیناً منطبق بر رویکرد حاکمیت قلمداد می‌کند؛ وقتی که بین به‌کرسی نشستن خواسته‌های زندانیان مستبد و اراده نظام برای حاکم‌کردن منویات خود و مقاومت در مقابل خواسته‌های عموم مردم و مطالباتی چون حجاب و تبعیض‌های نژادی رابطه برقرار می‌کند، جایی که ممانعت از رای‌دادن زندانیان توسط گروه فشار را همچون مهندسی انتخابات‌ها توسط نظام می‌داند یا همنوا شدن اجباری عده‌ای با زندانیان مستبد را مثل رای‌دادن اجباری کارمندان دولتی یا شرکت در راهپیمایی‌ها برای قطع‌نشدن یارانه و از‌ دست ندادن موقعیت شغلی می‌داند و چندین و چند اتهام و تصور ذهنی غلط دیگر که همگی نشان از فضای بسته ذهنی فائزه هاشمی دارد.

او سعی دارد رفتار آزادی‌خواهان مستبد را به صلابه نقد بکشد اما برای رفع اتهام از خود و متصف‌نشدن به صفتی چون حکومتی‌بودن،‌ به مشابهت‌سازی‌های بی‌مبنایی روی آورده و بین نگاه و رویکرد زندانیان سیاسی و نظام جمهوری‌اسلامی پیوند برقرار می‌کند و به همین دلیل است که عمده این مشابهت‌سازی‌های او به بیراهه ختم می‌گردد.  فائزه هاشمی سعی‌دارد خط و مرزی با طرفین ماجرا کشیده و در وسط مناقشه قرار گیرد اما به‌قدری تندروی کرده که موجب بی‌اعتباری انتقادات خود شده و حتی نیش و کنایه‌های وارده به هم‌بندی‌های خود به محاق برده می‌شود. او برای پرده‌برداشتن از دیکتاتوری نهادینه‌شده زندانیان سیاسی دست به قلم شده اما وقتی مخاطب، متن نامه او را خوانده و با اتهام‌افکنی‌های هاشمی مواجه می‌شود، هیچ‌کدام از انتقاداتش برای او وزن، ارزش و اعتباری پیدا نمی‌کند چون می‌بیند که به‌جای خیرخواهی و نیت صادق نگارنده، پرخاش با چشمان بسته خودنمایی می‌کند. وقتی هاشمی سعی دارد رای‌دادن در جمهوری‌اسلامی را امری اجباری جلوه داده و شرکت‌نکردن در راهپیمایی‌هایی چون ۲۲ بهمن و روز قدس را به‌مثابه قطع‌شدن یارانه قلمداد کند، آیا نشانی از صداقت در محتوای نامه‌اش و شباهت‌سازی‌های وی یافت می‌شود؟

هر چند که از منظر برخی، نامه هاشمی در انتقاد به زندانیان سیاسی نوعی سنت‌شکنی تلقی شده و باعث شده او را فردی خطاب کنند که دارای جسارت و شهامت بسیاری است اما همسازی های بی‌مبنای فائزه هاشمی از نگاه سطحی و غل و زنجیرهای سنگینی حکایت می‌کند که بر ذهن او زده شده و به‌نظر نمی‌رسد که اراده‌ای برای باز کردن آن‌ها وجود داشته باشد.

 

source

توسط spideh.ir