آرمان امروز : سیاستمدار همچنان می تواند نقش کلیدی را برای دوری از خشونت و گذار از شرایط ناصلح به سوی یک زیست خوب و صلح مدار در جامعه ایفا کند. تجربه ناکارآمدی گفتمان های حکومت های پیشین در ایران، ضرورت طرح یک گفتمان نوین از سوی دولت چهاردهم را به خوبی نشان می دهد.
اشاره: راست است که گسترش و تعمیق زمینه های خشونت ورزی و شرایط ناصلح در ایران کنونی، سبب کاهش نشاط اجتماعی و امید به آینده، به ویژه در میان نسل جوان شده است. امروز جامعه ایران نیازمند دمیدن یک روح تازه است. سرمایه های فرهنگی، دینی، عرفانی، اجتماعی و آیین ها و سنت های دیرینه ما، آموزه های بسیاری برای صلح خواهی و همزیستی مسالمت آمیز در روابط میان مردم و دولت و تعامل آشتی جویانه با جهانیان را در دل خود دارند. «گفتمان صلح و وفاق» راهی تازه در پیش روی سیاستگذاران در عرصه های گوناگون باز می کند و «مکتب ایرانی صلح» این قابلیت را دارد که نه تنها از دشواری های زیست در سطح داخلی بکاهد، بلکه مرهمی بر دردهای مردمان منطقه فرهنگی ما و نیز مصائب همدینان و همکیشان ما در سراسر جهان باشد و رویکردی تازه از روابط انسان دوستانه و عزتمندانه را در عرصه روابط بین الملل به نمایش بگذارد.
با در نظر داشت نقش و عاملیت انسان ها در برپاداری صلح و وفاق اجتماعی، انجمن علمی مطالعات صلح ایران در روزهای دوم و سوم امرداد ۱۴۰۳ اقدام به برگزاری همایشی ملی با موضوع «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران» کرد و اندیشمندان و صاحبنظران بسیاری از رشته ها و حوزه های تخصصی گوناگون، دیدگاه های خود در زمینه حکمرانی صلح مدار و وفاق جویانه را به اشتراک گذاشتند. با توجه به اهمیت گفتمان صلح و وفاق در وضعیت کنونی کشور، مجله نیم روز نیز شماره ۶۱ و ۶۲ خود در امرداد ۱۴۰۳ را به انتشار یادداشت های سخنرانان این همایش اختصاص داده است تا دیدگاه ها و نظرات ایشان به آگاهی شمار بیشتری از هموطنان و نیز کارگزاران نهاد سیاست در ایران برسد. آنچه که در ادامه می آید، چکیده دیدگاه های طرح شده از سوی سخنرانان در این همایش در زمینه های گوناگون حکمرانی است:
سیاست داخلی
وضعیت سنجی «نهاد دولت» در ایران نشان می دهد که نه تنها گفتمان صلح در سال های اخیر تقویت نشده، بلکه گاه این نهاد خود به بخشی از مسئله صلح و مصالحه در درون جامعه ایران تبدیل شده است. مطابق قانون اساسی، دولت وظیفه دارد به کرامت و ارزش والای انسان ها توجه نماید. اما کاهش «سیاست دوستی» در سطح کارگزاران، سبب کاهش اعتماد سیاسی، ناکارآمدی، کاهش نظارت جامع، افزایش شکاف های اجتماعی و تحریم های ناعادلانه شده است. همچنین شکل گیری شبکه های رفاقتی و پیوندهای شخصی و گروهی میان سیاست بازان، موجب کاهش احساس مسوولیت اجتماعی و وجدان کاری، ترجیح نفع شخصی بر جمعی، خودخواهی و حسادت میان مردم، گذشت خیلی کم و کاهش انصاف شده است.
نقدی که نخبگان سیاسی و اجتماعی به این شرایط دارند، این است که مسوولان پاسخگو نیستند، به وعده ها عمل نمی کنند، مدیران اغلب مورد اعتماد مردم نیستند، حکومت ها در هر دوره معمولا انحصاری و در دست یک گروه هستند، و سرانجام آنکه، نبود احزاب و نهادهای سیاسی در زیست بوم سیاسی ایران، سبب ضعف در تربیت سیاسی فرهنگ محور و عدم ارتباط جریان های سیاسی با فضاهای فکری و اندیشه ای شده است.
با این همه، ما باور داریم که سیاستمدار همچنان می تواند نقش کلیدی را برای دوری از خشونت و گذار از شرایط ناصلح به سوی یک زیست خوب و صلح مدار در جامعه ایفا کند. تجربه ناکارآمدی گفتمان های حکومت های پیشین در ایران، ضرورت طرح یک گفتمان نوین از سوی دولت چهاردهم را به خوبی نشان می دهد. ما می دانیم که حکمرانی، کوشش آگاهانه، سازمان یافته، مسوولانه و موثر دولت ها برای رویارویی سازنده و راهگشا با مسایل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور است. از این رو، بر این باوریم که «حکمرانی صلح و وفاق» می تواند دالٌ مرکزی گفتمان حکومت چهاردهم برای حکمرانی در معنایی که گفته شد باشد.
با توجه به این شرایط، کوشش برای توسعه سیاسی نهاد دولت، می تواند یکی از مهمترین دستاوردهای حکومت چهاردهم باشد. در گام نخست، ضروری است که از گسترش برخی ایده های آخرالزمانی که سعی در ترویج شبه علم و شبه اندیشه دارند و به خرافات سیاسی و تئوری های توطئه باور داشته و خطر جدی برای جامعه و دولت به شمار می روند، جلوگیری شود و در برابر، امکان رشد و گسترش نیروهای سیاسی توسعه گرا فراهم آید.
همچنین باید توجه داشت که از میان نحله های فکری گوناگون در سپهر سیاسی ایران در دهه های اخیر، اندیشه برآمده از روایت های مارکسیستی، به خوبی توانسته مفاهیم خود را در در قالب فرهنگ ایرانی و اسلامی بازخوانی و بومی کند و به بخشی از بافت فکری فرهنگ سیاسی در ایران تبدیل شده است. از جمله ویژگی های این رویکرد، می توان به خود حق پنداری، غیریت سازی، نگاه متعصب و احساسی و در نتیجه، طرد و حذف دیگر دیدگاه های سیاسی و هجمه و دفاع و مجادله دایمی با مردم و با جهان اشاره کرد. در صورتی که دولت سرِ آن داشته باشد که گفتمان صلح و وفاق را در فضای سیاسی ایران تقویت کند، باید از افتادن در ورطه چنین رویکردهای تندروانه ای بپرهیزد.
سیاست خارجی
سیاست خارجی در انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری، یک فصل مهم بود. روشن است که «دیپلماسی» بهترین ابزار برای تامین روابط صلح آمیز با دیگر کشورها در دست سیاستگذاران روابط خارجی است. دیپلماسی به معنای کوشش برای جلوگیری از جنگ و برپاداری صلح است. دیپلماسی به معنای سازش نیست، بلکه مانع بالا گرفتن تنش ها می شود.
امروز که جهان ما با اندیشه های تندروانه روبروست، نیاز به ترویج گفتمان صلح ایرانی در سطح بین المللی و روایت سازی نوین از ایران و ارزش های فرهنگی و دینی انسان دوستانه مان در سطح منطقه و جهان، بیش از همیشه ضروری به نظر می رسد. شکل گیری گفتمان صلح و وفاق در میان نیروهای داخلی، باید مقدمه ای باشد تا به روابط ما با دیگر کشورها، در دو سطح منطقه ای و بین المللی، تسری یابد.
راست است که بقای ایران امروز با موضوعی به نام صلح در درون و بیرون پیوند خورده است. دوری از هرگونه خشونت و ناآرامی با مردم، با همسایگان و با دیگر کشورهای جهان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در شرایط کنونی، «امر ملی، یعنی انسان ایرانی»، یعنی تامین شرایط زندگی آبرومندانه برای شهروند ایرانی. هیچ اولویتی مهمتر از این نیست. از این رو، تبدیل موضوعات امنیتی در سطح منطقه به موضوعات سیاسی و جلوگیری از پیوند زدن آن به هویت یک ملت، باید در دستور کار باشد. برای انجام این مهم، امور سیاست خارجی را باید به وزارت خارجه برگرداند تا مسایل به جای امنیتی شدن، سیاسی باشند و قابل حل و فصل. ما نیاز داریم که ایران را از تیتر یک روزنامه های جهان پایین بیاوریم؛ تیتر یک بودن یعنی مساله و بحران!
در همین حال، تردیدی نیست که برای آنکه بتوانیم گفتمان صلح و وفاق را ترویج دهیم، باید قدرتمند باشیم. ما نیاز به قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کنار هم داریم. در واقع، بسیار طبیعی است اگر دیپلماسی فرهنگی، در بالای سیاست خارجی یک دولت تمدنی مانند ایران جای داشته باشد. بنیان های «سیاست همسایگی» در چنین دولتی، می تواند بر پایه همزیستی، رواداری، همگرایی فرهنگی و همگامی برای دستیابی به توسعه و امنیت مشترک در منطقه تعریف شوند.
اما برای اجرای کامیاب دیپلماسی فرهنگی در چهارچوب سیاست همسایگی، بیش از آنکه بتوان انتظار داشت که دیپلمات ها و سپاهیان و بازارگانان به ایفای نقش بپردازند، می توان به سرمایه های فکری و فرهنگی جامعه امروز اتکا کرد. در بسیاری از کشورهای جهان، دانشگاهیان سفیران صلح به شمار می روند. آنان هستند که می توانند با تغییر تعاریف درباره مفاهیمی همچون خود، دیگری، وطن، مرز و هویت، گفتمان های تازه ای را ارایه کنند. این یک فرصت برای سیاست خارجی ما خواهد بود اگر به این نکته توجه شود که دانشگاهیان ایران همراه با دانشگاهیان کشورهای همسایه، می توانند وطن فرهنگی مشترکی را برسازند و یک جامعه فرهنگی منطقه ای در دل نوروزستان بنیان گذارند.
محیط زیست
هرجا که محیط زیست از میان میرود، جنگ، خشونت و نفرت میآید. در برابر، هر جا که محیط زیست به خوبی نگهداری شده و رقابت برای تامین آب، غذا و خاک کاهش یافته، حال مردم در آن منطقه خوب بوده و صلح و مدارا و وفاق ارتقا پیدا کرده است. با افزایش بودجه های بخش محیط زیست، می توان انتظار داشت که از میزان بزهکاری ها کاسته شود و سلامت و بهداشت عمومی جامعه افزایش یابد و رونق اقتصادی پا بگیرد. بنابراین، برای پیشگیری از بیماری های روحی و جسمی، نیازمند توجه ویژه به بخش محیط زیست و اجرای سیاست های درست برای حفظ محیط زیست وطن هستیم.
آموزش و پرورش
در حالی که «فرهنگ سازگاری» سنت جامعه ما بوده، امروزه سطح پرخاشگری و عصبانیت در زندگی روزمره افراد افزایش یافته است. در کتاب های درسی ما به جنگ، دشمنی، نفرت و خشونت مشروعیت بخشیده شده و آموزش صلح و وفاق به حاشیه رانده شده است. این در حالی است که صلح آموزی، نگرشی انسانی و اسلامی است. آموزش صلح و وفاق در مدارس، پذیرش تفاوت و رعایت حقوق دیگران، آموزش فرهنگ بخشش و همدلی، تربیت انسان های بخشایشگر و افزایش تاب آوری کودکان و نوجوانان برای کاهش خشونت اجتماعی و سیاسی، مهمترین ماموریت وزارت آموزش و پرورش به شمار می رود.
ما نیازمند آن هستیم که برنامه های درسی با توجه به آمایش سرزمینی و شرایط اقلیمی، زیر نظر کارشناسان متخصص بازنویسی شوند. از سوی دیگر، جلوگیری از خصوصی سازی مدارس و تفکیک دانش آموزان به نخبه و عادی، می تواند عدالت آموزشی را تقویت کند. در همین حال، تجارب اولیه کودکان از صلح و همزیستی بسیار مهم است. از این رو، توانمندسازی خانواده ها برای تمرین صلح و وفاق با کودکان از اهمیت برخوردار است.
آموزش عالی
به یاد داشته باشیم که دانشگاه تنها متخصص تربیت نمی کند، بلکه موتور محرک گسترش و تثبیت صلح و وفاق است. انتظار می رود در دولت جدید، در دانشگاه ها به برنامه های آموزش صلح و وفاق برای اجرای مسوولیت های اخلاقی و اجتماعی دانشگاه توجه ویژه بشود. دانشگاهیان ظرفیت تولید گفتمان صلح و مدارا و تربیت شهروندان و کارگزاران اخلاق مدار را دارند. وزارت علوم می تواند با پشتیبانی از پژوهش هایی که علل پیچیده منازعات و بی عدالتی ها را بررسی می کنند، دانشگاهیان را به ارایه راهکارهایی برای مصالحه و تثبیت صلح و گسترش وفاق ترغیب کند. افزایش نقش دانشگاهیان در حل و فصل منازعات محلی و تقویت شبکه های اجتماعی، افزایش نقش دانشگاهیان در ارتقای حقوق بشر و عدالت اجتماعی، استفاده از ظرفیت دیپلماسی دانشگاهی در سیاست خارجی، فراهم آوردن زمینه مشارکت مدنی دانشگاهیان در امور کشور، همگی می توانند به تربیت رهبران صلح جو و متعهد به اصول اخلاقی، آزادی و عدالت یاری رسانند.
مهاجرت
حکمرانی مهاجرت امروزه یکی از مهمترین مسایل دولت ها به شمار می رود. مهاجرت به/از ایران هر دو تاثیرات فرهنگی و اجتماعی گوناگونی را در پی دارند و نیازمند سیاستگذاری منسجم و بلندمدت هستند.
مهاجرت نخبگان و متخصصان از ایران، یعنی رفتن ثروت ملی. اینک با موج بزرگ مهاجرت توده ای ایرانیان در سال های اخیر، زمان آن فرا رسیده که روایت های ناگفته انسان ایرانی مهاجر را بشنویم و برای تبدیل پدیده فرار مغزها به چرخش نخبگان، چاره ای بیاندیشیم. اگر گفتمان صلح و وفاق بر دولت حاکم باشد، مهاجر احساس تعلق به وطن می کند و هر جا باشد، به وطن خدمت خواهد کرد و برای آبادانی آن می کوشد.
از سوی دیگر، ما با مساله مهاجرت میلیون ها تن از مردمان کشورهای همسایه به ایران روبه رو هستیم. این پدیده ویژه ایران نیست و هم اکنون حدود ۲۰۰ میلیون تن از مردم جهان، مهاجر در سرزمین های یکدیگر هستند. مهاجرت یک واقعیت جهان امروز است و باید به آن نظم بخشید و آن را از یک تهدید به یک فرصت تبدیل کرد. برای دستیابی به صلح پایدار میان جامعه میزبان و مهاجر، می توان از ظرفیت گروه های نخبه مهاجر و نیز سازمان های مردم نهاد استفاده کرد. توجه داشته باشیم که حکمرانی نادرست در حوزه مهاجرت می تواند به خشونت های اجتماعی دامن زند و عدم اطلاع رسانی درست از شرایط موجود، می تواند انسجام اجتماعی را کاهش دهد. اصلاح ساختار سازمان ملی مهاجرت و کارآمدسازی آن، جذب سرمایه های مادی، علمی و نیروی کار مهاجران در برنامه های توسعه ای ملی و منطقه ای، استفاده از ظرفیت نهادها و سازمان های بین المللی، ساماندهی به امور مهاجران، شفاف سازی شرایط و سهم بخشیدن به مهاجران در فرایند صلح سازی، می تواند بسیاری از مشکلات را کاهش دهد. در چهارچوب گفتمان صلح و وفاق است که می توان مساله مهاجرت را مدیریت علمی کرد و در همین حال، با پیگیری سیاست بازگشت داوطلبانه پایدار، می توان مهاجران را به پل دوستی میان همسایگان تبدیل نمود.
سیاست های انتظامی و نظامی
امروزه جامعه ایران با چهار مشکل در حوزه سیاست انتظامی روبروست:
ـ عدم درک و تفاهم متقابل و بروز تنش ها و سوتفاهم ها
ـ متافیزیک گرایی توهمی و داعیه مدیریت مسایل جهان
ـ فرافکنی و انداختن تقصیرها به گردن دیگران و اتهام زنی
ـ ناکارآمدی نهادها که به افزایش نارضایتی ها و تنش ها منجر شده است.
راه حل آن است که ارزش های اجتماعی با روش های هوشمندانه، ابتکاری و روزآمد با بهره گیری از ذائقه شناسی نسلی و عصری پیاده و اجرا شوند تا صلح و وفاق اجتماعی پایدار و انتظام ملی داشته باشیم.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که مهمترین وظیفه نیروهای مسلح، جلوگیری از جنگ و پاسداری از صلح است. قدرت موثر دفاعی ما باید در خدمت پاسداشت صلح باشد. از این رو، «دیپلماسی دفاعی» اصل مهمی است که باید در روابط میان وزارت امور خارجه و وزارت دفاع به آن توجه شود و شکل بگیرد. ما باید بتوانیم در کاهش دشمنی های منطقه ای و بین المللی نقش میانجی را بازی کنیم و نه آنکه خود یک طرف دعوا باشیم. ایران به عنوان یک دولت تمدنی مقتدر، این شایستگی را دارد که با دوستی و سازگاری با ملتها، از پاسداران صلح و امنیت منطقه ای و جهانی باشد. در همین حال، راهبرد دفاعی ما باید سازماندهی قدرت هوشمند باشد تا بتوان به وضعیت امنیت هوشمند و صلح رسید.
رسانه
سالهاست که بسیاری از مردم ما برای دریافت اخبار به رسانه های بیرون از ایران مراجعه می کنند. خروج مرجعیت رسانه ای از کشور، برای امنیت ملی بسیار خطرناک است. ما باید بار دیگر مرجعیت رسانه ای را بومی کنیم.
رسانه باید بتواند «اعتماد» عمومی را جلب کند؛ «اعتبار» یکی دیگر از عوامل کسب مرجعیت رسانه ای و مستلزم کار حرفه ای است؛ «مطالبه گری» در چهارچوب قانون اساسی و حقوق بشر از دیگر وظایف روزنامه نگاری معتبر است؛ امکان «سنجش اجتماعی و کثرت گرایی» نیز از دیگر کارویژه های رسانه های مستقل است. تنها چنین روزنامه نگاری ای می تواند به برپایی صلح و وفاق در جامعه یاری رساند.
از سوی دیگر، شبکه های اجتماعی مجازی فرصتی منحصر به فرد برای ارتباطاتِ میان گروهی برای همه مردم جهان پدید آورده اند. این شبکه ها امکان گفتگو به دور از تفاوت های قومی و مذهبی را فراهم می کنند. نمونه آن را می توان در اتحاد مردم جهان در دفاع از زنان و کودکان فلسطینی دید. در ایران اما فضای مجازی تحت کنترل دولت درآمده و امکان گفتگوی آزاد مردم ایران با جهان بسته شده و نتیجه آن، تقابل نسل جوان با دولت شده است. در جامعه امروز ما، شبکه های اجتماعی از فرصت به تهدید بدل شده اند. رفع فیلترینگ و افزایش سرعت اینترنت سبب می شود که رضایت عمومی افزایش یابد و این شبکه ها بتوانند به شعار دولت که وفاق، صلح و همدلی است، یاری دهند.
اقتصاد
امروزه ما با پدیده رشد گسسته به جای رشد پیوسته روبرو هستیم و مهمترین نشانه آن، نبود انباشت و ارتقابخشی است. از سوی دیگر، آشکار است که عصر خام فروشی مدتهاست که به سر آمده و ما باید به سوی تولید فناورانه برویم. باید راه خلق ثروت و دانایی را باز کرد. ما باید ساختارهای اقتصادی مان را توانمند سازیم تا بتوانیم سرمایه گذاری خارجی را جذب کنیم. صلح در درون جامعه، با خلق ثروت پدید می آید و در صورت بی اعتنایی به خلق ثروت، همه گروه های اجتماعی ناراضی شده و امکان صلح ناممکن می شود. از این رو، مناسبات عادلانه یکی دیگر از مقدمات تحقق صلح و وفاق است. در گزارش برنامه توسعه جهانی آمده: «آنچه خشونت را افزایش می دهد، فقدان توان حکومت در ایجاد مشاغل با کیفیت و نیز بی اعتنایی به نابرابری های اجتماعی و اقتصادی است.»
جوانان و نوجوانان
از دهه ۱۳۶۰ تاکنون می توان تغییر اجتماعی جدی را در ایران دید. در حالیکه در دهه ۱۳۶۰ خانواده و حکومت هر دو به دنبال کنترل جوان و نوجوان بودند، امروزه خانواده ایرانی مدنی تر و دموکراتیک تر شده و صدای فرزندان شنیده می شود و خانواده حامی نوجوانان خود شده است. انتظار می رود حکومت نیز با تجدیدنظر در روش های خود، ارتباط خود با نسل جوان کشور را بهبود بخشد.
امروزه مفهوم «ایران دوستی» در میان نسل جوان دهه هشتادی ما تغییر کرده است. نوجوانان ایرانی در نظرسنجی ها علاقه شان به طبیعت و تاریخ ایران و ناراحتی شان از محدودیت های اجتماعی، تبعیض ها، نبود آزادی، گرانی و فقر را اعلام کرده اند و البته در این میان، دختران نوجوان و جوان ما ناراضی تر هستند و نیاز به توجه بیشتر دارند.
زنان
تردیدی نیست که با گفتمان صلح و وفاق می توان تعارض های جنسیتی را کاهش داد، تبعیض سیستماتیک را کمتر کرد و شایسته سالاری را به جای مردسالاری نشاند. زنان امروز جامعه ایرانی، در بالاترین سطوح علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دستاوردهای ارزنده ای داشته اند.
رویکرد خانواده و جامعه به جایگاه زنان نیز در دهه های اخیر تغییر چشمگیری کرده است. و اینک وقت آن رسیده که نهاد دولت نیز آگاهانه تر و مسوولانه تر عرصه را برای ایفای نقش موثر زنان در سیاستگذاری ها و اجرای برنامه های حکمرانی در زمینه های گوناگون فراهم آورد. زنان موتور اصلی پیشرفت و توسعه هستند و کارآمدی خود را در صلح آفرینی و نیز در تقویت بنیان های وفاق اجتماعی، به اثبات رسانده اند.
جامعه و نهادهای مدنی
نیک می دانیم که اگر گفتمان صلح و وفاق در یک جامعه جا نیافتد، گفتمان اعتراض بر می خیزد و ممکن است به گفتمان خشونت برسد. از این رو، امروز باید به دنبال «صلح مدنی» باشیم که فراتر از نبود خشونت مستقیم و امنیت ساده است. در این راه، نهادها و تشکل های مدنی و انجمن های علمی و فرهنگی می توانند نقشی کلیدی در ترویج و تثبیت صلح مدنی در جامعه ایفا کنند.
ما نیاز به قهرمان پروری نداریم و تجربه دیگر کشورها در آسیا و آفریقا و دیگر مناطق جهان نشان می دهد که استفاده از نهادهای واسط مدنی، حزبی، صنفی و رسانه ای مانند انجمن های علمی، فدراسیون ها، خانه ها، اتاق ها، صندوق ها، سازمان های مردم نهاد، بنیادها، دانشگاه ها و مراکز پژوهشی هرچه بیشتر باشد، این نهادهای واسطه ای زمینه گفتگوی میان ملت و دولت را بهتر فراهم می کنند.
نهادهای دینی
شرایط امروز جامعه ایران، ضرورت بازنگری در ساختار نهادهای دینی را آشکار می کند. اجازه ندهیم حوزه ها به ابزار دست دولت ها بدل شوند و بر ایفای نقش نظارتی، بی طرفانه و مصلحانه آنها تاکید کنیم. راست است که کارگزاران دینی با تفسیری که از آموزه های دینی ارایه می دهند، می توانند نقشی کلیدی در برپایی صلح و وفاق در جامعه داشته باشند. از این رو، اجازه دهیم تا حوزه ها مستقل از دولت و به دور از تجمل گرایی بمانند و با استقلال رای، برای تفسیرهای صلح آمیز، مداراجویانه و وفاق گرایانه از اصول دین بکوشند.
مسایل حقوقی
مسوولیت رییس جمهور برای اجرا و پاسداری از قانون اساسی و مسوولیت وی در زمینه نظارت بر احقاق حقوق ملت باید به طور جدی دنبال شود. توجه شود که هم اکنون برخی نهادها خود اقدام به قانونگذاری می کنند که می تواند نافی اختیارات و وظایف رییس جمهور باشد و باید این روند اصلاح شود.
از سوی دیگر، مفاد کلیه توافقنامه های بین المللی کشور باید به اطلاع مجلس و مردم رسانده شود. در مورد حقوق مالکیت ایران در دریای خزر و جزایر سه گانه، انتظار می رود پیگیری اساسی صورت گرفته و کمیته های تخصصی با بهره گیری از ظرفیت دانشگاهیان تشکیل شوند.
همچنین، امروزه حقوق اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، مدنی، سیاسی و فرهنگی بسیاری از مردم در معرض آسیب است و انتظار می رود که اقدامات لازم برای جبران این حقوق از دست رفته صورت گرفته و با متخلفین برابر قانون برخورد شود.
و سرانجام آنکه، اگر فرامین قرآن و نهج البلاغه و فرمایش های امام علی (ع) به مالک اشتر به جای آنکه تنها خوانده شوند، به اجرا درآیند، مردم چیز دیگری نخواهند خواست!/ انجمن علمی مطالعات صلح ایران
source