خبرگزاری ایمنا؛ مهدی خانعلی‌زاده، مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت:

««فاکتور ایران نباید وارد معادله جنگ غزه و لبنان شود.» این عبارت، محور بنیادین راهبرد اسرائیل در تحولات چند ماه اخیر است. اقدامی که چند شب پیش و به‌صورت نظامی -هرچند با ابعاد کوچک- علیه کشورمان صورت گرفت نیز بر مبنای همین منطق و محاسبه انجام شد. علت برقراری این گزاره در منطق راهبردی اسرائیل، نگاه به منطق نظام بین‌الملل و تفاوت کشور ایران و رژیم اسرائیل در زمینه جغرافیای سیاسی است.

سران تل‌آویو به‌خوبی می‌دانند اگرچه توانایی اعمال ضربه اول به ایران را دارند و این ضربه می‌تواند برای تهران آسیب‌ساز باشد اما به دلایل مختلف از جمله وسعت سرزمینی، ایران می‌تواند ضربه دومی به اسرائیل وارد کند که نابودکننده باشد، یعنی اگر مبنای توازن قوا میان دو واحد سیاسی به تقابل کشیده شود، تل‌آویو توان مقابله با تهران را ندارد و اساساً به همین دلیل است که ایران با سلاح‌های متعارف خود دارای بازدارندگی اتمی در برابر اسرائیل با سلاح‌های اتمی است. در چنین تعریفی از فضای تقابل میان ایران و رژیم صهیونیستی که منطبق بر منطق نظام بین‌الملل است، تل‌آویو تمام تلاش رسانه‌ای و عملیاتی خود را بر این راهبرد قرار داده که از ورود میدانی ایران به عرصه جنگ غزه و لبنان جلوگیری کند. این ورود میدانی، صرفاً و لزوماً به معنای اقدامات نظامی آشکار نیست؛ هرچند یکی از مصادیق مهم آن است. بر همین مبنا تمام کنش‌های اسرائیل ذیل این راهبرد تعریف می‌شود و اساساً امکان اجرایی شدن سایر تاکتیک‌ها برای رژیم وجود ندارد. عملیات محدودی که چند شب پیش از سوی اسرائیل علیه ایران اجرایی شد نیز بر مبنای همین محاسبه بود. سران تل‌آویو به‌دنبال نمایشی نظامی بودند که ضمن اعاده حیثیت از توان رزمی خود، مدلی از واکنش را اجرایی کنند که ایران طبق پیام‌های ارسالی خود از طریق کشورهای منطقه، ورود سخت و جدی به میدان نداشته باشد، یعنی محاسبه اصلی صهیونیست‌ها در انجام عملیات علیه ایران، «عدم واکنش ایران» بود.

در چنین وضعیتی طراحی متناسب با این راهبرد باید از سوی شبکه مقاومت صورت بگیرد تا ضمن جلوگیری از دستیابی رژیم به این هدف، زمینه برای پایان جنگ به‌منظور بازسازی و تقویت ساختار مقاومت در فلسطین و لبنان ایجاد شود. در سطح تاکتیک، امکان توسل به هر گزینه‌ای وجود دارد و می‌توان در طیف گسترده‌ای، به مواردی مانند دیپلماسی با کشورهای ثالث تا اقدام نظامی مستقیم و غیرمستقیم علیه اسرائیل اشاره کرد اما مسئله محوری در هر کدام از این تاکتیک‌ها باید یک خط راهبردی با عنوان «الزام به پایان جنگ» باشد. آن چیزی که امروز و پس از نسل‌کشی بی‌سابقه صهیونیست‌ها در غزه و ترور گسترده سران و فرماندهان مقاومت در غرب آسیا، باید مورد تأکید شبکه مقاومت باشد، «توسل به هر گزینه‌ای» برای پایان جنگ است.

تجربه عملیات وعده صادق ۲ نشان داد اسرائیل به دلایل مختلف از جمله شرایط گذار سیاسی در ایالات‌متحده و روزهای منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور در حال حاضر نمی‌تواند روی همراهی میدانی متحدان اروپایی و غربی خود حساب کند و در نوعی از تنهایی استراتژیک موقت قرار دارد. به همین دلیل و با وجود عملیات روانی فراوان، شاهد تثبیت پیام ایران در جریان عملیات موشکی علیه سرزمین‌های اشغالی هستیم و تل‌آویو هم ترجیح می‌دهد به‌جای مواجهه جدی با تهران که زمینه را برای ورود پررنگ‌تر ایران به میدان فراهم می‌کند، به اقدامات نظامی خود در غزه و لبنان ادامه دهد.

در واقع آنچه در روزهای آینده باید از سوی سیاستمداران و نظامیان کشورمان مورد طراحی قرار بگیرد، «خطا» بودن این محاسبه است؛ محاسبه‌ای بر مبنای عدم واکنش ایران به عملیات اسرائیل. تمام ظرفیت‌های سیاسی و نظامی کشور در روزهای آینده باید در مسیر اثبات این خطا به اسرائیل و حامیان آن باشند، یعنی تل‌آویو باید در این باور قرار بگیرد که ایران به کوچک‌ترین فعالیت ضد مقاومتی رژیم در منطقه حساس است و اجازه استفاده از توهم «تله جنگ» را به‌عنوان مخدر نمی‌دهد.

این دقیقاً همان نکته‌ای است که رهبر انقلاب در سخنان روز گذشته خود به آن اشاره و روی آن تأکید کردند. آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر ضرورت به هم خوردن محاسبات غلط اسرائیل درباره ایران، گفتند: «آن‌ها درباره ایران دچار خطای محاسباتی هستند؛ چراکه ایران و جوانان و ملت ایران را نمی‌شناسند و هنوز نتوانسته‌اند قدرت، توانایی، ابتکار و اراده ملت ایران را درست بفهمند که ما باید این را به آنها بفهمانیم.»

خطای محاسباتی اسرائیل علیه ایران به مفهومی به‌عنوان «Perception» یا «ادراک» بازمی‌گردد. در تعریف ادراک می‌توان این‌گونه گفت که ممکن است دو بازیگر در نظام بین‌الملل دارای یک میزان از قدرت سخت -بخوانید تسلیحات و تجهیزات نظامی- باشند اما به دلایل مختلف، ادراکی که از بازیگر اول وجود دارد، آن را یک بازیگر قدرتمند و ادراکی که از بازیگر دوم وجود دارد، آن را یک بازیگر ضعیف معرفی می‌کند. علت این است که بازیگر اول توانسته خود را در ذهن دیگران بازیگری قدرتمند و بااراده معرفی و تثبیت کند. در این فضا، اسرائیل این‌گونه ادراک کرده که با عملیات محدود چند شب پیش، ایران وارد میدان جنگ غزه و لبنان نخواهد شد. به همین دلیل، دستور کار ایران باید این باشد که این ادراک – که به‌غلط و با خطا حاصل‌شده – تغییر پیدا کند.

ایران می‌تواند و باید ادراک جدیدی از راهبرد خود به‌طرف مقابل تحمیل کند تا ضمن اثبات خطای محاسباتی اسرائیل، زمینه را برای عدم تکرار چنین خطایی از سوی طرف مقابل فراهم کند.»

source

توسط spideh.ir