کاوه صادقی: مرتضی اعیان، نوازنده پیش‌کسوت تنبک، از کودکی نواختن این ساز را در محضر استادانی چون حسین خرسندی تلمذ کرده است. بعدها در مقام نوازنده با حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داوود گنجه‌ای، محمدرضا شجریان، رضوی‌سروستانی، محمدعلی کیانی‌نژاد، داریوش طلایی، داریوش پیرنیاکان، حسین عمومی، حمید متبسم، مجید درخشانی، رضا شفیعیان، جمشید عندلیبی و غیره همکاری کرده و در کنسرت‌های متعدد داخلی و خارجی حضور یافته است. او حالا در آستانه ۸۰سالگی در هفدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان در مقام داور حضور یافته تا از میان استعدادهای حاضر در این حوزه، برترین‌ها را انتخاب کرده و با راهنمایی‌هایش آنها را آماده حضور در میدان‌های جهانی عرصه موسیقی کند. به همین بهانه با او گفت‌وگویی داشتیم که در زیر می‌خوانید:

برگردیم به سال‌ها قبل و اینکه چطور شد اصلا در این مسیر موسیقی قرار گرفتید؟

برادر بزرگم نوازنده ویولن بود و به من پیشنهاد کرد تنبک را انتخاب کنم تا به همراه هم دونوازی داشته باشیم. به همین دلیل، تحت تعلیم قرار گرفتم و چون کسی نبود که من را به کلاس ببرد از استاد حسین خرسندی خواستند‌ به منزل بیاید و به من آموزش دهد. این تعلیمات یک سال طول کشید و ایشان دفتر نتی برای من نوشت که کاملا متفاوت است و کسی باور نمی‌کند که این دفتر نت باشد. او تمام نت‌ها را به خط فارسی برایم نوشت و حالا تصمیم دارم آن را به موزه تحویل دهم تا سندی از او به یادگار بماند. اگر بچه‌ها این دفتر نت را ببینند، متوجه می‌شوند که نسل ما چطور تنبک‌نوازی آموخت و چه تفاوتی با حال حاضر دارد. پس از دوره یک‌ساله، ایشان ساز خودشان را به من هدیه دادند. یک تنبک با قدمت صد سال که در آن زمان موجود بود. وقتی معلم به یک نوجوان ۱۱ساله چنین هدیه‌ای می‌دهد، تصور کنید چه اتفاقی در درون او رخ می‌دهد. من تشویق شدم و بسیار تلاش کردم. به سفارش استادم در آن زمان رادیو گوش می‌کردم و متوجه شدم بعضی از کارها را اصلا از نظر تکنیکی بلد نیستم و به برادرم گفتم تا با استادش در میان بگذارد که باید چه‌ کنم. او نیز پیشنهاد کرد تا باز هم به آموزش با معلم ادامه دهم؛ بنابراین‌ سراغ استاد امیرناصر افتتاح رفتم و با وجود آنکه به‌سختی پذیرفتند، اما در محضر ایشان نیز شاگردی کردم. در‌واقع فقط شاگردی هستم که در آن زمان در منزل آموزش دیدم و استادان تقریبا با هیچ شاگرد دیگری این‌طور کار نکرده بودند. بعد از یک‌سال‌واندی تمرین‌کردن، ایشان من را به رادیو بردند و در برنامه‌های کودک آن زمان نوازندگی کردم؛ اما به دلیل سختی رفت‌وآمد دیگر این راه را ادامه ندادم. تا ۱۸سالگی با برادرم و دوستانم ساز می‌زدم، اما درگیر سرخوردگی شدم و با حس بدی از خودم می‌پرسیدم که خب قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ تاحدی ‌که سازی را که استاد به من هدیه داده بودند، فروختم به فرهاد دلشاد و نوازندگی را کنار گذاشتم.

چه شد که به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران پیوستید؟

این روند ادامه پیدا کرد تا در ۲۶سالگی آقای رضوی‌سروستانی به واسطه آشنایی با برادرم به منزل ما آمد و با هم دیداری داشتیم. او درباره مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران صحبت کرد که برای جذب نیروی کار در‌حال تلاش هستند و من را دعوت به کار کرد. آنجا با دکتر صفوت آشنا شدم و طی صحبتی که داشتیم یکی از دوستان آقای صفوت سه‌تاری را برداشت و شروع به نواختن کرد و از من هم خواست تا با تنبک ایشان را همراهی کنم. در مرکز آن زمان حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داوود گنجه‌ای، داریوش طلایی، محمد مقدسی و بسیاری دیگر مشغول به کار بودند و من از دوستان پرسیدم فردی که همراه او نواختم، کیست و با مشخصاتی که دادم دوستان گفتند استاد سعید هرمزی، نوازنده سه‌تار، بودند. از آن به بعد شروع به کار و تمرین بسیار کردم. در آن شرایط مسئولیت گروه با آقای حسین علیزاده بود و من به دلیل اینکه تجربه گروهی نداشتم بسیار از او آموختم. پس از چهار ماه با گروه به سفرهای خارجی رفتیم و اجراهای بین‌المللی داشتیم. از جمله در بلژیک و فرانسه که «باله گلستان موریس بژار» را کار کردیم که بخشی از آن موسیقی بلوچی (فولکلور) بود و بخشی دیگر سازهای سنتی مثل کمانچه و سنتور (موسیقی دستگاهی). بخشی هم ضرب زورخانه روانشاد ناصر فرهنگ‌فر بود که می‌نواخت و می‌خواند. از آنجایی‌ که خواننده نبودم، از آقای رضوی خواهش کردم‌ در این بخش من را همراهی کنند و پس از ساعت‌ها تمرین اجرا کردیم که بسیار مورد تشویق قرار گرفت. حتی به لندن رفتیم و با وجود آنکه انگلیسی‌ها بسیار سخت‌پسند هستند، اما اجرای ما مورد توجه آنها قرار گرفت و بسیار تشویق شدیم. پس از آن ردیف‌نوازی در دستگاه ماهور اجرا کردیم که کار آقای علیزاده بود و من ایده گرفتم که می‌شود ردیفی را که در این فرم نواخته می‌شود با ریتم به شکل دیگری تغییر داد. اگر نسل امروز ردیف‌ها را خوب گوش دهند، متوجه می‌شوند که جمله‌بندی‌ها تا چه اندازه ریتمیک می‌شود.

همکاری شما با استاد شجریان به چه شکل انجام شد؟

در آن زمان آلمان بودم. تلفنی به من شد و ایشان از من دعوت به کار کردند. در آن زمان استاد پیرنیاکان و عندلیبی هم حضور داشتند و تور اروپایی داشتند. بلافاصله پس از آن در آمریکا اجرا داشتند و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کارهایی که اجرا کردیم‌ در قالب سه نوار کاست و یک نوار ویدئویی ضبط و تکثیر شد. بعد با گروه دستان همکاری کردم که آقایان کلهر، متبسم و بهروزی‌نیا نیز حضور داشتند.

شما در مقام داور نخستین بار است که در جشنواره ملی موسیقی جوان حضور دارید. تنوع در نوازندگی این نسل را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در‌حال‌حاضر بچه‌هایی که دستشان روی پوست تنبک قرار می‌گیرد، از لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفت کرده‌اند و کارهای بسیار خوبی می‌نوازند. در داوری بسیار شگفت‌زده شدم و به نظرم بسیار توانمند هستند. اما یک نکته وجود دارد و آن هم این است که امیدوارم از لحاظ احساسی نیز بتوانند همین اندازه پیشرفت کنند و فقط تکنیک صرف را در نظر نگیرند. با برخی از بچه‌ها که صحبت می‌کردم، احساس کردم‌ حس در آثارشان کم‌رنگ است و فورته پیانو در میان جمله‌بندی‌ها کم است و نیاز نیست دائم با شدت نواخته شود. باید عادت کنند برخی جملات را پیانو بنوازند که وقتی با سه‌تار دونوازی می‌کنند، صدای سه‌تار را نپوشاند. این با تمرین برطرف می‌شود.

اجراها شاید از نظر تکنیکی خوب باشد، اما همان‌طور که اشاره کردید در بحث همراهی با ساز ناتوان هستند. از نظر شما این مشکل از کجا نشئت‌ گرفته است؟

ببینید، نسل امروز تکنیکی است و رقابتی در این میان وجود دارد. متأسفانه خیلی از این بچه‌ها با گروه کار نکرده‌اند؛ حال یا فرصت نشده و یا شرایط آن را نداشته‌اند. برخی دیگر نیز برای خودشان کار کرده‌اند و این ضعف در آنها دیده می‌شود. اما با تمرین می‌توانند یاد بگیرند چطور با یک ساز همراهی کنند و صرفا روی جمله‌بندی خودشان تأکید نکنند و از ملودی الهام بگیرند. تکنیک باید در خدمت ملودی باشد و براین ‌اساس جمله‌سازی شود. آن وقت است که دونوازی بسیار دلنشین شده و نوازنده تنبک بسیار خوب همراه می‌شود و دیگر تک‌نواز نیست. باید آن‌قدر دقیق به ملودی گوش دهند و احساسشان را پیاده کنند تا بتوانند جمله بسازند.

و سخن آخر؟

در آستانه ۸۰سالگی هستم و دستم دیگر مناسب کار با تنبک نیست، اما جوانان، آینده عرصه موسیقی کشور هستند. توصیه می‌کنم اگر با هم رقابت می‌کنند، سالم رقابت کنند و اگر کسی بهتر از آنها ساز می‌زند، از او یاد بگیرند؛ اما در کنار رفاقت، نه حسادت. فراموش نکنند که صلح و صفا عامل پیشرفت و موفقیت است.

 

source

توسط spideh.ir