آمریکا کشور مهمی است. طبق آمارهای اداره تحلیلهای اقتصادی آمریکا (که یک مرجع رسمی و دولتی است)، میزان تولید ناخالص داخلی این کشور در سال 2023 حدود 27.7 تریلیون دلار بوده که با نرخ رشد سال جاری این میزان در پایان امسال از 29.3 تریلیون نیز میگذرد.
میزان درآمد قابل تصرف به روایت اداره یادشده در آخرین گزارش موجود از رقم 56.3 هزار دلار در سال 2021 به رقم 61.3 هزار دلار در سال 2023 رسیده است. آمار یونسکو حاکی از آن است که آمریکا در سال 2019 بیش از 31.5 میلیارد دلار «صادرات فرهنگی» داشته است.
میزان ارزش افزوده بخش تولیدات صنایع فرهنگی و هنر در سال 2022 حدود پنج درصد در مقایسه با سال قبل از آن رشد نشان میدهد. این کشور نفوذ فرهنگی فراوانی در دیگر نقاط جهان دارد. در بعد سختافزار نیز در سال 2023 بالغ بر 916 میلیارد دلار برای ارتش خود خرج کرده که این رقم حدود 1.2 برابر جمع هزینهکرد مجموع چین و روسیه برای ارتشهایشان است. اداره احصائیه آمریکا میگوید مردم این کشور به 350 زبان صحبت میکنند. همین کافی است که توجه کنیم جامعه آمریکا چندصدایی، متکثر، دارای تنوع نژادی و مذهبی و البته دموکراتیک است.
میتوان این فهرست را طولانیتر و این کشور بزرگ را برجستهتر کرد. ترامپ گفته خدا او را نجات داده تا کشورش (یعنی آمریکا) را نجات دهد. مشابه این مضمون را هیتلر هم بر زبان آورد. او بعد از جانبهدربردن از یکی از سوءقصدهایش گفت مطمئن است که خداوند او را نجات داده تا مأموریت بزرگ خویش را به پایان برساند؛ مأموریتی که جان میلیونها انسان را گرفت و چند کشور را به ویرانی کشید.
ترامپ میخواهد رؤیایی را به مردم بفروشد که فکر میکنند از آنها سلب شده است. اسم این رؤیا «برگرداندن عظمت به آمریکا» است. سالها قبل در کشور ما فردی به نام احمدینژاد از همین منفذ وارد شد. او میخواست «عَدالت» را به ما ایرانیها برگرداند، اما آواری بر کشور فرود آورد که برداشت آن سالها پول، وقت، انرژی و منابع کشور را مصروف خود کرد.
احتمالا ترامپ تجسمی از یک انسان طبقه فرامتوسط آمریکایی است. کسی که پول دارد، قدرت دارد، زن زیبا و فرزندان سالم و خانواده بزرگ و شاداب دارد و صاحب کسبوکارهای متعدد است و درعینحال وامدار و بدهکار کسی هم نیست. در زبان انگلیسی واژه «ترامپ» به معنای «صدای بلند» هم هست و این شاید توصیفی از موضع ایرانیان در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها از انتخاب ترامپ باشد.
دلیل اینهمه هیجان ایرانیان چیست؟ در این سوی جهان هرکسی سعی دارد گوشهای از ذهنیات خودش را درباره آمریکا و ترامپ بیان کند. این گرایشهای باطنی را میتوان از طیفی مشتمل بر نفرت ویرانگر تا عشق بیحساب طبقهبندی کرد. آنچه در عرصه رسانهای اتفاق میافتد، فقط بازتابی از یک وضعیت بسیار پیچیده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که ذهنهای بسیط توان تحلیل آن را ندارند.
خیلی از ما در وضعیتهای پیچیده تمایل پیدا میکنیم که قضیه را تا حد امکان ساده کنیم و به همین دلیل هم در این آبستره تجریدی همهچیز تقلیلگرا میشود. بااینهمه، تمام برداشت ما از او برمبنای امر ماضی (گذشته) است. مردم حق دارند به ترامپ بدبین باشند.
او با خارجشدن از برجام، وضعیتی را پدید آورد که در آن یک کشور، یک گروه و حتی یک شخص تلاش میکند بنیانهای یک اجماع بینالمللی و جهانی را به مرز فروپاشی سوق دهد. این اقدام او آثار بسیار مخربی در عرصه اقتصاد و سیاست داخلی داشت. اکنون در کشور ما مردم عادی بیشتر از همه در هراس هستند که نکند او دوباره تحریمها را برقرار کند و تنگناها و مضایق شدت بگیرند.
طاقت مردم در این سالها طاق شده و از نظر اقتصادی و روحیوروانی امکان تحمل فشار مضاعفی را مازاد بر آنچه هماکنون تحمل میکنند ندارند. باید به افراد و صاحبان تریبونهای جمعی و بهویژه برنامهسازان و مجریان و میهمانان رسانه ملی تفهیم کرد که نباید درباره موضع کشور در زمینه تعامل با آمریکا یا ترامپ اظهارنظر خصمانه یا آتشین
یا دوستانه کنند.
دستگاههای مسئول در کشور به این مسئله رسیدگی میکنند و نیازی به تحلیلهای مغرضانه دو منتهیالیه طیف نیست. شاید حقیقت در لابهلای سطور و جایی بین این دو نقطه باشد.
دولتی که در انواع چالشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی گرفتار آمده، باید تلاش کند امید لازم را نزد مردم از نظر تلاش برای تحقق بیشازپیش حکمرانی خوب ایجاد کند.
*منابع در دفتر روزنامه محفوظ است
source