کتاب «آخرین فرصت» نوشته سمیرا اکبری، روایت خاطرات همسر شهید علی کسایی از همین دست کتاب‌هاست که مزین شدن آن به تقریظ رهبر معظم انقلاب در هفته گرامیداشت دفاع مقدس، بهترین فرصت برای گفت‌وگو با این نویسنده بود. 

زمانی که تصمیم به نوشتن زندگی‌نامه شهید علی کسایی گرفتید، چه ویژگی‌هایی در این شهید برای شما برجسته‌تر بود و چطور با وی آشنا شدید؟ 
پس از اتمام درسم در شیراز عضو موسسه نشر فرهنگ شهادت شدم. این موسسه فعالیت اصلی خود را در نشر و اشاعه فرهنگ شهادت و ایثارگری متمرکز کرده است. یکی از اقداماتی که در این موسسه دنبال می‌کردیم، خاطره‌نگاری و ثبت زندگی‌نامه شهدا بود. موسسه پیشتر با همسر شهید علی کسایی مصاحبه‌ای انجام داده و بخشی از خاطرات را در سه ساعت ضبط کرده بود. زمانی که این گفت‌وگو را شنیدم، به نظرم رسید با شهیدی با خصوصیاتی ناب آشنا شده‌ام پس احساس کردم چنین انسان بزرگی می‌تواند در سطح کشور مطرح و شناخته شود. فکر کردم مصاحبه همسر شهید می‌تواند کامل‌تر شود‌؛ از این رو با خانم رفعت قافلان‌کوهی، همسر شهید علی کسایی گفت‌وگوها را ادامه دادیم و سه ساعت گفت‌وگوی قبلی به ۳۰ ساعت مصاحبه و روایت زندگی شهید تبدیل شد. از زمان آغاز مصاحبه با همسر بزرگوار شهید تا روند تولید و انتشار کتاب چند سال طول کشید و در نهایت خاطرات شهید علی کسایی از انتشارات به‌نشر روانه بازار شد. 

در مقدمه کتاب «آخرین فرصت» این اثر را به یکی از آثار مکتوب و ارزشمند جهان اسلام یعنی نهج‌البلاغه حضرت علی (ع) تقدیم کرده‌اید. به نظر شما سبک زندگی شهید علی کسایی تا چه اندازه علی‌وار بود و خوانندگان کتاب چقدر با مطالعه آن مقدمه‌ای برای رجوع به نهج‌البلاغه پیدا خواهند کرد؟ 
در سراسر زندگی شهید علی کسایی عشق عمیقی به حضرت علی(ع) مشاهده می‌کنیم. در طول ثبت خاطرات مدام احساس می‌کردم این شهید تمام وجودش را وقف محبت به امیرالمومنین(ع) و عید غدیر کرده است.همه ایام زندگی و منش و روش شهید با کلام نهج‌البلاغه آمیخته و اصلا نقطه عطف زندگی وی آشنایی و تسلط بر نهج‌البلاغه است.شهید کسایی مدرس، مفسر و حافظ موضوعی نهج‌البلاغه بود و نسبت به این کتاب ارزشمند و ولایت‌مدار دغدغه داشته و تمام هم و غم او درزندگی، انسان‌سازی و تربیت شیعیانی بوده که مهر علی(ع) را در دل دارند. شهید کسایی حتی در رادیو و تلویزیون هم بارها در مورد نهج‌البلاغه صحبت کرده بود. شاید مخاطب کتاب «آخرین فرصت» پس از تماشای عشق حقیقی این شهید به مولی علی(ع) مشتاق شود که خودش هم چنین محبت و توسلی را تجربه کند. ازاین نظر اگر«آخرین فرصت» مقدمه‌ای باشد که مخاطب پس ازآن سراغ مطالعه نهج‌البلاغه امیرالمومنین(ع) برود، توفیق بزرگی نصیب ما شده و امیدوارم این اتفاق بیفتد. 

یکی از جذابیت‌های زندگی شهدا برای خواننده، سیر تحولی شخصیت شهید از کودکی تا شهادت است. آیا کتاب «آخرین فرصت» این ظرفیت را دارد که مخاطب پس از مطالعه اثر، سیر تحولی و سبک زندگی شهید کسایی را الگوی خود قرار دهد؟ آیا شما با نگارش زندگی شهید کسایی چنین هدفی را دنبال می‌کردید؟ 
از ابتدا تلاش کردم سبک زندگی شهید کسایی منعکس شود. به نظرم خاطراتی که از کودکی، نوجوانی و جوانی شهید در کتاب گفته می‌شود و همچنین خاطرات دوران دانشجویی او در دانشگاه فردوسی مشهد و تحصیل حوزوی‌اش، جذابیت و ظرفیتی دارد که خواننده کتاب از خواندن آن لذت ببرد و به انتخاب این شیوه از زندگی علاقه‌مند شود. شهید و کلاس‌های نهج‌البلاغه‌ای که برای نیروهای انقلابی برگزار می‌کرده، ازدواج و تولد فرزندان‌شان، انتظار برای شهادت و… همگی در نوع خود الگوها و سبک‌هایی برای زندگی هستند که هر انسانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. طبیعتا آشنایی با روش زندگی انسانی اهل عمل و سعادت‌جو برای هر فردی جالب است و دوست دارد با انتخاب سبک زندگی مشابه شهدا که عاقبت به‌خیر شده‌اند، او هم به سعادتی ابدی دست پیدا کند. 

با توجه به این‌که شما هنوز راه بلندی در عرصه نویسندگی پیش رو دارید، اما این توفیق را داشتید که یکی از نخستین آثار حرفه‌ای شما مورد توجه رهبر انقلاب واقع و مزین به تقریظ ایشان شده باشد. این تقریظ و توجه چقدر مسئولیت نویسنده را سنگین‌تر می‌کند؟ 
به قول نویسندگان حرفه‌ای، من نویسنده‌ای نوقلم هستم و خدا را شاکرم که در ابتدای راه چنین توفیقی نصیب کتاب «آخرین فرصت» شده است. با همه اینها اصلا ادعایی در زمینه قلم ندارم و نوشته من خاص نبوده بلکه وسعت شخصیت شهید کسایی بوده که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب واقع شده است. حقیقتا تقریظ مقام رهبری انگیزه‌ام را برای نوشتن بیشتر کرد و حتی آن‌قدر امیدوار شده‌ام که می‌خواهم  یکی از کارهای نیمه تمامم را که مدت زیادی در آن وقفه ایجاد شده، سریع‌تر کامل کنم. این انگیزه و امید را مدیون توجه رهبر انقلاب هستم و اگر لطف خدا باشد با توان و جرأت بیشتری این راه را ادامه خواهم داد. 

یکی از نکات جالب در اسامی شش کتابی که اخیرا رهبر معظم انقلاب بر آنها تقریظ نوشته‌اند، توجه ویژه به نویسندگان خانم است به صورتی که از این شش کتاب تقریظ شده، نویسنده پنج کتاب خانم هستند. به نظر شما روایتگری رخدادهایی مانند جنگ، مقاومت و شهادت و ثبت این وقایع توسط زنان نویسنده با آثاری که به قلم مردان نوشته می‌شود، چه تفاوتی‌هایی دارد؟ 
از ابعاد مختلفی می‌توان این موضوع را بررسی کرد؛ به نظر من خاطرات همسران شهدا و فضای خانوادگی آنها از طریق نویسنده، روایتگر و مصاحبه شونده خانم بهتر منتقل می‌شود و جزئیات احساسی‌تری خواهد شد. حتی خانم‌ها راحت‌تر باهم گفت‌وگو می‌کنند و می‌توانند خاطرات جزئی‌تری را وارد روایت کنند که قطعا کتاب را برای مخاطب خواندنی‌تر می‌کند. در روایت خاطره از شهدا طبیعتا خانواده‌ای که شهید در آن بزرگ شده و مادر و همسر شهید نقش پررنگ‌تری دارند و حتی در راهی که شهید پیموده، موثرتر بوده‌اند. به همین دلیل بیان زنان در این کتاب‌ها و ثبت خاطرات بیان شده توسط نویسنده خانم آثار را در مرتبه متفاوتی قرار می‌دهد. از بعد دیگر گمان می‌کنم نویسندگی برای خانم‌ها شغل مناسبی است و علاوه بر این‌که به علایقش می‌پردازد در فضای امن خانه و خانواده کارش را هم انجام می‌دهد و شغلی دارد که هم از آن لذت می‌برد هم فعالیت و اثرگذاری اجتماعی دارد. از این رو توجه به خانم‌های نویسنده به همین جهت ارزش زیادی دارد و رهبر انقلاب نیز چنین توجهی را به خانم‌های نویسنده کشور داشته‌اند. 

یکی از تجربیات نویسندگی شما مربوط به کتاب دیگری به نام «۳۹ کیلو تمام» است که قهرمان قصه نوجوانی است که در ایام جنگ به اسارت گرفته می‌شود. به نظر شما روایت از جنگ برای گروه سنی نوجوان چطور می‌تواند تاثیرگذاری تربیتی داشته باشد؟ و چقدر جای چنین آثاری در کتاب‌های دفاع‌مقدس و ادبیات پایداری خالی است؟ 
فکر می‌کنم می‌توان در کتاب‌ها به شهدای نوجوانی که در جنگ تحمیلی جان‌شان را فدا کردند بیشتر پرداخت. البته در سال‌های اخیر توجه به این موضوع بیشتر شده و با این‌که طبیعتا تعداد شهدای نوجوان کم‌تر است، اما در بین همین شهدا، روایت‌ها و خاطرات ناشنیده‌ای وجود دارد که جای آن در ادبیات دفاع‌مقدس خالی است. یکی از دوستانم، خانم طاهره کوه‌کن و نویسنده کتاب «راض بابا» این کتاب را درباره خاطرات دختر شهید نوجوانی به نام راضیه کشاورز نوشت که در عملیات تروریستی حسینیه سیدالشهدای شیراز سال ۸۷ در ۱۶ سالگی به شهادت رسید. خاطرات این دختر نوجوان به قدری مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت که بالغ بر ۲۰ چاپ مجدد داشته است. این استقبال هم نیاز جامعه به چنین محتواهایی را نشان می‌دهد وهم بیانگر کمبود اثر ارزشمند ادبی برای گروه نوجوان با موضوعاتی مانند دفاع‌مقدس، مقاومت و…است. با نگاهی نو وخلاق باید از شهدای دهه‌های قبل و حتی شهدای حوادث معاصرتر گفت و برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت متناسب با سلیقه و نیاز روحی نوجوانان اثر ادبی تولید کرد. به نظرم طنز و روایت رفاقت‌ها و پایان‌بندی راضی‌کننده می‌تواند عواملی باشد که در داستان‌ها و خاطره‌نگاری‌ از شهدا برای گروه سنی نوجوان، کشش داستانی ایجاد می‌کند. 

زمانی که نویسنده تصمیم به نگارش زندگی‌نامه شهدا می‌گیرد یکی از محدودیت‌ها در این کار ثبت زندگی و خاطرات شهید به صورت حقیقی است. در واقع نویسنده نمی‌تواند با تخیل و بداهه‌پردازی از شهید خاطره‌سازی کند. با وجود چنین ملاحظاتی، جای تخیل و خلاقیت نویسنده در کتاب‌های زندگی‌نامه شهدا کجاست؟ آیا این آثار صرفا ثبت خاطرات و روایات هستند یا نویسنده هم می‌تواند دخل و تصرفی در موضوعات داشته باشد؟ 
این ملاحظات که ضرورت هم دارد، جزو سختی‌های کار زندگی‌نامه نویس شهداست. به نظرم راه درمانش این است که نویسنده از ابتدای کار تکلیف خودش را با مخاطب روشن کند. یعنی اگر قرار است تاریخ شفاهی و خاطرات را ثبت کند و قرار نیست خلاقیتی از خودش به خرج دهد، حتما این موضوع را در مقدمه کتاب بیان کند. به نظر من هرگونه زندگی‌نامه‌ای از شهدا لازم است؛ هم زندگی‌نامه‌هایی که صرفا خاطرات را ثبت کرده‌اند هم زندگی‌نامه‌هایی که ذوق و سلیقه نویسنده در روایت خاطرات دخیل است. بنابراین ضمن رعایت ملاحظات و جایگاه شهید، می‌توان تنوع ادبی و خلاقیت‌های نویسنده را در زندگی‌نامه‌ها مشاهده کرد. در دسته‌ دیگری از آثار که با الهام از زندگی هر شهید نوشته می‌شود این نکته را باید از قبل مشخص کرد تا مخاطب بداند کتاب از تخیل نویسنده و خلاقیت او برآمده و ممکن است بخش‌هایی از آن حقیقی نباشد. در چند سال اخیر بیشترین نوع مورد استقبال قرار گرفته، ثبت خاطرات حقیقی شهداست به صورتی که نویسنده وارد تنه اصلی حوادث و اتفاقات زندگی شهید نمی‌شود، اما با بیان ادبی خود همان حوادث را طوری روایت می‌کند تا ماجرا را خواندنی‌تر کند. در واقع این دست آثار، روایت داستانی از زندگی‌نامه‌ها هستند.

جشن شهادت در عید ولایت
شهید کسایی، جوانمردی انقلابی و مربی آموزش‌های سیاسی و مذهبی در شیراز ۱۴ آذرماه ۱۳۳۴ مصادف با روز عید غدیر متولد شد. او در ۲۵ سالگی ازدواج کرد و خطبه عقدشان را امام خمینی(ره) در عید غدیر خم خواندند. هفت سال بعد از ازدواج با خانم رفعت قافلان‌کوهی و در حالی که پدر چهار فرزند بود، در روز عیدغدیر به درجه رفیع شهادت نائل می‌شود. به گفته سمیرا اکبری؛ نویسنده زندگی‌نامه این شهید بزرگوار؛ شهید کسایی در هر فضا و مکانی از نهج‌البلاغه صحبت می‌کرد؛ چه در پادگان ارتش برای سربازان، چه در شهرستان‌های شیراز و چه در مساجد یا برای زندانی‌ها و منافقین. در قسمتی از کتاب «آخرین فرصت» آمده است که یک بار همسر شهید می‌پرسد که چرا در زندان هم ازامام علی(ع) سخنرانی می‌کنی؟ که شهید می‌گوید فضاها برایش هیچ فرقی ندارد و هر جا بتواند کلام مولا(ع) را به گوش مخاطب برساند، دریغ نمی‌کند.

source

توسط spideh.ir