به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از آنهرد، ادبیات جاسوسی، در ظاهر، جهان آدم‌هایی است که در سایه‌ها زندگی می‌کنند، با چهره‌های چندگانه، هویت‌های دروغین و انگیزه‌هایی پیچیده. اما در پسِ این داستان‌ها، همیشه چیزی بیشتر از یک سرگرمی وجود دارد: تاملی بر حقیقت، دروغ، قدرت و فریب.

وقتی «تئوری توطئه» روزگاری مفهومی تحقیرآمیز برای توهم‌پردازی‌های بی‌پایه بود، حالا خودش به موضوعی جدی بدل شده است. داستان‌هایی که روزی تنها در رمان‌های تریلر به‌چشم می‌خوردند — ترورهای پنهانی، نفوذ در ساختارهای دولتی، فریب دشمن با جسدی که حامل مدارک جعلی است — امروزه بخشی از تاریخ مستند ما هستند.

نویسندگان بزرگ این ژانر، از ایان فلمینگ تا فردریک فورسایت، نه تنها خیال‌پرداز بودند، که خود نیز در دل ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی نفس کشیده‌اند. آنان روایت‌گر جهانی‌اند که خود آن را تجربه کرده‌اند؛ گاه صادقانه، گاه با اغراق، اما همواره با چیزی از حقیقت در چمدان‌شان.

 دیوید ممت کارگردان و نویسنده برجسته آمریکایی
دیوید آلن ممت (Mamet) نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، نویسنده و کارگردان برجسته آمریکایی طی یادداشتی درباره ژانر داستان‌های جاسوسی این داستان‌ها را نوشته‌هایی توصیف می‌کند که نمی توان مرز واقعیت و تخیل را در آنها تشخیص داد و به نوعی در هم آمیخته است.

ممت که پیش از این آثار ماندگاری مثل «سگ را بجنبان» و «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» را خلق کرده است، در این یادداشت به ارتباط پیچیده و گاه مبهم میان داستان‌های جاسوسی، واقعیت تاریخی، و توطئه‌ها می‌پردازد. او می‌گوید عباراتی مانند «بدیهی است که…» یا «غیرقابل‌تصور است که…» اغلب درباره چیزهایی استفاده می‌شوند که در واقعیت رخ داده‌اند. همچنین واژه «تئوری توطئه» که زمانی فقط به خیال‌پردازی‌های غیرمنطقی اطلاق می‌شد، حالا برای توصیف واقعیاتی استفاده می‌شود که از سوی نهادهای اطلاعاتی یا دولت‌ها انجام گرفته‌اند.

او نمونه‌هایی از عملیات‌های واقعی مثل عملیات مینس‌میت و حقه هاورسک را بررسی می‌کند که از دل تخیل نویسندگان و جاسوس‌ها شکل گرفتند یا الهام‌بخش آثار داستانی شدند. همچنین به این موضوع اشاره می‌کند که بسیاری از نویسندگان بزرگ مانند ایان فلمینگ، گراهام گرین، و سامرست موآم، در واقع خود مأموران اطلاعاتی بوده‌اند.

نویسنده به ارتباط‌های بالقوه میان نویسندگان داستانی و وقایع واقعی مانند ترور کندی می‌پردازد، و به نوعی دایره میان واقعیت، خیال، و فریب اشاره می‌ند.

ادبیات جاسوسی، اگرچه با رمز و راز و هیجان همراه است، اما در ژرف‌ترین لایه‌هایش، بازتابی است از یک حقیقت تلخ: آدمی، همواره در پی پنهان کردن است؛ چه از دشمن، چه از دیگری، چه از خودش. شاید به همین دلیل است که این ادبیات، با تمام رمزآلودگی‌اش، چنین به دل می‌نشیند — چون آینه‌ای‌ست برای چهره واقعی ما، چهره‌ای که اغلب از دیدن آن هراس داریم.

آیا واقعاً توطئه‌ها همان اندازه که باورشان سخت است، تخیلی‌اند؟ یا تاریخ بارها و بارها نشان داده که مرز میان حقیقت و افسانه، به‌ویژه در دنیای جاسوسی و سیاست، به طرز نگران‌کننده‌ای مبهم است؟

وقتی دولت‌ها مانند نویسندگان خیال‌پرداز، و نویسندگان مانند جاسوسان حرفه‌ای عمل می‌کنند، چگونه می‌توان فهمید که داستان از کجا آغاز می‌شود و واقعیت کجا پایان می‌گیرد؟

source

توسط spideh.ir