در جامعه امروز که به سرعت در حال تغییر و تحول است و از تنوع و پیچیدگیهای زیادی برخوردار است، وفاق ملی به عنوان یکی از پایههای اصلی توسعه پایدار و همبستگی اجتماعی شناخته میشود. برای تحقق این ایده، ابتدا نیاز است که تعریفی مشترک و مورد توافق از وفاق در میان گروههای فعال فکری جامعه ارائه شود. این تعریف باید از جنبههای معرفتشناختی، روانشناختی، جامعهشناختی و مدیریتی مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان از آن در عمل بهره برد. آیا برای رسیدن به وحدت در اندیشه و عمل، به وفاق نیاز داریم؟ وفاق برای همراهی، همافزایی و همگرایی در جامعهای که پرسرعت، متنوع و پرچالش است، ضروری به نظر میرسد. اما سوال اینجاست که آیا ما برای رسیدن به این هدف، احساس نیاز به وفاق میکنیم؟ و اگر چنین است، با چه رویکرد و پارادایمی باید آن را بازتعریف کنیم؟ آیا وفاق برای یک شرکت سهامی است یا برای باور به یکدیگر؟ وفاق برای چه موضوع و مقصدی باید باشد؟ هر یک از ما حقوقی داریم و برای پیشرفت و توسعه، نیازمند همگرایی و توافق هستیم. اگر بتوانیم تحلیل قابل قبولی از مفهوم وفاق ارائه دهیم، میتوانیم امیدوار باشیم که حداقل تعریف مشترکی از این مفهوم در میان نخبگان شکل بگیرد.
مشارکت عمومی جامعه در فرآیند توسعه و پیشرفت یک ضرورت است و تاریخ نشان داده که نخبگان نقش بیبدیلی در این زمینه دارند. در میان تمام اقشار جامعه، دانشگاهیان و نخبگان به دلیل تواناییهای فکری و قدرت هدایت افکار عمومی، نقش کلیدی در ایجاد هماهنگی فکری و پیشبرد جامعه دارند.
دولت چهاردهم، به ویژه با تاکیدات دکتر مسعود پزشکیان، وفاق ملی را به عنوان یک اولویت استراتژیک در نظر گرفته است. از دیدگاه ایشان، ایجاد همگرایی میان اقشار مختلف جامعه تنها از طریق گفتوگوهای خردورزانه، علمی و همراه با همدلی و احترام متقابل امکانپذیر است. پزشکیان بر نقش دانشگاهها در تقویت گفتوگوهای ملی و ایجاد اجماع میان نخبگان تاکید کرده و بر اهمیت جامعه دانشگاهی در پیشبرد این هدف تأکید میکند. او بارها بر ضرورت همکاری میان دولت و دانشگاه و تقویت نقش مشورتی نخبگان در فرآیند تصمیمسازی تأکید کرده است. اینکه دولت تا چه حد بتواند زیرساختهای لازم برای مشارکت نخبگان را فراهم کند، موضوعی بسیار مهم است. همچنین، نخبگان باید باور داشته باشند که میتوانند در تضارب آرا و اندیشهها، نقش نقادانه و دلسوزانه ایفا کنند و نه به عنوان ابزاری برای حکمرانی، بلکه به عنوان طراحان مسیر شایستهسالاری و پیشرفت جامعه.
دانشگاهها به عنوان مراکز تولید علم و اندیشه، توانایی تاثیرگذاری عمیقی بر بسترهای اجتماعی دارند. نخبگان دانشگاهی با ارائه تحقیقات علمی و کاربردی در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میتوانند به تدوین سیاستهای کلان برای کاهش اختلافات و تقویت همبستگی ملی کمک کنند. تبیین مفهوم وفاق ملی و تبدیل آن به یک گفتمان عمومی از وظایف اصلی نخبگان و دانشگاهیان است.
برای تحقق وفاق ملی، دولت باید بسترهای لازم را برای استفاده از ظرفیتهای دانشگاهی و نخبگانی فراهم کند. از جمله وظایف دولت در این زمینه میتوان به حمایت از علم و پژوهش، احترام به نقد و خردورزی، ایجاد فضای نقد و نقادی، و تقویت بنیانهای فکری اشاره کرد. همچنین، دولت باید از تحقیقات علمی حمایت کرده و تسهیلات لازم را برای پژوهشهای مرتبط با وفاق ملی فراهم کند. ایجاد ارتباط مستقیم با نخبگان و استفاده از نظرات آنها از طریق برگزاری نشستهای هماندیشی و تشکیل شوراهای مشورتی نیز میتواند فرآیند گفتمانسازی را تسریع کند. علاوه بر این، دولت موظف است آزادی آکادمیک و فضای گفتوگو را تضمین کند و از حقوق نخبگان در بیان دیدگاهها و ارائه پیشنهادها حمایت کند.
نخبگان نیز در قبال دولت و جامعه مسئولیتهای مهمی دارند. یکی از وظایف اصلی آنها، ارائه الگوهای عملی برای همزیستی اجتماعی و ترویج فرهنگ گفتوگو است. همچنین، ایفای نقش میانجی میان اقشار مختلف جامعه و ارائه رویکردهای مشترک میان گروهها و اقوام از جمله فعالیتهایی است که از نخبگان انتظار میرود. وفاق ملی به عنوان یک هدف کلان تنها در سایه همکاری متقابل میان دولت و جامعه نخبگانی قابل تحقق است. دولت چهاردهم، به ویژه با راهبری دکتر مسعود پزشکیان، میتواند نقش مهمی در تسهیل این فرآیند داشته باشد، به شرطی که بتواند تعریف قابل قبولی از وفاق بر اساس معیارهای پذیرفتهشده توسط جامعه نخبگان ارائه دهد. بدون مشارکت دانشگاهیان و نخبگان، دستیابی به این هدف غیرممکن خواهد بود. تقویت رابطه دولت با دانشگاهها و استفاده از ظرفیتهای علمی و فکری آنها، مسیر دستیابی به آیندهای همدلانه و توسعهیافته را هموار میکند.