در اتاق ایرانی‌ها، نشستیم به قلیان‌کشی که دکتر مهاجرانی سررسید!

او هم دست کمی از اینها ندارد! پیرمرد از خیابان‌های لندن پاشده آمده در خرابه‌های بیروت، روایت مقاومت بنویسد! 

بسته گز از کیف درآورد: «از لندن آوردم! شنیدم چنین جمع ایرانی در اینجا جمع شده‌، آمدم حرف‌هایتان را بشنوم.» 

هرکسی قصه آمدنش را گفت. سیدداوود خواست ۱۸تیر و دهه۷۰ را بکشد وسط، سیدکمیل درگوشی اشاره کرد: «دکتر الان خودی و انقلابیه. باید جذب بشه!»

من دکتر را انداختم به خاطره‌گویی. از نامه معروف آقای‌خامنه‌ای به او در سال۶۹ پرسیدم: «جنگ تمام‌شده بود، بوش‌پدر به ایران پیام مذاکره داده بود. من مقاله‌ای با تیتر «مذاکره مستقیم» نوشتم. حرفی از رابطه نزدم. آیت‌الله خامنه‌ای در نمازجمعه نسبت به رابطه با آمریکا واکنش نشان داد. ناگهان موجی از توهین و تکفیر علیه‌ام براه افتاد. میدان‌دار هم مهدی نصیری سردبیر کیهان بود. از بیت رهبری زنگ زدند گفتتد آقا بین دونماز نامه‌ای در حمایت از شما نوشته. آقا بزرگوارانه بخاطر توهین‌های سایرین از من عذرخواهی کردند.»

دنیا چرخش‌ها دارد! حالا مهاجرانی در خرابه‌های بیروت فریاد مقاومت سر می‌دهد و نصیری رابطه که هیچ، می‌گوید باید تسلیم شویم!

حرف بچه‌ها به زدن و نزدن موشک‌ها رسید، دکتر گفت رهبری در نمازجمعه حرف آخر را زد: «نه تعلل می‌کنیم نه شتاب‌زده.»

بحث رسید به جلیلی-قالیباف. دکتر گفت «الان وقت این حرف‌ها نیست. بچسبید به مقاومت.» 

این جنگ عجیب ما را دور هم جمع کرده…

source

توسط spideh