سجاد محمدیان
دومین نمایشگاه صنعت موسیقی مدتی قبل در برج میلاد برگزار شد. این نکته را باید در وهله نخست یادآور شد که برگزاری هر نمایشگاه مرتبط با موسیقی، در روزگار بیتوجهی و جفا به این هنر، از هر نظر اتفاق جذاب، درخور توجه و شایان تقدیری است و نقد و بررسی چنین نمایشگاههایی به دلیل همان پیشینه جفا به موسیقی، کار آسانی نیست؛ چراکه گویی جفاکاران در هر پست و کسوتی، چشم دوختهاند تا مبادا نقدی مطرح شود و همان را بیرقی کنند تا بر همین مجالهای اندک نیز فیصله دهند. بنابراین نقد رویدادهایی از ایندست در فضاهای رسمی کار آسانی نیست.
این نمایشگاه خود را با عنوان «صنعت موسیقی» معرفی کرده است که برای مخاطبان این نگاه را ایجاد میکند که قرار نیست لزوما دیدگاه هنری در این نمایشگاه وجود داشته باشد، بلکه محور برگزارکنندگان نگاه صنعتی و تجاری است. بااینحال، نباید فراموش کرد که درست است که نمایشگاه با دیدگاه «صنعتی یا تجاری» برگزار شده است، اما باید به بدیهیترین نکات تجارت هنر نیز توجه کرد. موسیقی در بین مردم جایگاه ویژهای دارد و این گزاره را با اندک پژوهشی میتوان دریافت؛ کمااینکه استقبال از این نمایشگاه هم تأیید همین موضوع است. پس برگزاری هر نمایشگاه و رویدادی درباره موسیقی، سیل مخاطبان عام و خاص را به خود جذب میکند و این اتفاق نشاندهنده شکست سیاستهای ضدموسیقی چند دهه گذشته است و مسئولان باید درباره عملکرد و دیدگاه خود بازنگری داشته باشند.
مردم تشنه موسیقیاند، اما برای سیرابکردن این جمع مشتاق باید اصول حرفهای را هم رعایت کرد. متأسفانه در این نمایشگاه با موسیقی برخورد «ترهباری» شده است و انواع و اقسام سازها در ژانرهای مختلف موسیقی بدون هیچ ترتیب و آدابی در کنار هم حضور دارند. این درحالی است که دستهبندی سازهای موسیقی براساس نوع ساز دستکم هزار سال و براساس گونه موسیقی بیش از صد سال است که رواج دارد.
متأسفانه برگزارکنندگان کوچکترین توجهی به ژانرهای موسیقی، نوع سازها و حجم صوتی سازها نداشتهاند و نمایشگاه «صنعت موسیقی» نمایشگاهی است که هرکس ساز خودش را میزند و با حجم انبوهی از نویز سرسامآور مواجه هستیم. مخاطبان حرفهای موسیقی از همان لحظه ورود به نمایشگاه به دلیل بینظمی غرفهها و آلودگی صوتی موجود در نمایشگاه، فرار را بر قرار ترجیح داده و عطای چنین نمایشگاهی را به لقایش میبخشند. رعایت استانداردها نهتنها موجب جذب بیشتر مخاطبان اصلی و حرفهای خواهد شد، بلکه برای مخاطبان عام نیز نوعی فرهنگسازی است.
مشخصا نحوه چینش غرفهها، فضای محدود، استقبال اندک ناشران موسیقی و آموزشگاهها و نوع ارائه نمایشگاه، همگی گواه این موضوع است که جامعه هدف برگزارکنندگان نمایشگاه، نه قشر موزیسین حرفهای، بلکه عام مردم علاقهمند به موسیقی است.
دستاندرکاران نمایشگاه حداقل باید نیمنگاهی هم به جامعه هدف و متخصص موسیقی داشته باشند؛ چراکه مخاطبان اصلی چنین نمایشگاههایی قطعا دانشجویان، پژوهشگران، نوازندگان و هنرمندان موسیقی هستند که برای رفع نیاز خود و آشنایی بیشتر با تولیدکنندگان و فعالان عرصه موسیقی به نمایشگاه مراجعه میکنند که شوربختانه کمترین توجهی به این قشر نشده است. امید است که برگزارکنندگان با دستهبندی سبک موسیقیها، نوع سازها، ناشران و… به استانداردهای یک نمایشگاه تخصصی دست یابند و رویدادهایی از ایندست که به موسیقی مربوط میشود، فراوانتر شده و تداوم داشته باشند و مسئولان برگزاری نمایشگاه، استاندارد و کیفیت را فدای سایر موضوعات نکنند.
source