همشهری آنلاین _ حوادث: هفته گذشته بیمارستان سینا تهران شاهد عمل اهدای عضو منحصربفردی بود. چرا که بیمار مرگ مغزی که قرار بود اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود، خودش سالها در صف پیوند عضو بود و ۴ سال قبلتر توانسته بود با دریافت کلیه پیوندی، زندگی تازهای را شروع کند. اما حالا او دچار مرگ مغزی شده بود و با رضایت خانوادهاش، پیکرش به اتاق عمل منتقل شده بود تا عمل اهدای عضو انجام شود.
شب حادثه
شامگاه چهارشنبه ۲۸ آذر ماه امسال بود که شهاب محمودزاده که با پدر و برادرش شاهین زندگی میکرد به آنها گفت که سرش درد میکند و به اتاقش رفت تا استراحت کند.
بعد از گذشت مدتی وقتی از او خبری نشد، پدرش به اتاق او رفت و آنجا بود که متوجه وضعیت بعد شهاب شد. به نظر میرسید که او دچار حمله قلبی شده و شرایط وخیمی داشت.
پدر با دیدن این وضعیت با عجله با اورژانس تماس گرفت و دقایقی بعد شهاب به بیمارستان منتقل شد. پزشکان میگفتند که او به دلیل بالا رفتن فشار خونش سکته کرده و به کما رفته است. پسر جوان در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد اما همه علایم و آزمایشها از اتفاقی دردناک خبر میداد.
مرگ مغزی
ناصر محمودزاده، پدر شهاب در گفت و گو با همشهری میگوید: شبی که این اتفاق افتاد، شهاب حال خوشی نداشت، من هم نگرانش بودم. برای همین دقایقی بعد از اینکه به اتاقش رفت، دلم شور زد و سراغش رفتم. صدایش کردم اما جواب نشنیدم. او بیهوش شده بود.
وی ادامه میدهد: از دیدن حال بد شهاب هول شدم و سراسیمه به بیرون از خانه رفتم و از همسایهها کمک گرفتم. آنها اورژانس را خبر کردند. تکنسین اورژانس پسرم را معاینه کرد و گفت که فشارش بالا رفته و سکته کرده است باید به بیمارستان منتقل شود. او را به بیمارستان آیتالله کاشانی بردند.
محمودزاده میگوید: پسرم را در اورژانس روی تخت خواباندند، پزشکان او را معاینه کردند و اعلام کردند که سکته کرده است. بعد به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد و از او آزمایش گرفتند و در آخر هم به ما گفتند که پسرم مرگ مغزی شده است. با شنیدن این خبر دنیا دور سرم میچرخید و باورم نمیشد که در عرض چند ساعت پسرم را از دست دادهام.
انتقال به بیمارستان سینا
هر چند آزمایشهای اولیه از این حکایت داشت که سطح هوشیاری شهاب بسیار پایین آمده و وی دچار مرگ مغزی شده است اما باید این نظریه در بیمارستان تخصصی پیوند اعضا تایید میشد.
پدر شهاب ادامه میدهد: در آنجا به ما گفتند که شهاب را به بیمارستان سینا منتقل میکنند تا در آنجا کمیسیون پزشکی نظر پایانی را ارائه دهد. ما قبول کردیم و شهاب به بیمارستان سینا منتقل شد. بعد از کلی بررسی و مشورت، در نهایت تیم پزشکی اعلام کرد که پسرم دیگر به زندگی برنمیگردد.
اهدای عضو
«مرگ مغزی شدن شهاب» تنها چیزی نبود که از سوی تیم پزشکی با خانواده او در میان گذاشته شد. بلکه آنها اعلام کردند که برخی اعضای بدن شهاب قابل پیوند به بیماران نیازمند هستند و میشود با اهدای آنها جان چند بیمار را نجات داد.
پدر شهاب ادامه میدهد: وقتی پیشنهاد کردند که اعضای بدن شهاب را اهدا کنیم، با رضایت قلبی قبول کردیم. چرا که پسرم سالها در صف پیوند اعضا بود و ما با وضعیت بیمارانی که منتظر عمل پیوند عضو هستند کاملا آشنایی داشتیم.
او میگوید: پسرم دچار نارسایی کلیه شده بود و دیالیز میشد. پزشکان گفته بودند که تنها راه نجات او پبوند کلیه است. سرانجام این اتفاق افتاد و پسرم از طریق پیوند کلیه یک بیمار مرگ مغزی توانست چند سالی را به راحتی زندگی کند و از رنج دیالیز خلاص شود. تا اینکه از مدتی قبل کلیهاش دوباره دچار مشکل شد و قرار بود دوباره در صف پیوند اعضا قرار بگیرد که این اتفاق افتاد.
تجربه آشنا
در خانواده محمودزاده، فقط شهاب نبود که توانسته بود با پیوند کلیه، چند سالی را به راحتی زندگی کند. مادر او نیز سالها قبلتر چنین عملی را تجربه کرده بود و با دریافت کلیه پیوندی، از عذاب دیالیز خلاص شده بود.
پدر شهاب ادامه میدهد: ۱۱ سال پیش بود که همسرم که دچار نارسایی کلیه شده بود، با دریافت کلیه پیوند به زندگی عادی برگشت و توانست سالها به راحتی زندگی کند. به همین دلیل کاملا با وضعیت افرادی که نیاز به پیوند عضو داشتند، آشنا بودم. هر چند مرگ پسرم برایم به شدت سخت بود اما از اینکه با پیوند اعضا زندگی دوباره به دیگران داده است خوشحالم. چون همین پیوند عضو بود که باعث خوشحالی خانواده ما در سالهای قبل شده بود.
او میگوید: نمیدانم که به واسطه اهدای اعضای بدن شهاب چند نفر جان تازه گرفتند. چون بعد از عمل بلافاصله پیکر شهاب را تحویل گرفتیم و او را به خاک سپردیم اما امیدوارم اعضای بدن پسرم بتوانند سالها باعث راحتی بیماران نیازمند عضو پیوندی باشند.