آرمان امروز- عرفان بیوکنژاد: در دنیای امروز، رسانهها نهتنها بهعنوان ابزار اطلاعرسانی بلکه بهعنوان یکی از قدرتمندترین عوامل تأثیرگذار بر افکار عمومی عمل میکنند. در کنار میدان و دیپلماسی، رسانهها بهعنوان عنصر سوم، نقشی اساسی در موفقیت دولتها ایفا میکنند. این قدرت نامرئی میتواند افکار عمومی را به سمت اهداف مشخصی سوق دهد یا حتی مسیر حرکت یک جامعه را تغییر دهد. اما این اثرگذاری، وابسته به عواملی چون اعتماد، روایتسازی درست، و وجود سرمایه اجتماعی است.
افکار عمومی در هر جامعهای، پشتوانهای برای پیشبرد اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب میشود. اگر این پشتوانه فراهم نباشد، حتی بهترین سیاستها و برنامهها نیز محکوم به شکست خواهند بود. رسانهها ابزار اصلی در هدایت افکار عمومی هستند؛ اما بهتنهایی نمیتوانند معجزه کنند. آنها باید بر پایه صداقت و شفافیت عمل کنند و از ایجاد فضای اعتماد در میان مردم اطمینان حاصل کنند.
متأسفانه در ایران، چالشهای زیادی در این حوزه وجود دارد. کاهش اعتماد به رسانههای ملی، ضعف ساختاری در رسانههای چاپی و اقتصادی شدن فضای رسانهای باعث شده که مرجعیت رسانهای از داخل کشور به خارج منتقل شود. درحالیکه رسانههای خارجی با برنامهریزی دقیق و بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین، افکار عمومی ایران را هدف قرار دادهاند، رسانههای داخلی در بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ناکام ماندهاند.
یکی از مهمترین اقدامات برای رفع این معضل، ایجاد یک رویکرد یکپارچه رسانهای است. رسانههای ملی و خصوصی باید به بازسازی نقش خود بپردازند و فضای ارتباطی کشور را تقویت کنند. این شامل تقویت رسانههای داخلی، طراحی پدافند رسانهای مناسب، و ارائه اطلاعات دقیق و شفاف به مردم میشود. زمانی که مردم اطلاعات صحیح را از رسانههای داخلی دریافت کنند، دیگر نیازی به مراجعه به رسانههای خارجی نخواهند داشت و این امر میتواند زمینهساز بازگشت مرجعیت رسانهای به داخل کشور باشد.
در این میان، رسانهها میتوانند نقشی فراتر از اطلاعرسانی ایفا کنند. آنها باید بهعنوان پلی میان مردم و نظام سیاسی عمل کنند. این پل میتواند با انتقال بازخوردهای مردمی به مسئولان و بالعکس، اعتماد از دست رفته را بازسازی کند. رسانهها همچنین وظیفه دارند با ایجاد روایتهای ملی و تقویت حس همگرایی اجتماعی، از تضعیف افکار عمومی جلوگیری کنند.
یکی دیگر از چالشهای موجود، ضعف در همگرایی رسانهای است. در ایران، رسانههای چاپی به دلیل مشکلات اقتصادی و کاهش تیراژ در حال از دست دادن مخاطبان خود هستند. رسانههای تصویری و شنیداری نیز به دلایل مختلف، از جمله نبود برنامهریزی مناسب، در جلب اعتماد عمومی ناکام ماندهاند. در چنین فضایی، رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی نقش پررنگتری ایفا میکنند، اما نبود سیاستگذاری منسجم در این حوزه باعث شده که این ابزارها بیشتر از آنکه به نفع جامعه عمل کنند، به منبعی برای ترویج اطلاعات نادرست تبدیل شوند.
با این حال، همچنان میتوان با برنامهریزی دقیق و سیاستگذاری اصولی، ضعفهای موجود را برطرف کرد. صداقت در اطلاعرسانی، تقویت رسانههای داخلی و آموزش سواد رسانهای به مردم، از جمله راهکارهایی است که میتواند به تقویت افکار عمومی کمک کند. این در حالی است که رسانههای خارجی با قدرت بیشتری در حال جذب مخاطبان ایرانی هستند و این مسأله نشان میدهد که زمان، عنصری حیاتی در این رقابت است. هرچقدر دیرتر اقدام کنیم، آسیبهای بیشتری به سرمایه اجتماعی وارد خواهد شد. باید باور داشت که افکار عمومی یکی از مهمترین عناصر قدرت در هر کشوری است. برای حفظ این قدرت، باید به رسانهها بهعنوان یکی از پایههای اصلی آن نگاه کرد و با اتخاذ سیاستهای مناسب، مرجعیت رسانهای کشور را تقویت نمود. این مسیر اگرچه چالشهای زیادی دارد، اما با برنامهریزی اصولی و همگرایی رسانهای، قابل دستیابی است.
امیر عباس تقیپور، کارشناس رسانه به روزنامه آرمان امروز گفت: دولتها زمانی میتوانند به موفقیت دست یابند که توانایی مدیریت و کاهش بحرانها را داشته باشند و در عین حال برنامههای خود را به نحوی اجرایی کنند که افکار عمومی را با خود همراه سازند. افکار عمومی در این فرآیند نقشی کلیدی ایفا میکند و رسانهها بهعنوان ابزارهای اصلی در شکلدهی به آن، تأثیر بسیاری دارند. رسانهها میتوانند با ایجاد جریانهای فکری و بسیج افکار عمومی، زمینه تحقق اهداف دولتها را فراهم کنند. اما این امر تنها زمانی ممکن است که اعتماد میان مردم و دولت شکل گرفته باشد.
وی افزود: اعتماد، زیربنای همراهی افکار عمومی است. بدون آن، حتی بهترین برنامهها و تبلیغات نیز نمیتوانند مردم را متقاعد کنند. دولتها، سیاستمداران و حتی جناحهای سیاسی برای جلب اعتماد عمومی تلاش میکنند با ارائه توجیهات منطقی و تدوین پیوستهای رسانهای و تبلیغاتی، افکار عمومی را به سمت اهداف خود بسیج کنند. ابزارهای این جریانسازی در عصر حاضر بسیار متنوع شده و حتی افراد مستقل نظیر اینفلوئنسرها نیز میتوانند با استفاده از شبکههای اجتماعی، بر افکار عمومی تأثیر بگذارند.
این کارشناس رسانه بیان کرد: در دنیای امروز، افراد محبوب در فضای مجازی، که به اینفلوئنسرها شناخته میشوند، میتوانند بهصورت مستقیم بر رفتار و سبک زندگی مردم تأثیر بگذارند. این تأثیرگذاری ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. بسیاری از افراد ممکن است حتی ندانند که بهطور ناخودآگاه از جریانی خاص پیروی میکنند. اما رفتارها و تفکرات آنها بهمرور زمان تغییر میکند و با قالبهایی که از پیش برایشان طراحی شده، هماهنگ میشود.
وی ادامه داد: یکی از ابزارهای رایج برای تغییر افکار عمومی، جنگ روانی است. این جنگ میتواند توسط رسانهها یا متخصصان این حوزه برای تخریب یک فرد یا جریان سیاسی به کار گرفته شود. نمونههایی از این تکنیکها را میتوان در حملات رسانهای علیه سیاستمداران یا راهاندازی کمپینهای منفی مشاهده کرد. متخصصان جنگ روانی با طراحی پیامهای هدفمند و بهرهگیری از تاکتیکهای خاص، تلاش میکنند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند و حتی آنها را علیه منافع واقعی خود بسیج کنند.
تقیپور اظهار کرد: در مقابل، جامعهای که آگاهی و سواد رسانهای کافی داشته باشد، میتواند پیامهای دریافتی را تحلیل کند و تحت تأثیر جریانسازیهای مخرب قرار نگیرد. تفکر انتقادی، توانایی تمایز میان پیامهای صحیح و نادرست و تشخیص منابع معتبر خبری از جمله مهارتهایی است که میتواند از افتادن در دام جنگ روانی جلوگیری کند. برای اینکه دولتها بتوانند افکار عمومی را همراه خود نگه دارند، باید اعتماد مردم را جلب کنند. این اعتماد از طریق عمل به وعدههای انتخاباتی و پیشبرد برنامههای اعلامشده حاصل میشود. اگر دولتها نتوانند به تعهدات خود پایبند باشند، این اعتماد از بین میرود و همراهی مردم کاهش مییابد.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: موفقیت دولتها به دو عنصر کلیدی بستگی دارد: اعتماد و آگاهی. هر جامعهای که از این دو عنصر برخوردار باشد، میتواند در برابر جریانسازیهای مخرب مقاومت کند و به سمت توسعه حرکت نماید. از سوی دیگر، دولتها با وفاداری به تعهدات خود و تلاش برای ارتقای آگاهی عمومی میتوانند اعتماد مردم را حفظ کرده و اهداف خود را محقق کنند.
source