تصمیم دولت مبنی ‌بر کاهش مازوت‌سوزی که به دنبال آن ناگزیر به قطع زمان‌بندی‌شده و محدود برق شده است، چالش‌های زیادی را به وجود آورده و از منظرهای مختلف قابل بررسی است. از‌جمله اینکه بپرسیم چرا دولت پزشکیان با شرایطی که امروز دست به اقدام می‌زند، نخواهد توانست چنین تصمیماتی را اجرائی کند؟ دولت باید چه اقدامی انجام دهد که قادر باشد دست به چنین تغییراتی بزند؟

نگاهی به وضعیت دولت‌های گذشته‌ توضیح می‌دهد چرا دولت رئیسی یا دولت دوم روحانی (1397 تا 1400) و دولت دوم احمدی‌نژاد هم در چنین وضعیتی قرار داشتند. از سویی، باید بفهمیم چرا دولتی مثل دولت سیدمحمد خاتمی می‌توانست به‌راحتی دست به افزایش نرخ حامل‌های انرژی بزند و حتی برنامه سالانه‌ای برای رساندن قیمت انرژی به قیمت پایه در خلیج فارس اعمال کند. در‌عین‌حال، نگاهی به دولت اول حسن روحانی به ما خواهد گفت چرا روحانی در دولت اول توانست به‌راحتی قیمت بنزین را تک‌نرخی کند بدون اینکه جامعه دچار التهاب شود، اما همین دولت در افزایش نرخ بنزین در سال 98 با ناکامی شدید روبه‌رو شد.

پاسخ این پرسش‌ها در یک جمله است: «ظرفیت دولت». به این معنا که دولت توانایی و قدرت این را داشته باشد که برای اجرای تصمیمات خود نیروهای اجتماعی را بسیج کند. واقعیت این است که دولت پزشکیان با سیاست‌های فردی و رسانه‌ای که امروز در پیش گرفته از ضعف در قدرت بسیج‌کنندگی مردم برخوردار است. بنابراین موفقیت او در تصمیم به قطع برق برای جبران ناترازی و توقف مازوت‌سوزی در برخی پالایشگاه‌ها، به احتمال زیاد با توفیق همراه نخواهد بود و می‌تواند به پاشنه آشیل دولت تبدیل شود.

دولت با‌ظرفیت

درباره «ظرفیت دولت» بسیاری از اندیشمندان توسعه و همچنین اندیشمندان سیاست‌گذاری عمومی گفته و نوشته‌اند؛ از گای پترز (1996) تا فوکویاما (2004). به‌‌طور خلاصه، یک دولت «با‌ظرفیت» را می‌توان دولتی عنوان کرد که بتواند «خوب تصمیم بگیرد»، «تصمیمات خوب بگیرد» و «برای تصمیماتش اجماع‌سازی» انجام دهد.

«ایان مارش» در مقاله‌ای با عنوان «دموکراتیزاسیون و ظرفیت دولتی در شرق و جنوب شرق آسیا» که در سال 2006 در مجله دموکراسی تایوان منتشر شد، این ظرفیت را شامل سه بخش بر‌می‌شمرد:

1- ظرفیت سیاست‌گذاری (گرفتن تصمیمات خوب)

2 – ظرفیت سیاسی (خوب تصمیم‌گرفتن به معنای به‌موقع و درست تصمیم‌گرفتن)

3- ظرفیت سازمانی (ایجاد اجماع در میان نخبگان و جامعه برای تصمیمات خود)‌.

بر این اساس، یک دولت با‌ظرفیت باید این شاخص‌ها را داشته باشد:

‌1- در جامعه نفوذ داشته باشد

2‌- قدرت تنظیم روابط اجتماعی را داشته باشد

3‌- بتواند از جامعه تحصیل منابع کند

4- منابع را به‌‌طور مؤثر و درست تخصیص دهد

5‌- پاسخ‌گو باشد

6- توان اجماع‌سازی داشته باشد

7- بتواند اعمال زور و مجازات کند‌.

با چنین تعریفی بیایید هم دولت‌های گذشته و هم تصمیم فعلی دولت را در زمینه مازوت‌سوزی کمتر و قطع برق بررسی کنیم.

تصمیم دولت در این زمینه «تصمیم خوب» و درستی بود. این تصمیم خوب اما در زمانی درست گرفته نشد. جامعه هنوز آماده همراهی با چنین تصمیمی نبود. دلیل واضح آن این است که جامعه هنوز از اهمیت چنین تصمیمی آگاهی کامل نداشت و لازم بود تا قبل از اجرای این تصمیم اهمیت آن به عموم جامعه رسانده شود. بنابراین دولت با ضعف اساسی در «ظرفیت سازمانی» روبه‌رو شد. دولت امروز در جامعه دارای آن‌چنان نفوذی نیست که مردم عادی از تصمیمی که اجرای آن سخت و دشوار است، پشتیبانی کنند. دولت پاسخ‌گوست اما با وضعیتی که در جامعه دارد توان اعمال زور و مجازات را به‌طور روشن در اختیار ندارد.

این ضعف در بیشتر دولت‌های ایران قابل مشاهده است. دولت رئیسی از همین رو با وجود آنکه تحت فشار شدید جریان حامی و مدافعان خود برای اجرای قانون حجاب و عفاف قرار داشت، توان اجرای کامل آن قانون را نداشت؛ چون اکثریت جامعه با آن به مخالفت برخاسته بودند.

دولت دوم روحانی برای همین بود که در آبان 98 و در زمان افزایش قیمت بنزین با چنان فاجعه‌ای روبه‌رو شد. دولت دوم محمود احمدی‌نژاد دقیقا برای همین مسئله بود که نمی‌توانست بخش دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها را در سال 90 تا 92 اجرا کند؛ چون سطح همراهی مردمی با این دولت‌ها در آن مقطع در پایین‌ترین حد خود قرار داشت.

اما در عوض دولت اول روحانی با اوج حمایت مردمی روبه‌رو بود. دولت دست به هر‌ کاری می‌زد، اکثریت جامعه با آن همراهی می‌کردند؛ چه آن زمان که قیمت کالاهای اساسی را افزایش می‌داد و چه زمانی که قیمت بنزین را از 700 تومان به هزار تومان افزایش داد و در سال 1394 سهمیه‌بندی بنزین را حذف کرد. برای همین هم بود که جهانگیری در مصاحبه ابتدای سال 1402 با دنیای اقتصاد گفته بود: «در ماه‌های اول دولت یازدهم بسیاری از کارها خود به خود انجام می‌شد، چون حمایت و همراهی مردم بسیاری زیاد بود».

برای همین بود که دولت سیدمحمد خاتمی توانسته بود قیمت بنزین را واقعی‌تر کند و از 20 تومان برای هر لیتر به 

80 تومان در پایان دولت برساند، اما توده‌های مردم در مورد آن دست به اعتراض نزدند. مجلس هفتم به ریاست حداد‌عادل البته بزرگ‌ترین سنگ مانع توسعه را همان زمان با قانون تثبیت قیمت‌ها وضع کرد؛ با‌این‌حال مسئله این بود که جامعه وقتی در اوج حمایت از دولت‌ها قرار دارد، از تصمیمات تلخ و سخت آنها هم پشتیبانی می‌کند، اما زمانی که دولت‌ها با رأی بالای مردم انتخاب نمی‌شوند، با مشکل اساسی در بسیج‌کنندگی مردم روبه‌رو هستند. در‌ نهایت اینکه امروز دولت مسعود پزشکیان باید برنامه‌ای برای وفاق با ملت داشته باشد.

وفاق با ملت

مسعود پزشکیان توانست برخلاف دولت‌های دوم احمدی‌نژاد و دولت دوم روحانی، در شرایط وفاق با ارکان مختلف قرار بگیرد و دوگانگی که باعث می‌شد کشور در شرایط سخت نتواند به‌راحتی و درستی تصمیم‌گیری کند، برداشته شود. در سه دهه گذشته دولت‌های منتسب به اصلاح‌طلبان در چنین شرایطی قرار نداشتند. حتی برخی از دولت‌های اصولگرا وضعیتی وخیم‌تر داشتند. این دوگانگی سبب مسدود‌شدن مسیر تصمیم‌گیری در داخل شده بود.

برای مثال، در دو سال پایانی دولت احمدی‌نژاد و حتی روحانی تمایل شدیدی به مذاکره با آمریکا وجود داشت، اما در تهران از این تصمیم پشتیبانی نمی‌شد. از همین رو بود که سفر آخر احمدی‌نژاد به نیویورک و سفر میانجیگرانه شینزو آبه (نخست‌وزیر ژاپن) در تابستان 98 به تهران، با ناکامی همراه شد.

در‌عین‌حال دولت لازم است‌ دولت فکری برای همراهی و بسیج عمومی اکثریت ملت با تصمیماتش انجام دهد. اگر بخواهیم در این زمینه راه‌حلی به دولت ارائه کنیم، از دو راه‌حل می‌توان نام برد:

اول: برداشتن سریع فیلترینگ اپلیکیشن‌های پرکاربرد برای اکثریت ملت‌

دوم: گفت‌وگوی سریع و فوری مسعود پزشکیان با ملت. گفت‌وگویی نه از پشت بلندگوها یا در جلسات اداری، گفت‌وگویی صریح و بدون پرده از قاب تصویر؛ آن‌طور ‌که پزشکیان تصور کند قرار است بار دیگر از مردم رأی جمع کند. اما این بار البته قرار نیست رأی آنها به صندوق ریخته شود، بلکه باید رأی مردم به همراهی با دولت برای تصمیمات سخت  اخذ شود.

 

source

توسط spideh.ir