به گزارش جهان نیوز به نقل از فارس، امروز روز تولد روحانی خوش‌رو و خوش‌بیانی است که همیشه او را با طنازی‌هایش در تدریس و تبلیغ شناخته‌ایم. استادی که با زبانی شیرین و رسا برای سالیان سال توانسته پیر و جوان را پای منبرهایش نشانده و مفاهیم عمیق قرآنی را ساده و روان برای آن‌ها نقل کند. حدس زدن نامش سخت نیست؛ کسی که امروز در آستانه ۸۰ سالگی است و تمام سال‌های پربرکت عمرش درسی است برای زندگی. بله از حجت‌الاسلام محسن قرائتی حرف می‌زنیم، استاد دوست‌داشتنی درس‌هایی از قرآن که در این گزارش همراه با حجت الاسلام متوسل داماد ارشد او و حاج علی‌اصغر یکی از ۳ برادر طلبه خانواده قرائتی می‌خواهیم مروری داشته باشیم بر سبک زندگی او و ناگفته‌هایی شنیدنی.




اجاقی که با تولد حاج‌محسن روشن‌تر شد

وقتی مرحوم علینقی کاسب بنام کاشان در آستانه ۴۰سالگی بود و هنوز فرزندی نداشت تا راه او و پدرش را در برپایی جلسات قرآنی و مذهبی ادامه دهد، شاید آن‌هایی که اهل طعنه و کنایه بودند، فکرش را نمی‌کردند مرحوم علینقی روزی صاحب ۱۱ فرزند شود و یکی از آن‌ها بشود حاج محسن قرائتی روحانی محبوبی که محال است کسی او را نشناسد. مرحوم علینقی آنقدر به کرم خداوند ایمان داشت که وقتی به سفر حج مشرف شد با خدا معامله‌ای کرد کارساز. «خدایا من سرمایه دارم، بچه ندارم و حالا سرمایه و بچه را برای خودت می‌خواهم. بچه‌ای که مبلغ دینت باشد!» و همین دعا کافی بود برای توفیق داشتن ۷ پسر و ۴ دختر.

حاج علی‌اصغر که فرزند دهم خانواده قرائتی است و ۲۰ سالی با برادر خود فاصله سنی دارد، می‌گوید: «پدرمان بعد از این معامله با خدا، همه جوره از فرزندان خود حمایت کرد تا راه خدا را درپیش بگیرند. مثلا در اواخر دهه۳۰ که جو سنگینی علیه طلبه‌ها وجود داشت، بااینکه می‌توانست شرایط تحصیل و تجارت را برای اخوی به عنوان دومین فرزند خانواده فراهم کند اما با روی باز از درخواست حاج‌محسن برای آخوندشدن استقبال کرد و در این راه برای او کم‌نگذاشت. مثلا ۶۵سال پیش، ماهی ۱۰تومان به اخوی می‌داد تا در قم درس طلبگی بخواند.»

او ادامه می‌دهد: «البته مادرمان هم دست کمی از پدر نداشت. از آن‌جایی که اخوی روضه‌خوان نبود و صدای خواندن نداشت، پدر و مادرمان نگران بودند که مبادا ایشان در بحث تبلیغ موفق نشود، به‌ همین خاطر نیز مادرمان همیشه نذر امام‌زمان (عج) می‌کرد و حتی یکی از اتاق‌های منزل‌مان را برای روحانی‌ها و مبلغان درنظر گرفته بود تا به برکت این اقدامات، اخوی‌مان به هر شهر و روستایی می‌رود، عزیز مردم شود که الحق هم دعای خیر آن‌ها جواب داد.»

 




مردی خاکی و خوش‌مشرب در جمع خانواده

همان‌قدر که پدر و مادر برای حاج محسن سنگ تمام می‌گذاشتند، او نیز تمام هم‌وغمش این بود که در زمان حیات آن‌ها چیزی برایشان کم نگذارد. به‌رغم تمام مشغله‌ها زودبه‌زود به آن‌ها سرمی‌زد و به‌قدری بی‌تکلف و متواضعانه رفتار می‌کرد تا مبادا پدر و مادرش معذب شوند. حاج علی‌اصغر با مروری بر خاطرات آن روزها می‌گوید: «هر وقت از راه می‌رسید با پیژامه زیر کرسی می‌خزید و در محضر پدر و مادر، دیگر آن آقای قرائتی معروف نبود و کاری با تشریفات و این حرف‌ها نداشت. حتی اگر غذایی نداشتیم، در کنار هم سیب‌زمینی آبپز می‌خوردیم و می‌گفتیم و می‌خندیدیم، چون مادرمان هم حسابی شوخ طبع بودند و اخوی و مادر در نهایت ادب و احترام حسابی سر به سر هم می‌گذاشتند و حضور حاج‌محسن همیشه حالمان را خوب می‌کرد. حاج‌محسن آنقدر خاکی بود که گرچه با ماشین خودش به منزلمان می‌آمد، اما ترک موتور می‌نشست و با هم به حرم می‌رفتیم. هرچه می‌گفتم جلوی مردم درست نیست، حاج محسن قبول نمی‌کرد و می‌گفت می‌خواهم راحت باشم.»




صله‌رحم و سفره‌داری، عادتی آشنا از مردی قرآنی

حجت‌الاسلام قرائتی به‌ همان‌ اندازه که در زمان حیات پدر و مادر برای دیدارشان کوتاهی نمی‌کرد، به همان اندازه نیز مقید به صله‌رحم با خانواده بوده و هست، حتی اگر زمان و شرایط مساعدی برای این کار نداشته باشد. این را نه‌تنها برادر حجت‌الاسلام قرائتی می‌گوید، بلکه حجت‌الاسلام متوسل داماد ارشد حاج‌آقا نیز آن را تایید کرده و توضیح می‌دهد: «ایشان همیشه از احوال اقوام دور و نزدیک خبر می‌گیرند تا اگر کاری لازم است برایشان انجام دهند. پیشتر اگر گاها حرف‌وحدیثی هم بین‌شان وجود داشت، می‌گفتند «وظیفه دارم به آن‌ها سر بزنم و به عیادتشان بروم، هرچند که آن‌ها نمی‌آیند».در واقع حاج‌آقا و همسرشان زمانی که سرپاتر بودند، منزل‌شان هیچ وقت خالی از مهمان نمی‌ماند و طوری روی‌باز نشان می‌دادند که خانواده‌شان چه برای دیدارهای معمول و چه برای دوا و درمان از شهرستان به منزل‌شان می‌آمدند و حاج‌خانم هم از آن‌ها پذیرایی می‌کردند. حتی از وقتی که به خاطر جمعیت زیاد خانواده، رفت‌وآمدهای دسته‌جمعی کمتر شد، حاج‌آقا به مناسبت‌های مختلف، هزینه اطعام را برای یکی از اقوام در کاشان می‌فرستادند و از ایشان می‌خواستند تا سفره احسانی در منزل یکی از اقوام داوطلب پهن کرده، همه را دور هم جمع کند و حتی برای کسانی که نیامده‌اند هم غذایشان را بفرستد.»

 




استادی که اهل تکبر نیست

آنچه در منبر از حاج‌آقا قرائتی می‌بینیم دقیقا مصداقی از شخصیت حقیقی اوست. ساده و بی‌تکبر. مردی که درب خانه‌اش را به روی غریبه‌ها باز می‌کند، پشت سر امام‌جماعت محله نماز می‌خواند و انتقادات مردم را می‌پذیرد. داماد حجت‌الاسلام قرائتی می‌گوید: «حاج آقا اصلا اهل غرور و تکبر نیستند. مثلا روزی آقایی ناشناس به همراه دختر خانمشان جلوی منزل آمدند و اصرار داشتند حاج‌آقا را ببینند که ایشان نیز بدون هرگونه ملاحظاتی آن‌ها را پذیرفتند و به درخواست مرد غریبه در حق دخترشان دعا کردند تا اسباب ازدواجش فراهم شود. ایشان حتی دست‌به‌کار شدند تا این اتفاق هرچه زودتر بیفتد. ایشان همچنین در مقابل انتقادات بسیار انعطاف‌پذیرند و با جان‌ودل انتقادات مردمی را می‌شنوند، نسبت به آن تامل می‌کنند و اگر ببینند انتقاد به جاست صراحتا به طرف مقابل خود می‌گویند حرفتان درست است و باید اصلاحاتی انجام دهم.»

متوسل ادامه می دهد: «تواضع حاج‌آقا همیشگی است و در برابر همه همین‌طور هستند. مثلا پیشتر همیشه برای خواندن نماز جماعت به مسجد محل می‌رفتند و درحالی‌که امام جماعت مسجد از ایشان می‌خواستند پیش نماز بایستند، ایشان نمی‌پذیرفتند و در میان مردم نمازشان را به جماعت می‌خواندند که این تواضع نیز همیشه زبانزد بود.»




حتی به اندازه خوردن یک قاچ میوه، نماز را به تاخیر نمی‌اندازد

خانه و بیرون ندارد، مهمان و غیرمهمان فرقی نمی‌کند؛ در هر شرایطی باشد نماز اول‌وقت آن هم به جماعت از هرچیزی برایش جذابتر است. بالاخره استادی گفته‌اند و مفسری؛ به خوبی می‌داند چه‌ها در پس نماز اول‌وقت است و به‌همین‌خاطر هم به‌محض شنیدن اذان، دست از هرکاری می‌کشد. مهمان هم که داشته باشد، همه را دعوت می‌کند به یک اقامه‌جمعی. حجت‌الاسلام متوسل می‌گوید: «تاخیر در نماز اول‌وقت را اصلا جایز نمی‌دانند، حتی به اندازه چند ثانیه. مثلا پیش آمده که ایشان درحال پوست‌کندن میوه بوده‌اند و به اندازه چندثانیه و خوردن یک قاچ از میوه صبر نکرده اند. ایشان همچنین به خواندن نماز جماعت نیز بسیار مقیدند. خاطرم هست روزی مهمان داشتند و در حال خوش‌وبش با آن‌ها اما به محض پخش شدن صدای اذان، نماز جماعت را برپا کرده و گفتند هرکس تمایل دارد می‌تواند نماز را به جماعت بخواند.»

او اضافه می‌کند: «البته برای حاج‌آقا یکسری اعمال معنوی بسیار بسیار مهم است و غیرقابل ترک. مثلا غسل‌جمعه را حتی در سفر و شرایط سخت هم ترک نمی‌کنند و دعای ندبه و سمات غروب‌های جمعه هم که جای خودش را دارد. حاج‌آقا نسبت به دعای‌کمیل نیز بسیار مقیدند و اصرار دارند که این دعا به صورت خانوادگی قرائت شود. سال‌هاست خواندن این دعا در شب‌های جمعه که اهل‌وعیال در منزل حاج‌آقا دور هم هستند، قطع نمی‌شود.»




وقتی حاج‌خانم هم به او نمره ۲۰ می‌دهد

از هرچه بگذریم سخن‌ دوست خوشتر است. معمولا گفتن و شنیدن از اخلاق و مرام روحانیون در خانواده و در قبال همسر و فرزند بسیار جذاب است؛ خصوصا اگر طرف‌حساب کسی باشد مثل حاج‌آقا قرائتی که شهره به خوش‌بیانی است. به گفته داماد ارشد خانواده قرائتی، روزی حاج‌خانم دچار کسالت می‌شوند و دختر خانم‌ها نمی‌توانند به موقع خود را به منزل ایشان برسانند اما حاج‌آقا طوری از همسرشان پرستاری می‌کنند که حاج‌خانم به فرزندان می‌گویند نمره پدران بیست‌بیست است. 

متوسل توضیح می‌دهد: «آن روز حاج‌آقا برای حاج‌خانم سنگ‌تمام می‌گذارند و حتی غذایی درحدتوان آماده کرده و با هم می‌خورند تا همسرشان به زحمت نیفتند. وقتی دختر خانم‌ها به منزل حاج آقا می‌روند، حاج‌خانم از اینکه حاج‌آقا با تمام مشغله‌های کاری در منزل مانده و از ایشان پرستاری کرده اند، بسیار خوشحال بوده و به ایشان نمره بیست می‌دهند.»

source

توسط spideh.ir