حسین سیستانی؛ معلم، تربیت‌پژوه و دانشجوی دکتری حکمرانی: عمده پژوهش‌های بین‌المللی سهم و نقش به‌سزای دوران اوان کودکی و به‌ویژه دوره پیش‌دبستانی را تصریح می‌کنند. علاوه‌بر ‌این مستندات قابل تأمل علمی و پژوهشی، میزان سرمایه‌گذاری بسیاری از کشورها در این دوره نیز گواه دیگری بر مدعای این دوره است. اما چرا به‌رغم این یافته‌های علمی و افزایش سرمایه‌گذاری بسیاری از کشورها، همچنان در ایران عزیز ما آن‌گونه که شایسته است این امر مورد توجه دولت و جامعه واقع نشده است؟

 

در این یادداشت تلاش داریم قدری به مسئله انگاره حکمرانی، تنظیم‌گری و تسهیل‌گری و دلالت‌هایش در تربیت اوان کودکی‌ بپردازیم؛ زیرا سابقا در تشریح و تسریح اهمیت و ضرورت توجه به این دوره اساسی و غیرقابل جایگزین بسیار پرداخته شده است، اما درباره سه موضوع کمتر سخن به میان آمده است.

 

ما روزانه و در محیط پیرامون‌مان به‌ صورت متناوب بارها این سه عبارت را می‌شنویم، اما درباره دلالت‌های این سه‌ ‌در موضوع تربیت اوان کودکی کمتر فرصت بحث و تبادل دیدگاه فراهم آمده است. بنابراین ابتدا به تعریف و ارائه موضع مختارمان در این سه حوزه و دلالت‌های آن در تربیت اوان کودکی می‌پردازیم و سرانجام‌ موقف جمع‌بندی به این پرسش که «نقطه عزیمت مسیر خلق فرصت‌های برابر و با‌کیفیت برای همه کودکان کشور چیست و از کجا آغاز می‌شود؟»، پیشنهاد خود را ارائه خواهیم کرد.

 

1. انگاره حکمرانی: واژه حکمرانی هرچند به‌ دلیل کم‌دقتی در تعریف اولیه همچنان در اذهان عمومی جامعه به کلیت امر حکومت‌کردن اطلاق می‌شود، اما در حوزه تخصصی دانشی ترجمان، مفهوم Governance است. این دانش به تقریر پیشگامان جهانی‌اش چون مارک بویر، گای پیترز و دیگران، یک تغییر‌ انگاره (الگو‌واره) از دانش مدیریت دولتی محسوب‌ می‌شود.

 

به این معنا که الگوی تک‌محوری، سلسله‌مراتبی و انحصاری قدرت اداره جامعه از طریق حکومت در دانش مدیریت دولتی به الگوی شبکه‌ای و چندضلعی مجموعه‌ای از بازیگران، کنشگران و ذی‌نفعان تغییر ماهیت می‌دهد. این تغییر انگاره محصول تطورات دانش تجربی بشر برای رفع خلأ‌ها و چالش‌های متعددی است که با آن مواجه بود.

 

تجربه جهانی بشری به ما می‌گوید در فرایند تصمیم‌گیری، خط‌مشی‌گذاری، اجرا و ارزیابی هرچه از فرایندهای سلسله‌مراتبی، تک‌محوری و انحصارطلبی به‌ سوی فرایندهای تقسیم‌ کار و چند‌محوری حرکت کنیم، با خروجی‌ها و پیامدهای بهینه و مطلوب‌تری مواجه خواهیم بود. در موضوع تربیت اوان کودکی گمان می‌رفت با راه‌اندازی سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک بالاخره قرار است ایده حکمرانی جمهوری اسلامی در این حوزه به سرانجام و استقرار برسد، اما بررسی فرایند سه‌ساله استقرار این سازمان نشان‌ می‌دهد که ما به‌ احتمال فراوان، با یک تجربه دیگر شکست خط‌مشی در سطح کلان ملی مواجهیم. اساس‌نامه پرچالش و قرائت‌های متعدد از آن سبب شده‌ است تا در فقدان یک نگاشت حکمرانی هیچ تقسیم‌کار شفافی بین کنشگران و ذی‌نفعان آن وجود نداشته‌ باشد. مسئولیت این بحران مستقیما متوجه مرجع تصویب و نظارت بر این اساس‌نامه یعنی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است.

 

2. مسئله: به اجمال طرح مسئله همان فرایند تشریح وضعیت موجود، تصویر وضعیت مطلوب و تبیین چرایی، ریشه‌ها و علت‌های فاصله مابین وضعیت موجود با وضعیت مطلوب است. بررسی‌ها نشان‌ می‌دهد به‌رغم برخی تلاش‌ها، اما هنوز موضوع تربیت اوان کودکی در عرصه ملی تبدیل به مسئله ملی و گفتمان عمومی نشده است. برای مثال، آخرین گزارش منتشرشده اختصاصی مرکز پژوهش‌های مجلس -به‌ عنوان مهم‌ترین و اثرگذارترین بازوی مشورتی مجلس- در موضوع تربیت اوان کودکی (پیش‌دبستانی) به بیش از یک دهه قبل، یعنی سال ١٣٩٠ بر‌می‌گردد. همچنین مطالعات پشتیبان شورای‌عالی انقلاب فرهنگی که منجر به تأسیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک شد نیز انتشار عمومی نیافته است.

 

علاوه‌بر‌آن در حوزه اندیشکده‌ها -به‌ عنوان نهادهای مسئله‌ساز و تصمیم‌ساز- در یک دهه اخیر اندیشکده تخصصی که به‌ صورت مستمر موضوع اوان کودکی را پیگیری کند، نداشته‌ایم. بنابراین در این حوزه با خلأهای جدی در انواع خروجی‌های علمی نظیر گزارش‌های سیاست‌پژوهانه، جامعه‌شناسانه، مردم‌نگارانه، بوم‌محورانه، اقتصاد‌بنیان، آمایشی و… مواجهیم. با توجه این غفلت اساسی و انفعال طولانی، طبیعی است که امروز در سطح عمومی با نامسئلگی موضوع تربیت اوان کودکی مواجه باشیم. همین نامسئلگی اوان کودکی است که حتی در فرایند مفصل تدوین مبانی نظری و سند تحول بنیادین که به‌ وسیله اهالی علوم تربیتی انجام شد جز رد پای بسیار تقلیل‌گرایانه اشاره به مناطق دوزبانه، اثر چندانی از توسعه کمی و کیفی اوان کودکی در این اسناد بالادستی وجود نداشته‌ باشد.

 

تنظیم‌گری: به مثابه فرایند اعمال اراده به وسیله مجموعه‌ای از ابزارها، شیوه‌ها، سازوکارها و کارکردها برای تضمین تحقق خیر جمعی است. به همین سبب، مجموعه‌ای از اقدامات نظیر تأمین مالی، تعرفه‌گذاری، آگاهی‌بخشی، اطلاع‌رسانی، رصد و بازرسی، تضمین شفافیت، وضع جریمه، وضع معافیت، اعمال مجازات‌، اعمال تشویق و… را ابزارهای جعبه‌ابزار تنظیم‌گری معرفی می‌کنند.

 

تسهیل‌گری: در کنار فرایندهای تنظیم‌گری، ما با مفهوم جدیدی‌تری به‌ عنوان تسهیل‌گری نیز مواجهیم. تسهیل‌گری را می‌توان به‌ طور کلی شامل سه فعالیت اساسی توانمندسازی، اقناع‌سازی و تسریع‌بخشی معرفی کرد.

 

مهم‌ترین وجه تمایز تنظیم‌گری و تسهیل‌گری آن است که با قدری تسامح تنظیم‌گری سنتی متأثر از تجمیع انحصاری قدرت و اعمال اقتدار یک‌جانبه است، در صورتی که در تسهیل‌گری ما با قدرت متکثر و بازیگران متنوع مواجهیم. با توجه به تعریف پیشین حکمرانی و توضیح تفاوت آن با مدیریت، می‌توان تلویحا تنظیم‌گری صرف را نزدیک به الگوی مدیریت و اضافه‌شدن تسهیل‌گری به آن را نزدیک به الگوی حکمرانی فهم کرد.

 

در میان همه این فرایندها، ابزارها و الگوهای متنوع تنظیم‌گری و تسهیل‌گری تجربه‌ شده در دنیا اما در موضوع تربیت اوان کودکی عمده تمرکز‌ها متوقف به موضوع تأمین مالی است. صدالبته که امر آموزش در اغلب قریب به اتفاق کشورهای جهان به مثابه محوری‌ترین خدمت عمومی جامعه، به‌ عنوان وظیفه ذاتی دولت‌ها تلقی می‌شود اما همه ماجرا نیست. همه نیک می‌دانیم که وظیفه تأمین مالی و سرمایه‌گذاری دولت شرط لازم توسعه کمی و کیفی تربیت اوان کودکی، اما قطعا شرط کافی نیست.

 

تجربه ایده‌های موسوم به‌ دست چپی در دنیا نشان داده است که به صرف تأمین مالی و پشتیبانی حداکثری، بازهم شاهد ناکارآمدی‌های فراوان بوده‌ایم. حتی تجربه مدارس دولتی کشور و افت کیفی ما در سنجش‌های بین‌المللی خواندن و نوشتن به‌رغم هزینه‌های قابل تأمل امروز پیش چشم ماست. تجربه‌ای که نشان‌می‌دهد تأمین منابع بدون توجه، طراحی و التزام به بایسته‌های فنی تنظیم‌گری و تسهیل‌گری، نهایتا منجر به خروجی و پیامدهای کیفی و بهره‌ورانه نمی‌شود.

 

القصه پس از مرور همه مقدمات طرح‌شده، اینک در مقام جمع‌بندی می‌توان نتیجه گرفت مادامی که ما کنشگران، دغدغه‌مندان و مجریان نتوانیم موضوع بسیار اساسی و پرثمر تربیت اوان کودکی را در یک ماتریس سه‌بعدی شامل ابعاد «طرح مسئله»، «انگاره حکمرانی» و «جعبه‌ابزار تنظیم‌گری و تسهیل‌گری» تنقیح کنیم، بسیار بعید است که شاهد جهش قابل ملاحظه‌ای در تحقق بسط عادلانه این خدمت عمومی باشیم. از آن‌سو چه‌بسا اصرار ورزیدن فقط در موقف تذکر و یادآوری اهمیت این امر، ناخواسته پس از مدتی منجر به نتیجه عکس و اصطلاحا لوث‌شدن این امر حیاتی و البته مغفول شود. اتفاق شوم و تجربه تلخی که در 13 سال گذشته درباره مفهوم «تحول بنیادین» رقم خورد، آن‌گونه که نه‌تنها تحول بنیادینی رقم نخورد، که حتی امروز گوش‌ها را از شنیدن آن خسته و فرسوده می‌شود.

 

موضوع عدالت همواره مورد تأکید همه وزرا و رؤسای‌ جمهور و مدیران ارشد نظام در همه دولت‌ها و جناح‌ها بوده است، اما در فقدان طراحی سازوکارهای دقیق و جامع، هرساله شاهد عقب‌گرد در موضوع عدالت آموزشی هستیم. از این تجربیات باید عبرت گرفت. محقق‌کردن و به مقام فعلیت رساندن ایده‌های بزرگ، متضمن همت‌های بلند در کنار تلاش‌های فنی و تخصصی دقیق است. پس در مقام پیشنهاد نقطه عزیمت مسیر خلق فرصت‌های برابر و با‌کیفیت برای همه کودکان کشور، انجام فعالیت‌های مطالعاتی، پژوهشی، پیمایشی، سیاست‌پژوهانه و… کاملا فنی و تخصصی با مشارکت دانش‌ها و رشته‌های مرتبط و متنوع است. فعالیتی که سرانجام منجر به تدوین برنامه‌های دقیق و جامعی شود که بتواند خود را در محک آزمایشگاه‌های خط‌مشی پژوهشی به اثبات برساند. به پیشنهاد ما استواری و قوام‌یافتگی این گام نخست است که می‌تواند آغازگر مسیر اقناع مدیران ارشد کشور و همچنین مشارکت فراگیر جامعه برای برداشتن گام‌های بزرگ ملی شود. وگرنه…‌!

 

source

توسط spideh.ir