آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: خویشاوندسالاری یا نپوتیسم به معنای بهره‌برداری از موقعیت قدرت یا نفوذ برای اعطای امتیازها، فرصت‌ها، یا مناصب به اعضای خانواده، دوستان نزدیک، یا افراد خاص است، بدون توجه به شایستگی، توانایی یا نیازهای واقعی. این پدیده در سازمان‌های دولتی، خصوصی و حتی نهادهای مذهبی یا فرهنگی دیده می‌شود و ریشه در تمایل طبیعی انسان به حمایت از نزدیکان خود دارد، اما در سطح اجتماعی می‌تواند نتایج منفی قابل‌توجهی به همراه داشته باشد.
نپوتیسم سابقه تاریخی دارد و در جوامع مختلف و در دوره‌های زمانی گوناگون مشاهده شده است. در قرون وسطی، برخی از پاپ‌های کلیسا مناصب مهم کلیسایی را به اقوام خود می‌سپردند، حتی اگر آن‌ها شایستگی یا صلاحیت لازم را نداشتند. این رفتار به مرور به نمادی از فساد و بی‌عدالتی تبدیل شد. در دوران مدرن نیز نپوتیسم در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی ورزش دیده می‌شود. برای مثال، در بسیاری از کشورها، رهبران سیاسی فرزندان یا اقوام خود را در موقعیت‌های کلیدی منصوب می‌کنند، یا در شرکت‌های خانوادگی، مدیریت به طور انحصاری در اختیار اعضای خانواده قرار می‌گیرد.
خویشاوندسالاری می‌تواند پیامدهای منفی گسترده‌ای داشته باشد. یکی از این پیامدها کاهش اعتماد عمومی به سیستم‌های اداری، دولتی یا تجاری است. مردم احساس می‌کنند که فرصت‌ها بر اساس عدالت و شایستگی توزیع نمی‌شود، بلکه وابستگی‌های شخصی و خانوادگی معیار اصلی است. این موضوع نه تنها به فساد ساختاری منجر می‌شود، بلکه انگیزه افراد شایسته را برای تلاش و پیشرفت کاهش می‌دهد. در محیط‌های کاری، نپوتیسم می‌تواند موجب کاهش بهره‌وری شود، زیرا افرادی که بر اساس روابط منصوب شده‌اند، ممکن است توانایی انجام وظایف محوله را نداشته باشند.
همچنین باعث بی‌عدالتی و تبعیض می‌شود. در بسیاری از موارد، افراد شایسته و توانمند به حاشیه رانده می‌شوند و فرصت‌های خود را از دست می‌دهند، چرا که روابط خانوادگی یا دوستانه جایگزین معیارهای شایستگی می‌شود. این موضوع می‌تواند به اختلافات داخلی در سازمان‌ها یا جوامع منجر شود و فضای رقابت سالم را از بین ببرد.
با این حال، برخی معتقدند که در مواردی خاص، واگذاری مناصب یا مسئولیت‌ها به اعضای خانواده یا دوستان می‌تواند مزایایی داشته باشد. برای مثال، در شرکت‌های کوچک خانوادگی، اعتماد و هماهنگی میان اعضای خانواده می‌تواند به پیشرفت کسب‌وکار کمک کند. اما این مزایا تنها زمانی محقق می‌شود که افراد مورد نظر شایستگی لازم را داشته باشند و تصمیمات بر اساس صلاحیت گرفته شود، نه صرفاً روابط خانوادگی.
برای مقابله با خویشاوندسالاری، لازم است معیارهای شفاف و عادلانه‌ای برای انتخاب افراد در مناصب مختلف تعیین شود. استفاده از فرآیندهای رقابتی، ایجاد نهادهای نظارتی مستقل و ترویج فرهنگ پاسخگویی می‌تواند از شیوع این پدیده جلوگیری کند. همچنین، آموزش عمومی در زمینه اهمیت عدالت و شایسته‌سالاری می‌تواند نقش مؤثری در کاهش تأثیرات منفی نپوتیسم داشته باشد.
محمد صادق جوادی حصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی به روزنامه آرمان امروز گفت:  «سالار» در زبان فارسی به معنای بزرگ، رهبر و فردی است که محوریت یک مجموعه را بر عهده دارد و نقشی کلیدی ایفا می‌کند. این واژه در طول تاریخ در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و حتی نظامی به کار رفته است. عناوینی مانند “سپهسالار” یا “دیوان‌سالار” نمونه‌هایی از این مفهوم هستند. سپهسالار، فرمانده سپاه است؛ کسی که نه تنها از سپاه حمایت می‌کند بلکه خود نیز از حمایت سپاه برخوردار است. این ارتباط دوطرفه نشان می‌دهد که سالار همواره نقشی محوری و حمایتی دارد و مجموعه‌ای از افراد پیرامون او نیز در تقویت قدرت و جایگاهش نقش‌آفرینی می‌کنند.
وی افزود: این مفهوم در عناوین دیگری مانند “خان‌سالار” یا “دیوان‌سالار” نیز دیده می‌شود. دیوان‌سالار به فردی اشاره دارد که بر امور اداری یا حکومتی مسلط است و نقش او در ساختار حکومتی بسیار برجسته است. حتی در ادبیات و فرهنگ عامه، این واژه به کار رفته است؛ برای مثال، “سالار دزدان” در اشاره به رهبری گروهی از دزدان یا افراد غیرقانونی، نشان‌دهنده اهمیت محوری فرد در یک مجموعه خاص است. از این منظر، “سالار” به معنای نماد قدرت، محوریت، و انسجام در هر حوزه‌ای است که مجموعه‌ای از افراد یا منابع را به هم پیوند می‌دهد.
سخنگوی حزب اعتماد ملی اظهار کرد: وقتی از خویشاوندسالاری صحبت می‌کنیم، این مفهوم دو معنای اصلی دارد. نخست، به معنای سالار یا رهبر خویشاوندان است. در این معنا، فردی که نقش سالار را دارد، به حمایت از نزدیکان خود می‌پردازد و در مقابل، آن‌ها نیز حامی او هستند. دوم، به معنای خویشاوندگرایی یا ترجیح منافع خویشاوندان و نزدیکان بر منافع عمومی است. در این معنا، فردی که در موقعیت قدرت قرار دارد، به جای رعایت قوانین و مقررات و توجه به شایستگی افراد، فرصت‌ها و منابع را تنها به نزدیکان خود اختصاص می‌دهد.
وی ادامه داد: این خویشاوندی می‌تواند به دو شکل باشد. اول، خویشاوندی نسبی و سببی که شامل افراد خانواده مانند فرزندان، برادران، خواهران، یا همسر می‌شود. دوم، خویشاوندی عقیدتی یا فرهنگی که بر پایه شباهت‌های فکری، سیاسی یا مذهبی شکل می‌گیرد. در خویشاوندی عقیدتی، افراد با ایده‌ها و گرایش‌های مشابه گرد هم می‌آیند و شبکه‌ای از قدرت را تشکیل می‌دهند. این نوع خویشاوندی گاهی از خویشاوندی نسبی و سببی نیز گسترده‌تر می‌شود. برای مثال، در برخی از سازمان‌ها یا ادارات، می‌توان مشاهده کرد که بیشتر کارکنان دارای لهجه‌ای خاص هستند. این پدیده نشان‌دهنده آن است که مدیر یا فرد بالادست، افراد هم‌خویش و نزدیک به خود را، چه به لحاظ فرهنگی و چه به لحاظ زبانی یا عقیدتی، در مجموعه خود جذب کرده است.
جوادی حصار گفت: خویشاوندسالاری در برابر شایسته‌سالاری قرار می‌گیرد. در شایسته‌سالاری، افراد بر اساس توانایی‌ها، شایستگی‌ها و تجربه‌هایشان به موقعیت‌های خاص می‌رسند. اما در خویشاوندسالاری، معیار انتخاب و انتصاب افراد، تنها روابط خانوادگی، دوستی یا قرابت عقیدتی است. این امر نه تنها باعث کاهش بهره‌وری و کارایی سیستم می‌شود، بلکه بی‌عدالتی و تبعیض را نیز گسترش می‌دهد.
وی افزود: البته خویشاوندسالاری همیشه هم منفی نیست. در برخی موارد، خانواده‌ها یا گروه‌های نزدیک به هم، در چارچوبی خصوصی و محدود، می‌توانند با هم همکاری کنند و موفق شوند. برای مثال، وقتی دو برادر یک شرکت خصوصی تأسیس می‌کنند و از توانایی‌های یکدیگر بهره می‌گیرند، این نوع از خویشاوندسالاری می‌تواند سودمند باشد. اما مشکل زمانی ایجاد می‌شود که این رفتار وارد حوزه عمومی شود و به جای رعایت عدالت و قانون، روابط شخصی و خانوادگی معیار اصلی تصمیم‌گیری شوند.
سخنگوی حزب اعتماد ملی بیان کرد: این پدیده یکی از آفات مدیریتی در جوامع در حال توسعه است. خویشاوندسالاری می‌تواند در بلندمدت تأثیرات مخربی داشته باشد. برای مثال، اگر نخبگان و افراد شایسته از سیستم کنار گذاشته شوند، فضای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی از دست نیروهای متخصص خارج می‌شود. در چنین شرایطی، تعارض منافع نیز افزایش می‌یابد. افرادی که تنها به دلیل روابط خود به موقعیت‌های کلیدی رسیده‌اند، ممکن است نتوانند وظایف خود را به درستی انجام دهند و این امر به کاهش کارایی سیستم منجر می‌شود.
وی افزود: در بخش اقتصادی نیز، خویشاوندسالاری باعث ایجاد رقابت ناسالم می‌شود. برای مثال، در اوایل انقلاب، برخی مدیران امکانات دولتی را به خویشاوندان خود اختصاص دادند و این امر باعث شد که بخش خصوصی نتواند به درستی رقابت کند. امروزه نیز این مشکل در بسیاری از سازمان‌ها و نهادها دیده می‌شود. بخش خصوصی به دلیل نبود حمایت و کارشکنی‌های بخش دولتی، توانایی رقابت ندارد. این امر منجر به تضعیف اقتصاد و کاهش انگیزه برای سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی می‌شود.
جوادی حصار توضیح داد: برای مقابله با خویشاوندسالاری، باید به جای آن شایسته‌سالاری را ترویج دهیم. این به معنای ایجاد ساختارهایی شفاف و عادلانه است که در آن افراد تنها بر اساس شایستگی‌های خود به موقعیت‌های خاص دست یابند. همچنین، نظارت دقیق‌تر بر عملکرد مدیران و رهبران می‌تواند از شیوع این پدیده جلوگیری کند. در جوامع پیشرفته، تلاش می‌شود که قانون‌مداری و شایسته‌سالاری به عنوان ارزش‌های اصلی در ساختار مدیریتی و اجتماعی در نظر گرفته شوند.
وی ادامه داد: خویشاوندسالاری یکی از موانع اصلی رشد و توسعه جوامع است. این پدیده نه تنها منابع را به هدر می‌دهد، بلکه اعتماد عمومی را نیز کاهش می‌دهد. اگر افراد احساس کنند که فرصت‌ها تنها به افراد خاصی اختصاص داده می‌شود، انگیزه خود را برای تلاش و پیشرفت از دست می‌دهند. از این رو، ضروری است که با این پدیده به شکل جدی مقابله شود و زمینه برای رشد و توسعه پایدار فراهم  گردد.
جوادی حصار در نهایت خاطر نشان کرد: برای ایجاد جامعه‌ای کارآمد و عادلانه، باید تلاش کنیم که خویشاوندسالاری جای خود را به شایسته‌سالاری بدهد. این تغییر نیازمند اراده قوی، برنامه‌ریزی دقیق و تعهد به اصول عدالت و قانون‌مداری است. تنها در این صورت است که می‌توان به آینده‌ای روشن‌تر امیدوار بود.

source

توسط spideh.ir