زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: من و افشین دو سال است که با یکدیگر ازدواج کرده‌ایم. در این مدت اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم که سعی کردیم به مرور آنها را حل کنیم. ولی درست از شب یلدای امسال، دعوای ما بالا گرفت ومن‌متوجه شدم‌که دیگرنمی‌توانم درکناراین مردخودخواه زندگی کنم. اودوست داردهمیشه حرف‌حرف خودش باشد.سر موضوعات بی‌اهمیت لجبازی می‌کند. مرد خودخواهی است و با این رفتارهای بچگانه‌اش زندگی را برای هردوی ما به جهنم تبدیل کرده است. امسال شب یلدا مثل همیشه قرار بود در خانه پدرم دور هم جمع شویم. هرسال اکثر فامیل و دوست و آشنا در این شب به خانه پدرم می‌آیند و دورهمی برگزار می‌کنیم. افشین حتی پیش از ازدواج و زمانی که با هم نامزد بودیم هم دوست داشت درمهمانی یلدای پدرم شرکت کند. او با فامیل و بستگان من رابطه خیلی صمیمی دارد و همیشه در کنار آنها به او خوش می‌گذرد.ولی چند روز پیش که مثل همیشه خودمان را برای مهمانی شب یلدای پدرم آماده می‌کردیم، افشین بی‌دلیل گفت که امسال به خانه پدر تو نمی‌رویم. اول فکر کردم شوخی می‌کند. ولی جدی بود. لج کرده بود و می‌گفت امسال باید خانه مادرم باشیم و به خانه پدر تو نمی‌رویم. در صورتی که پدر من طبق هر سال مهمانی دارد و آن همه آدم در خانه‌اش جمع می‌شوند. ما می‌توانستیم یک شب قبل یا یک شب بعد از یلدا، به خانه مادرشوهرم برویم. ولی افشین لج کرده بود و می‌گفت امسال به مهمانی خانه پدرت نمی‌آیم. باید پیش خانواده من باشیم. او آن‌قدر سر این موضوع پافشاری کرد که در نهایت با یکدیگر درگیر شدیم. دعوای ما بالا گرفت و در نهایت افشین به خانه پدرم نیامد. من به تنهایی آنجا رفتم و کلی خجالت کشیدم. درگیری ما سر این موضوع آن‌قدر شدید شد که در نهایت تصمیم به جدایی گرفتم. دیگر نمی‌خواهم در کنار این مرد خودخواه زندگی کنم.  
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی اتفاقا همسرم خودخواه است و می‌خواهد در زندگی‌مان همیشه حرف حرف او باشد. الان دوسال است که شب یلدا را در کنارخانواده خودش جشن می‌گیریم، یک بار ازاوخواستم کنار خانواده من باشیم. من هم دوست دارم در این مناسبت‌ها، کنار خانواده‌ام باشم. آنها نیز از من توقعاتی دارند. ولی نیلوفر بدون درک این مسأله دعوا راه انداخت. حتی حاضر نشد به من حق بدهد. با من درگیر شد و درنهایت خودش به تنهایی به خانه پدرش رفت. من هم در میان خانواده‌ام آن هم اولین سالی که در کنارشان بودیم، تنها ماندم و جلوی آنها کلی خجالت کشیدم. برای همین دیگر نمی‌خواهم در کنار این زن خودرای زندگی کنم.  
درپایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد. 

یکدیگر را سرزنش نکنید
سارا شقاقی، روانشناس
 دراین خصوص می‌گوید: درهمه زندگی‌های زناشویی اختلاف وبحث وجود دارد.اختلاف زناشویی،بخش لاینفک زندگی مشترک است و به خودی خود برای زندگی خطرناک نیست، اما آنچه می‌تواند یک زندگی را در معرض ویرانی قرار دهد نحوه برخورد همسران با اختلافات‌شان است. اگر اختلافات در زندگی مشترک به طور صحیح حل نشود می‌تواند زندگی زناشویی را با مشکل جدی روبه‌رو کند. هر شخصی که وارد یک رابطه شده باشد، می‌داند که اختلاف نظر و دعوا در این رابطه اجتناب‌ناپذیر است. هنگامی که دو نفر کنارهم به مدت طولانی زندگی کنند ممکن است هزارگاهی با اختلافاتی روبه‌روشوند.ممکن است این اختلافات بزرگ یا خیلی پیش افتاده باشد. گاهی اوقات زوج‌ها نمی‌توانند از آن چه که باعث ناراحتی‌شان شده صاف و پوست کنده صحبت کنند و درعوض از روش‌های غیرمستقیم استفاده می‌کنند.دراین شرایط طرف مقابل ممکن است به درستی متوجه موضوع نشده یااین که موضوعات مختلفی را بشنود. این روش‌های غیر مستقیم برای ابراز عصبانیت سازنده نیستند، زیرا طرف مقابل موضوع ناراحتی را به درستی درک نخواهد کرد واین فقدان صراحت باعث می‌شود تامشکل بدون راه حل بماندوشاید مدت‌ها بعد دوباره تکرارشود.همچنین براساس تحقیقات، زوج‌هایی که مشکلات جزئی دارند با سرزنش کردن یکدیگر به مرور زمان رابطه‌شان بدتر شده است.سرزنش وانکار رفتارها سبب تشدید یک رابطه جزئی خواهد شد. بنابراین زن و شوهر بایدسعی کنند، بدون سرزنش کردن یکدیگر، در فضایی آرام و منطقی در مورد اختلاف خود صحبت کرده و سعی در حل کردن این اختلاف داشته باشند. 

source

توسط spideh.ir