به گزارش خبرآنلاین، خبرآنلاین به نقل از ایبنا، نام شاهرخ مسکوب، نویسنده و پژوهشگر معاصر با ایران گره خورده است زیرا او سال‌های بسیاری را در غربت زیست اما برای مسکوب دوری از ایران به معنای فراموشی نبود. او در تمام سال‌های زندگی در اروپا همواره از ایران یاد می‌کرد و آثار ارزشمند و سترگی در تاریخ و ادبیات از خود به یادگار گذاشت.

مسکوب افزون بر پژوهش در حوزه‌های گوناگون ادبی مانند ترجمه، داستان‌نویسی و… فعالیت‌های گسترده‌ای داشت. او درباره بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات فارسی مانند شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ پژوهش‌های بسیاری انجام داد و برای گسترش و حفظ زبان فارسی بسیار کوشید. ازجمله آثار پژوهشی او می‌توان به «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز»، «شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ»، «ارمغان مور»، «در کوی دوست» و از دیگر تألیفات موفق او می‌توان به «سفر در خواب»، «گفت‌وگو در باغ»، «روزها در راه»، «سوگ مادر»، «کتاب مرتضی کیوان» و… اشاره کرد. او با توجه به تسلط به زبان انگلیسی و فرانسه در عرصه ترجمه نیز آثار درخشانی منتشر کرد. ترجمه‌های او به مانند تألیفات‌اش خواندنی است و به دل می‌نشینند. او کتاب‌های گوناگونی مانند «ادیپ شهریار و آنتیگون»، «خوشه‌های خشم» و… را نیز ترجمه کرده است.

وقتی در «هویت ایرانی و زبان فارسی» نوشت که «باری، ایرانی‌ها بعد از تلاش‌های گوناگون، بعد از چهارصدسال با برگشت به گذشته تاریخ خودشان با تشکیل حکومت‌های ایرانی و تکیه به زبان فارسی در قرن چهارم هجری، ملتی بودند با هویتی جداگانه و مخصوص خودشان؛ ملت تازه‌ای، نه آن قوم فرسوده و بی‌رمق آخرهای ساسانی، بلکه ملت تازه‌ای تولد یافته بود با آگاهی به هویت خود -خودآگاه- با دین و تمدنی تازه. گذشته، پشتوانه یا تکیه‌گاه این هویت بود و زبان، جلوه‌گاه‌اش؛ درخت تازه‌ای بود که در آب‌وهوای اسلام پرورش یافته بود، اما بر زمین خاطره قومی خود»، می‌شد به‌روشنی رد این وطن‌دوستی را یافت و فهمید ادیب و مترجم و منتقدی ایران‌شناس است که تاریخ را نیز به‌درستی می‌داند.

«حسام‌الدین نبوی‌نژاد»، مدیر فصل‌نامه «زنده‌رود» که مقالات گوناگونی درباره شاهرخ مسکوب نوشته است، در گفت‌وگو با ایبنا درباره وی چنین گفت: سخن گفتن درباره شاهرخ مسکوب، یکی از صدیق‌ترین اهالی اندیشه و قلم در دوران معاصر، چندان ساده نیست، زیرا اگرچه او را بیشتر پژوهنده شاهنامه می‌شناسیم، اما نوشته‌های او پیرامون تاریخ و فرهنگ ایران، به‌ گونه‌ای او را یک پژوهشگر جامع‌الاطراف در این زمینه نشان می‌دهد. گذشته از ترجمه‌های او از ادبیات کلاسیک یونان که در بررسی شاهنامه، ژرف‌اندیشی و نگرش متفاوت در فرهنگ حماسی ایران را برایش ارمغان داشت، آثار او، از مقدمه‌ای بر رستم و سهراب تا درنهایت «ارمغان مور» بیانگر رویکرد او به تاریخ، عرفان، شعر و شاعری و مسائل سیاسی و اجتماعی است که در سایر نوشته‌هایش نیز انعکاس داشت. اگرچه در تمام این آثار شاهنامه و دو رکن اساسی برخاسته از آن با «تاریخ و زبان» کاملاً مشهود است. تا آن‌جا که مسکوب در پاسخ به دغدغه ذهنی خود پس از رویدادهای سال ۱۳۳۲ و رهایی از زندان، به جست‌وجو در چندوچون‌های ایران و ایرانی بودن و پاسخ یافتن برای آن‌چه هویت ایرانی‌اش می‌خوانیم برآمد. دورانی که با روی آوردن به ادبیات و پیدا کردن هویت معنوی‌اش پایان و به عبارت درست‌تر آغاز می‌شود.

همین دغدغه‌ها و رویدادهای دوران زندگی‌اش بود که توجه او را به اسطوره معطوف داشت تا آن‌جا که به گفته خودش «از راه اساطیر، زمان خودم را درک می‌کنم» و هم بر این پایه بود که گذار از سنت به مدرنیته را از طریق شناخت سنت و نقد آن مدنظر داشت و لازمه آن را درک و دریافت ستون کهن ادبیات زبان فارسی می‌دانست که به باور استوار او این زبان رکن اصلی هویت و ملیت ایرانی است که نه‌تنها شاهنامه به‌ عنوان ستون پایدار که مثنوی و ادبیات عرفانی و حتی آثار علما و فقهای فارسی‌نویس در حفظ و گسترش آن نقش داشتند. به رغم مسکوب؛ بازاندیشی در عرفان و تغزل.

با وجود این‌ها، کار و دغدغه همیشگی مسکوب فردوسی و شاهنامه‌اش بود که در آن با مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار (۱۳۴۲) آغاز و با ارمغان مور (۱۳۸۴) به پایان برد.

همان‌گونه که گفته شد ارمغان مور دستاورد سال‌ها بررسی و تدقیق در شاهنامه و مفاهیم مندرج در آن بود. در بخش‌های «تاریخ» و «سخن» مسکوب به‌ گونه‌ای باور به استوار خود به هویت ملی ایرانیان را که تاریخ (سرگذشت ایرانیان) و سخن (زبان فارسی) دو رکن اساسی و استواری است و این مهم به همت فردوسی و شاهنامه در قاب کاخی بلند ویرانی‌ناپذیر تجلی می‌یابد را شرح و تبیین می‌کند. مسکوب با اشاره به سرگذشت چهار قرن نخستین پس از اسلام ایران که منجر به درک و شناخت و خودآگاهی ایرانیان از هویت یگانه خود بر پایه تاریخ و زبان فارسی شد، از شاهنامه و فردوسی چنین یاد می‌کند: «از برکت وجود باسعادت او دو عنصر اصلی ملیت در اثری بزرگ بازآفریده و بدل به تنی واحد می‌شود. شاهنامه تاریخ، حماسه و زبان ماست… که نگهدارنده ملیت می‌شود.»

یوسف اسحاق‌پور می‌گوید: از وقتی شاهرخ را شناختم همیشه صحبت از کتابی درباره فردوسی می‌کرد و می‌گفت: «فردوسی مثل یک دنیاست، مثل دنیا و وجود با همه ابعادش.» آن‌چه درنهایت در ارمغان مور بر صفحه کاغذ آمد. این کتاب که به‌ گونه جستارنویسی است نوشته‌ای‌ است حاصل روی هم‌ استوار کردن ادبیات، تاریخ، اسطوره، جامعه‌شناسی، زیبایی‌شناسی، دین‌شناسی و….

اکنون که بیست سال از مرگ شاهرخ مسکوب می‌گذرد، در نگاهی به زندگی و کار و آثار او با یکی از نادره‌کاران فرهنگی کشورمان رودرروییم. کار سترگ او در زمینه شاهنامه‌پژوهی و شاهنامه‌اندیشی دستاوردهای گران‌قدری پیش روی ما نهاد تا بهتر و ژرف‌تر به کار گران‌سنگ حکیم توس بنگریم و بنیدیشیم. افزون بر آثار به‌جامانده از او که هریک به فراخور موضوع از صداقت و درست‌اندیشی برخوردار است. من گهگاه فرصت مصاحبت‌اش را داشته‌ام، او را انسانی زیبا و در مفهوم روشن‌اندیش شناختم.

۲۵۹

source

توسط spideh.ir