شعار سال ۱۴۰۴ با عنوان «سرمایه‌گذاری برای تولید» صرفاً یک توصیه اقتصادی نیست، بلکه راهبردی کلان برای تقویت بنیان‌های اقتصادی و اقتدار ملی است. در شرایطی که بخش زیادی از نقدینگی کشور درگیر فعالیت‌های غیرمولد است، هدایت این منابع به سمت تولید می‌تواند منجر به خلق ارزش افزوده واقعی، افزایش اشتغال، رشد پایدار و ارتقاء سطح رفاه عمومی شود.

بازار سرمایه ظرفیت مهمی برای تحقق این هدف دارد، اما این امر مستلزم استفاده مؤثر از ابزارها، بازنگری در فرآیندها و بازآفرینی اعتماد عمومی است.

در مسیر هدایت منابع مردمی به سمت تولید، استفاده از ابزارهایی مانند اوراق مالی اسلامی به عنوان یکی از ارکان بازار بدهی در بازار سرمایه ایران همواره مورد توجه قرار داشته است. این اوراق از نظر ساختار فقهی و اقتصادی به نحوی طراحی شده‌اند که با اصول شریعت همخوانی داشته باشند و بتوانند نقشی شفاف و مطمئن در فرآیند تأمین مالی ایفا کنند.

با این حال، چند چالش اساسی موجب شده تا استقبال عمومی از این ابزارها توسط سرمایه‌گذاران و سرمایه پذیران، محدود باقی بماند:

۱. آشنایی محدود مردم با ماهیت و کارکرد صکوک

۲. محدودیت سقف نرخ بهره اسمی توسط بانک مرکزی و عدم سنخیت با نرخ بهره بازار

۳. نرخ‌های بالا و عدم توان پرداخت توسط تولید کنندگان

۴. فرایند طولانی و پیچیده تأمین مالی از طریق اوراق خصوصا برای بنگاه‌های کوچک متوسط

۵. تجربه ناموفق صندوق‌های پروژه در جلب سرمایه مردمی

بخش دوم: افزایش سرمایه از محل آورده نقدی؛ ابزار بالقوه‌ای برای تزریق منابع به بخش تولید

در این سازوکار، شرکت‌ها به‌منظور توسعه خطوط تولید، نوسازی تجهیزات، یا اجرای پروژه‌های جدید، اقدام به جذب منابع مالی از سهام‌داران موجود و جدید می‌کنند.

از منظر سیاست‌گذاری کلان، باید توجه داشت که افزایش سرمایه از محل آورده، به‌خودی خود نمی‌تواند نقش پررنگی در جذب منابع جدید از بخش‌های خارج از بازار سرمایه ایفا کند، چرا که این فرایند عموماً توسط سهام‌داران فعلی شرکت دنبال می‌شود و جذابیت خاصی برای عموم مردم، به‌ویژه سرمایه‌گذارانی که به دنبال فرصت‌های زودبازده هستند، ندارد.
درواقع، این سازوکار بیشتر مناسب توزیع مجدد منابع درون سیستم موجود است، نه انتقال سرمایه از فعالیت‌های غیرمولد به بخش تولید.

بخش سوم: عرضه‌های اولیه؛ فرصتی برای جذب سرمایه عمومی به چرخه تولید با الزام اعتمادسازی

در میان ابزارهای مختلف تأمین مالی در بازار سرمایه، عرضه اولیه سهام (IPO) جایگاهی منحصربه‌فرد دارد. چرا که برخلاف اوراق بدهی یا افزایش سرمایه از محل آورده که عمدتاً با مشارکت فعالین فعلی بازار انجام می‌شود، عرضه‌های اولیه قابلیت جذب سرمایه از اقشار جدید، سرمایه‌گذاران خرد و حتی منابع خارج از بازار سرمایه را دارند.

عرضه اولیه، در ظاهر، فرآیندی ساده و جذاب است: یک شرکت جدید، برای نخستین بار بخشی از سهام خود را در بازار سرمایه به فروش می‌گذارد. اما در عمل، این فرآیند پیچیدگی‌های اقتصادی، روانی و ساختاری خاص خود را دارد که بدون ملاحظه آنها، نه‌تنها باعث رشد تولید نمی‌شود، بلکه اعتماد عمومی به بازار سرمایه را نیز دچار آسیب می‌کند.

.1نقش کلیدی کشف قیمت منصفانه در تقویت مشارکت بازار اولیه
کشف قیمت عادلانه و مبتنی بر تحلیل‌های دقیق بنیادی، از ارکان کلیدی موفقیت عرضه‌های اولیه و یکی از عوامل اصلی جذب سرمایه‌گذاران حقیقی و حقوقی به بازار اولیه است. زمانی که قیمت عرضه اولیه به گونه‌ای تعیین شود که جذابیت لازم را از منظر نسبت ریسک-بازده داشته باشد، می‌تواند به عنوان یک ابزار مؤثر در توسعه بازار سرمایه و انتقال هدفمند منابع به بخش مولد اقتصاد ایفای نقش کند.

در مقابل، اگر سهام با قیمتی بالاتر از ارزش ذاتی به بازار عرضه شود، نه تنها جذابیت سرمایه‌گذاری از بین می‌رود، بلکه به دلیل عدم تحقق بازده مورد انتظار، اعتماد عمومی نسبت به کل سازوکار عرضه‌های اولیه تضعیف می‌شود. این بی‌اعتمادی می‌تواند به شکل کاهش مشارکت سرمایه‌گذاران ریسک‌گریز، گسترش رفتارهای احتیاطی و در نهایت انتقال نقدینگی به بازارهای غیرمولد و سفته‌بازانه نمود یابد.

۲. لزوم نهادینه‌سازی بازارگردانی متعهد و کارا
برای جلوگیری از نوسانات قیمت پس از عرضه اولیه و ایجاد ثبات نسبی در بازار ثانویه، وجود سازوکار بازارگردانی فعال با الزام قانونی برای حفظ سطح قیمت سهم در بازه‌ای معین (مثلاً یک سال) ضروری است.این اقدام در نهایت منجر به افزایش اعتبار بازار اولیه به‌عنوان یک ابزار تأمین مالی بلندمدت و نیز بازیابی اعتماد عمومی به بازار سرمایه خواهد شد.

. 3ضرورت افشای شفاف برای عرضه‌های اولیه

ورود شرکت‌های تازه‌وارد به بازار، مستلزم افشای دقیق و منظم اطلاعات مالی و عملیاتی است. در غیاب شناخت عمومی، شفاف‌سازی پیش از عرضه اولیه نقش کلیدی در کاهش عدم تقارن اطلاعات و ارتقاء تصمیم‌گیری تحلیلی سرمایه‌گذاران خرد ایفا می‌کند.

۴. طراحی ابزارهای پوشش ریسک برای افزایش اعتماد عمومی

یکی دیگر از ابزارهایی که می‌تواند به افزایش امنیت سرمایه‌گذاران خرد در عرضه‌های اولیه کمک کند، طراحی اوراق اختیار تبعی فروش یا همان بیمه سهام است.

در این مدل، شرکت عرضه‌کننده یا نهاد بازارگردان، به‌طور هم‌زمان با عرضه اولیه، اوراقی را منتشر می‌کند که به سرمایه‌گذاران این اختیار را می‌دهد تا پس از گذشت یک دوره معین یک ساله در صورت کاهش قیمت سهم، آن را به قیمت عرضه اولیه (یا با نرخ سود متعارف مشخص) به بازارگردان بفروشند. این مدل در واقع نوعی تضمین اصل سرمایه به حساب می‌آید که به‌طور مؤثر ریسک زیان برای سرمایه‌گذاران تازه‌وارد را کاهش می‌دهد. در هر صورت با استفاده از این ابزارهای پوشش ریسک نباید سرمایه گذاران خرد در کوتاه مدت متحمل ضرر و زیان شوند.

چنین ساختاری نه‌تنها سبب افزایش مشارکت مردمی در عرضه‌های اولیه می‌شود، بلکه می‌تواند به‌عنوان ابزاری نمادین برای اعتمادسازی در بازار سرمایه نیز تلقی شود؛ چراکه نشان می‌دهد شرکت عرضه‌کننده و بازارگردان هر دو به ارزندگی سهم خود اطمینان دارند و حاضرند در برابر نوسانات احتمالی از سرمایه‌گذار حمایت کنند.

در نهایت: میان موارد صدرالاشاره، عرضه‌های اولیه، به دلیل ماهیت جذاب خود برای سرمایه‌گذاران جدید، می‌توانند مهم‌ترین ابزار در جهت «مردمی‌سازی تأمین مالی تولید» در بازار سرمایه باشند. با این حال، تحقق این هدف نیازمند رعایت الزامات زیر در فرآیند عرضه است:

  • ارزش‌گذاری منصفانه و کارشناسی‌شده به‌منظور جلوگیری از ضرر سرمایه‌گذاران خرد؛

  • ایجاد تعهد بازارگردانی مؤثر برای حفظ قیمت سهم حداقل به مدت مشخص، مثلاً یک سال پس از عرضه؛

  • استفاده از ابزارهای پوشش ریسک مانند اوراق اختیار تبعی فروش (Embedded Put Options)

  • و همچنین افزایش شفافیت و اطلاع‌رسانی درباره ماهیت شرکت‌های عرضه‌شده برای جلب اعتماد عمومی.

محمد مهدی – کارشناس بازارسرمایه

source

توسط spideh