محسن هوشمند-عضو هیئتعلمی دانشگاه: همانطور که جواد طباطبایی و دیگران نشان دادهاند، دانشگاه در ایران به ضرورتهایی از جمله عدم پاسخگویی نهادهای آموزشی دوره قاجار و نیاز به تربیت کارمند ایجاد شد. مدرسه طب، مدرسه علوم سیاسی و دانشگاه تربیت معلم از جمله این موارد است که مورد اخیر نامش کاملا هویداگر اهداف اولیه مذکور است. دانشگاه را افرادی ایجاد کردند که تا حدودی به دلیل عدم پاسخگویی نهاد آموزشی دوران و مقایسه با نهادهای آموزشی در سایر کشورها به اهمیت آن و مراد از آن واقف بودند. به بیان دیگر، به دلیل مشروطه و فهم عقبماندگی ایران راهحل را در تأسیس دانشگاه دیدند. هرچند که بسیاری از کارهای انجامشده به دست آنان در زمینه آموزشی بود و محصولات تحقیقی را که از اهداف هومبولتی دانشگاه به حساب میآید، شاید نتوانسته باشند در دانشگاه به نحو احسن پیش برده باشند، اما کمینه اینکه با وضعیت ایران و ضرورت دانشگاه برای ایران آگاه بودند.
اخیرا در جلسهای بابت برگزاری نمایشگاه جاذبههای بینالمللی فرصتی ایجاد شد که به پردیس اصلی یکی از دانشگاههای صدساله ایران مراجعه کنم. پیش از آن صرفا از روبهروی پردیس اصلی رد شده بودم و فرصت ورود به آن را نیافته بودم. بنابراین هیجان و اشتیاقی فراوان برای مشاهده و بازدید از آن دانشگاه داشتم، جایی که امثال «غلامحسین مصاحب» و بسیاری بزرگان دیگر در آن تدریس کرده و امثال «علیاکبر سیاسی» و «حسین نصر» مدیریت آن را بر عهده داشتهاند. خاصه که مصاحب از ریاضیدانانی بود که به زبان فارسی و جامعه ایرانی بابت تألیفاتش و تلاشهایش خدمات برجسته کرده است. برای مثال، دایرهالمعارف فارسی او به گواه بسیاری از بزرگان روشمندترین دایرهالمعارف تألیفی در زبان فارسی تاکنون است.
باری، از سخنرانان و همینطور تبلیغات تهیهشده برای معرفی دانشگاه بر دیرینگی دانشگاه و تأسیس آن در دهه ۱۲۹۰ تأکیدی فراوان شده بود و حتی دانشگاه دیرین میخواندند. البته باید در نظر داشت که دانشگاه دیرین نسبت به بسیاری از دانشگاههای دنیا جوان است. چند سال قبل در دویستمین سالروز تأسیس دانشگاه میشیگان شرکت داشتم که باز خود آن دانشگاه از دانشگاههای به اصطلاح دیرین آمریکا به حساب نمیآید (کافی است با دانشگاه هاروارد مقایسه شود و دانشگاه هاروارد نیز در قیاس با دانشگاه بولونیا و دانشگاه پادوا در ایتالیا دیرین به حساب نمیآید). متأسفانه باید اعلام کنم که افزودن صفت دیرینه به آن دانشگاه اطلاقی اشتباه است و بهتر است صفت پیری را به دانشگاه مذکور اطلاق کنیم و آن را دانشگاه پیر بنامیم. پیر نه از آن جهت که ساختمانش قدیمی است یا سنش از صد سال گذشته است که روشن است چنین سنی برای چنین نهادی زیاد نیست. کافی است با دانشگاهی تقریبا همسن مثلا با مؤسسه تکنولوژی ماساچوست MIT مقایسه شود که هنگام آمدن عنوان آن دانشگاه نه پیری به ذهن میرسد و نه حتی دیرینگی. البته که سابقه آن دانشگاه بر اهل بشارت روشن است. باری، در ادامه بدون واردشدن به نقش دانشگاه، به چند مورد مشاهداتی در رابطه با پیرشدگی دانشگاه اشاره میشود. هدف هر دانشگاهی آموزش و پژوهش در قالب مشارکت در پیشبرد تحقیقات، تأسیس نهادهای صنعتی و تربیت نیروی کار است. به بیان دیگر، دانشگاه برای مطالعه و بررسی و پیشنهاد راهحل است. اما دانشگاه در ایران آنچنان درگیر امور دیگر است که از چنین اهدافی دور افتاده است و توان دیدن و حل مشکلات را ندارد. چنین پدیدهای را پیرشدگی و ناتوانی در انجام امور مینامیم.
از چند جنبه دانشگاه پیر است. در مقابل ساختمان قدیمی دانشگاه، در پردیس کوچک دانشگاه آزمایشگاه مرکزی بنا شده است. به سخن دیگر، به جای آنکه نمای ساختمان قدیمی و اصلی معلوم باشد، ساختمانی دیگر با شیروانی در مقابل آن کاشتهاند که دیدن نمای دانشگاه را کور کرده است. مورد اخیر را با MIT بسنجید که همسن دانشگاه دیرین است و نماد دانشگاه از چندصدمتری مشخص است. این چنین کورکردن را به این معنا میتوان دریافت کرد که چیزی ندارد که عرضه کند، لاجرم نمای اصلی آن نهاد را هم پنهان داشتهاند.
صبحانه در سلف بودیم. لقمه آخر را در دهان گذاشتم که موشی یا بهتر بگویم رَتی در وسط سالن غذاخوری دوان دوان خود را از سمتی از سالن به سوی دیگر تالار رساند. در سرویسهای بهداشتی همان سلف، تار عنکبوت که نه، بلکه منسوجات تولیدی عنکبوت قرار داشت و مخروبهای بیش نبود. دانشگاه هنگامی که به نوسازی و بازسازی اصولی کارهای خود نمیاندیشد، چگونه در راه پیشرفت مملکت و اثرگذاری ملی و بینالمللی مؤثر خواهد بود؟
تالاری 200نفره در ضلع جنوبی پردیس دانشگاه دیرین در طبقه چهارم ساختمانی به نام تالار ابوریحان مزین شده بود. تالار مذکور 9 سرسرا داشت و دارای آسانسوری ششنفره بود. توجه کنید تالار سخنرانی و مجالس در طبقه چهارم واقع شده و طبقه همکف، اول، دوم و سوم به موارد دیگر اختصاص یافته است. چنین شلختگیای، ببخشید شاهکار طراحی، به این معناست که دانشگاه معماری ندارد، مشکلات خود را نمیتواند حل کند و اصلا مشکلات خود را نمیبیند. به جای اینکه در طبقه همکف تالار ایجاد کند، در طبقه چهارم تالار میگذارد تا صدها نفر منتظر باشند و ازدحام شود و کل ساختمان درگیر شود و استفاده غیراصولی از منابع شود. موقع پذیرایی نیز در روبهروی تالار فضای آنچنانی فکر و طراحی نشده تا گنجایش پذیرایی شرکتکنندگان را داشته باشد. سخن کوتاه، معماری و طراحی جایی در دانشگاه دیرین ندارد. کافی است بقیه ساختمانها و بنای آنها در پردیس محدود مذکور بررسی شود. وقتی طرحی و معماریای وجود ندارد، وقتی برای تغییر یا گسترش معماری، وضعیت فعلی بررسی نمیشود، چگونه میتوان امید داشت که مطالعه درستی از تشریح وضعیت فعلی مشکلات آکادمیک در دانشگاه رخ دهد؟
در ساختمان اصلی چند اتاق و دفتر و سرای قدیمی را بازدید کردم. یکی از کارکنان عنوان کرد که بسیاری از میزها قدیمی است اما یکی از رؤسای بخش مذکور میزها را به پردیس خارج شهر منتقل کرده و همان میزها دچار شکستگی شده است. وقتی با هشدار کارشناس مواجه شده که چنین امکانات و ابزارهایی تاریخی و نماد سابقه دانشگاه است و کمینه اینکه قیمتی است، با هشدار تبعید به «پردیس خارج» مواجه شده است. پس، اگر فردا مسئولان دانشگاه عنوان کنند که پردیس خارج شهر را مثال زنند، به یاد داشته باشیم که پردیس خارج شهر از منظر بسیاری از رؤسا و کارکنان دانشگاه دیرین تبعیدگاه است. این هم نگاهی دیگر به منابع دانشگاه نزد تصمیمگیران دانشگاه دیرین است. سخن کوتاه، در دانشگاهی صحبت از دیرینگی میشود که تصمیمگیرش برداشتی از سابقه و اهمیت تاریخی دانشگاه و آثارش ندارد. به سخن دیگر، هدف دانشگاه نقض غرض شده است. شاید انکار کنند، شاید طی دستوری یکشبه موشهای سلف را بگیرند! محل آزمایشگاه مرکزی یا تالار ابوریحان را چگونه توجیه میکنند؟ حتی شاید عنوان کنند تهران موش دارد و دانشگاه هم جزئی از تهران! همین پاسخ را از یکی از کارکنان آنجا شنیدم. یعنی دانشگاه به خود زحمت بررسی و رفع مشکل نمیدهد، اما قرار است مشکلات مملکت را رفع و رجوع کند. در پایان، این پیری صرفا متوجه دانشگاه دیرین نبوده و نیست. وقتی دانشگاه برای حل مشکلات خود توانی ندارد، چگونه به توان آن برای حل مشکلات مملکت امید بست؟ البته که دیوار حاشا بلند است. بقیه دانشگاههای ایران نیز کمابیش به همینگونه است. کافی است به دانشگاه صنعتی شریف مراجعه و مشاهده کرد که به دلیل نداشتن پارکینگ چه بلایی بر سر اطراف دانشگاه آمده است و از در و دیوار خودرو آویزان است. ممکن است برداشت شود که نباید به این موارد اکتفا کرد و خروجیهای علمی و پژوهشی و صنعتی دانشگاه را ارزیابی کرد. اما از این معماری و از این نگهداری که در چند ساعت حضور بر نویسنده و هر رهگذر دیگری عیان میشود، خود بخوان حدیث مفصل. به خوارزمی الگوریتمساز، ابوریحان صاحب تحقیقات ماللهند، مجتبی مینوی پردقت و غلامحسین مصاحب صاحب روش و معماری در تألیف فکر میکنم. از خود، از دستاندرکاران از سطح دانشکده و دانشگاه تا وزارت خجالت میکشم. در نوشتارهای بعدی مشکلات دیگر دانشگاهها و پیرشدگی دانشگاه را در ایران بیشتر پیش خواهیم برد. فعلا اولین راه که به نظر میرسد، انحلال وزارت عتف و استقلال دانشگاهها و انتقاد و پیشنهاد دلسوزان دانشگاه ایرانزمین است.
source