آرمان امروز- رها معیری: یکی از آفتهایی که به جان حوزه پزشکی کشور افتاده، تخصصگرایی است که مردم با کوچکترین مشکلی به سراغ متخصصان میروند. اگر گذرتان به مطب برخی از پزشکان متخصص افتاده باشد متوجه این مساله میشوید که کافی است به جای ساعت چهار بامداد، پنج از خواب برخاسته و پنجونیم صبح به مرکز رسیده باشید تا خواهی نخواهی، زمان احتمالی ویزیت شدنتان، به بعد از ساعت ده صبح موکول شود؛ نه آنکه پزشکان دیر بیایند، بلکه بیشتر ساعت هشت تا هشت و نیم در محل کار حاضرند، ولی صف مراجعان زیاد است و شمار افرادی که پزشکان معاینه میکنند و یا به معاینه آنان میرسند، محدود. فارغ از بحث کسانی که واقعا به پزشک متخصص نیاز دارند، برخی به اشتباه فکر میکنند برای هرنوع مشکلی باید به پزشک متخصص مراجعه کنند. اما این موضوع و دوره سخت و طولانی تخصص در کنار بی توجهی شهروندان به پزشکان عمومی آفت هایی را نیز دارد. چند وقت محمد رئیس زاده، پیش رئیس کل سازمان نظام پزشکی گفت: «۴۰ درصد پزشکان عمومی در کشور به کاری غیر از طبابت مشغولند، این درحالیست که در زمینه پزشک متخصص در برخی رشته ها با کمبود روبرو هستیم.» این صحبت ها یعنی، پزشکان متخصص آنقدر سرشان شلوغ است که باید تعدادشان بیشتر باشند، اما دوره سخت، هزینهبر و طولانی دوره تخصص باعث می شود بسیاری از پزشکان عمومی تمایلی برای دریافت تخصص نداشته باشند. همانطور که رئیس زاده گفته است: «متاسفانه پزشکان جوان تمایلی به ادامه تحصیل در رشته های تخصصی ندارند و مسئولان در دولت های قبل به جای پرداختن به دلایل این بی رغبتی و تلاش برای رفع این معضلات به افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی روی آوردند که اقدامی کاملا اشتباه بوده است. به همین علت پزشکان رغبتی برای ورود به رشته های تخصصی ندارند و صندلی های دستیاری برخی از رشته ها از جمله بیهوشی در کشور خالی مانده است که این امر باعث شده وضعیت رشته بیهوشی از مرز بحران بگذرد. از ۳۸۵ ظرفیت رزیدنتی زیر ۱۰۰ نفر پر شده و امسال تنها ۷۰ نفر فارغ التحصیل شده اند.» این صحبت ها در شرایطی مطرح می شود که از حدود یک دهه پیش، ما با این مشکل روبه رو بودیم. علیرضا زالی، رئیس وقت سازمان نظام پزشکی کشور در سال ۹۵، همین صحبت ها را به نوعی دیگر مطرح کرد و آمار خروج پزشکان از کشور را نگرانکننده و رو به فزونی توصیف کرد و گفت: «۱۵ هزار فارغ التحصیل پزشکی داریم که هنوز به سازمان نظام پزشکی مراجعه نکرده اند و ممکن است از کشور خارج شده باشند. فرهنگ اشتباه تخصصگرایی در میان مردم باعث شده است موجی از تخصصگرایی در میان پزشکان نیز به وجود آید؛ شاید اگر اهتمام بیشتری به طرح پزشک خانواده میشد، مشکلات امروز را نداشتیم.»
تخصصگرایی افراطی، آفت پزشکی
به گفته امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس حوزه پزشکی «در کشورهای پیشرفته، پزشک خانواده مسئول تعدادی از افراد است که بیمارستانها این افراد را بدون مراجعه به پزشک خانواده پذیرش نمیکنند. اگر پزشک خانواده تایید کرد، متخصص بیمارستان بیمار را ویزیت میکند. آنچه در کشور ما انجام میشود تنها نام پزشک خانواده است. پزشک خانواده در کشورهای پیشرفته در استخدام دولت است و حقوق مناسبی دریافت میکند و حسرت متخصص شدن را نمیکشد و خود را متخصصی میداند که میتواند از نوزاد تازه متولد شده تا افراد ۹۰ ساله را پذیرش کند. با این سیستم ارجاع که یادآور شدم در ۸۰ درصد مراجعات، مشکل حل میشود. ۱۵ درصد هم با مراجعه به بیمارستانهای شهری درمان میشوند و فقط پنج درصد افراد هستند که به متخصص مراجعه میکنند. درحالی که در کشور ما این مساله وارونه است و بیشترین مراجعه را به متخصصان داریم.» شاید اگر طرح پزشک خانواده از زمانی که پزشکیان، وزیر بهداشت و درمان بود، درست پایه گذاری و در سال های بعد بنا به طرح او اجرا میشد، آمار مهاجرت پزشکان کاهش پیدا می کرد.
طرحی که از «خانواده» به «روستا» رسید!
هرچند که هنوز رئیس جمهور کشورمان که با تاکید بر اجرای طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع، اما درباره جزئیات جدید این طرح پس از حدود ۲ دهه، جزئیاتی را ارائه نداده، اما دادهﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﺟﺮای ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده در اﻳﺎﻟﺖ ﻣﺘﺤﺪه آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻴﺶ از ۶۰ درصد از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﺮای ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺧﺘﺼﺎص ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ که نتایج آن در مقالات علمی تخصصی داخلی نیز منعکس شده است، در آمریکا از ﻛﻞ ﭘﺰﺷـﻜﺎن ﻫﻤﻜـﺎریﻛﻨﻨـﺪه ﺑـﺎ ﻃـﺮح ﭘﺰﺷـﻚ ﺧﺎﻧﻮاده ۱۲درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده، ۱۳ درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ داﺧﻠـﻲ، ۵.۴ درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ زﻧـﺎن و زاﻳﻤـﺎن، ۳ درصد ﺟــﺮاح ﻋﻤــﻮﻣﻲ و ۵۸ درصد ﺑﻘﻴﻪ را ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﺳﺎﻳﺮ ﺗﺨﺼﺺﻫﺎ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣـﻲدادﻧـﺪ، در ﺣﺎﻟﻲﻛـﻪ مطالعات داخلی در ایران نشان میدهد در حال ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﭘﺰﺷﻜﺎنی که می توانند در طرح پزشک ﺧﺎﻧﻮاده، استفاده شود، ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ هستند. اما آنچه که از زمان محمود احمدی نژاد و در طرح پزشک خانواده اجرایی شد، ایجاد یک مرکز بهداشت و درمان در روستاها و بخش ها بود که یک پزشک دارد و در اکثر موارد پزشکان طرحی هستند، به این معنا که برای گذراندن طرح خود به آن روستاها فرستاده شده و نوعی از اجبار را برای خود حس میکنند یا پزشکانی به دلیل بیکاری به این مناطق میروند. اکثر پزشکانی که در مراکز روستایی فعالیت دارند بومی نیستند و زندگی شهری داشتهاند. به همین دلیل آخر هفتهها از روستا خارج میشوند. البته امکانات و حقوقی که برای این پزشکان در نظر گرفته شده بسیار پایین و در سطح حداقلهاست. شرایط برای این پزشکان هم مطلوب نیست چون هم مسئول آن مرکز هستند، هم باید ویزیت بیمار داشته باشند و همچنین به صورت سیار به روستاهای اطراف خدمات بدهند. در چنین شرایطی پزشک روستا منتظر این است که طرحش تمام شود و به شهر خود بازگردد یا اگر طرحی نیست، تمام سعی خود را میکند تا بتواند تخصصی بگیرد.
طرح پزشک خانواده و نجات پزشکان عمومی
تاریخچه پزشک خانواده به سالهای پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد؛ هنگامی که با افزایش تخصصهای پزشکی، پزشکان عمومی به انزوا میرفتند. برای حل این معضل در آمریکا، در سال ۱۹۶۹ بورد پزشکی خانواده به رسمیت شناخته شد و در سال ۱۹۷۲ آکادمی پزشک عمومی آمریکا به آکادمی پزشک خانواده تغییر نام داد. در پی این تحولات، کشورهای دیگری چون کانادا، انگلستان، چین، ویتنام، تایلند، ژاپن، عربستان، فلسطین و ۶۰ کشور دیگر نیز به این برنامه پیوستند. شرایط کنونی کشور ما، با توجه به وجود مشکلات بهداشتی و شیوع برخی بیماریهای عفونی و قلبی ـ عروقی حاکی از ضرورت توجه به پزشک خانواده است. از سوی دیگر، ظرفیت گشوده ای برای توان بالقوه پزشکان عمومی بیکار است که با بازآموزی آنها میتوان، توان پزشکان عمومی را به شکل تخصصی تر و کاراتری به کار گرفت. در رابطه با کشورهای موفق در اجرای طرح پزشک خانواده میتوان گفت که کشور آمریکا و آلمان دارای بهترین برنامههای پزشک خانواده هستند. براساس بررسیهایی که سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۴ در آﻣﺮﻳﻜﺎ انجام داد، ۹۳ درصد ﺑﻴﻤﺎران از ﮔﻮش دادن ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺑﻪ ﻣﺴائل و ﻣﺸﻜﻼت آﻧﺎن، ۶۸ درصد آﻧﺎن از اﻣﻜﺎن ﻣﺴﺎﻋﺪت ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده در ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻴﻤﺎران و ۹۷ درصد آﻧﺎن از ﺻﺪاﻗﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده رﺿﺎﻳﺖ داﺷـﺘﻨﺪ.
source