فروزان آصف نخعی: دکتر جعفر غضنفری با انتشار فیلمی در یوتیوب، به بررسی تفاوت ظریف و در عین حال اساسی بین دو مفهوم “حقیقت” و “واقعیت” از منظر علم و فلسفه پرداخته است. او با طرح سوالاتی کلیدی، مخاطب را به سفری در این مفاهیم دعوت می‌کند. نکته کلیدی بحث غضنفری آن است که بدون پرداختن به نظریه های فیلسوفان مشهور در باره واقعیت و حقیقت، تعریف های ملموس و مرتبط با زندگی روزمره در اختیار مخاطبان قرار می دهد. او ابتدا می پرسد: « آیا از حقیقت می توان به واقعیت رسید. یا برعکس از واقعیت می توان به حقیقت رسید؟ کدام یک از این دو اساسا دست یافتنی است؟ آن چیزی که ما در اطراف خود مشاهده می کنیم، حقایق هستند یا واقعیت ها؟ و اگر می خواهم قضاوت یا مدیریت بکنم، مدیریت خودم را برپایه حقایق باید پایه ریزی بکنم، یا بر پایه واقعیت ها؟»

 حقیقت از دیدگاه علمی

غضنفری ادامه داد: «اما حقیقت از دیدگاه علمی چگونه قابل بیان است؟ زمانی جنگنده ای دارد پرواز می کند، و شما می خواهید بدانید که چه مقدار نیروی مقاومی در مقابل حرکت این پرنده دارد وارد می شود. نیروی مقاوم حقیقت شما است. اما این که شما در نهایت در آزمایشگاه چه عددی به دست می آورید، واقعیتی است که شما در برابر آن حقیقتی که نمی دانیم چیست، می خواهید به دست بیاورید. تمام مشکل این است که اگر آن حقیقت را می دانستیم چیست، که دنبال استدلال نبودیم. زیرا روشن بود که من می دانم حقیقت چیست؟ همچنین یک حقیقتی است که اگر آن حقیقت را می دانستم چیست، دیگر چه نیازی بود که آزمایشگاه یا کامپیوتری باشد؟»

خطا در تشخیص واقعیت از حقیقت

این پژوهشگر حوزه فلسفه سپس به خطا در تشخیص پرداخت و گفت: «خطا به چه معنایی است؟ خطا یعنی تفاوت آن چیزی که در واقعیت دارم، و آن چیزی که باید در حقیقت داشته باشم. وقتی می گویید استدلال شما خطاست و مسیرخطایی را دارید طی می کنید، باید خطا را نسبت به حقیقت بسنجیم. من اگر می دانستم آن حقیقت چیست، دیگر دنبال محاسبه خطا نبودم. خطا زمانی معنا پیدا می کند که بدانید برای مثال هنگام تیراندازی به سوی هدف، اشکال از تفنگ بوده یا از خودتان؟ یعنی بدانید چگونه به سمت هدف (حقیقت) شلیک کرده اید. مانند این می ماند که شما ندانید  کجا می خواهید بروید، و بعد شروع به حرکت بکنید و بگویید می خواهم فلان جا بروم، اما نمی دانم کجاست. این گونه مسئله بسیار پیچیده می شود. ولی باید بدانیم واقعیت، برداشتی از حقیقت است که توسط شما انجام می شود. با این همه واقعیت آن چیزی است که هست. حقیقت آن چیزی است که باید باشد.»

جستجوی حقیقت در میان واقعیت‌ها: سفری در دنیای علم و فلسفه

حقیقت یا آن چیزی که باید باشد؛ آیا حقیقت تلخ است؟

غضنفری در ادامه با طرح این سوال که «چیزی که باید باشد چیست؟» گفت: « این “باید” وزن جمله را سنگین می کند. برای باید، نیازمند دلیل هستیم. این حقیقت چیست؟ برای مثال می توان گفت حقیقت خدا است. ولی واقعیت آن چیزی است که الآن هست به واسطه برداشتی که من از حقیقت داشته ام. شنیده ایم که می گویند واقع بین باشید. یعنی واقعیت ها را ببینید. آن چیزی که شما می توانید در نهایت بر روی آن قضاوت بکنید، برداشتی است که از حقیقت دارید. پس واقع بین بودن به معنای دیدن آن واقعیت هایی است که وجود دارند. و نه آن حقیقتی که در ذهن شما شکل گرفته است. از این رو به نظرم می رسد که حقیقت تلخ نیست. بلکه این واقعیت ها هستند که تلخ هستند. پس واقعیت برداشتی است که هر کسی، نسبت به حقیقت دارد.»

متغیر بودن واقعیت وحقیقت

او افزود: «نکته جدید آن که واقعیت و حقیقت می تواند متغیر باشد. زیرا هر کسی برداشتی متفاوت و متناسب با ذهن خود از حقیقت می تواند داشته باشد. مانند بچه پادشاهی می ماند می ماند که از زمان به دنیا آمدن، در دربار بزرگ شده و خارج از قصر را در زندگی اش تجربه نکرده است.فیلم برتولوچی درباره بودا در این باره جالب است. وقتی کودک از قصر خارج می شود مردم را مبتلا به بیماری، جذام ، فقر می بیند، سپس دنیایش عوض می شود. دنیایش که قبلا در اتاق قصر رقم می خورد، همان اتاق و حقیقت جهان، بر اساس آن است. مرزهای حقیقت نیز، مرزهای آن اتاق هستند. در صورتی که وقتی خارج شد، متوجه شد چه خبر است. این همان بحث مثل یا غار افلاطون است؛ فرض کنید دست شما مقابل نور قرار گرفته ، سایه اش روی دیوار بیفتد، آن سایه برداشتی است از این حقیقت که شما دارید. مثال دیگر، مثال معروف فیل مولانا در تاریکی است. نکته مولانان نیز تمرکزاش بر تاریکی است. یعنی ما در تاریکی هستیم. نمی دانیم داریم کجا می رویم، ولی می دانیم حقیقتی است که باید آن را بشناسیم. مانند این که در تاریکی، یکی دست به خرطوم فیل می زند، دیگری به گوشش ، و هر کسی برداشت متفاوتی از حقیقت فیل را مطرح می کند.»

 شرطی شدن به چه معنایی است؟

عضنفری در تعریف شرطی شدن و تاثیر آن در شناخت واقعیت و حقیقت گفت: «شرطی شدن یعنی القای حقیقت در قالب یک واقعیت؛ ذهن آدمی وقتی واقعیتی را می بیند، ناخودآگاه حقیقتی را به ذهن خود القاء می کند. به این شرطی شدن می گوییم. پس کار علم چیست؟ شناخت حقیقت است. علم دنبال حقیقت است ولی به واسطه واقعیت ها دنبال حقیقت است. به این معنا که من دنبال شناخت حقیقت هستم، آن هم به واسطه یک سری واقعیت هایی که ملموس هستند. پس ما باید دنبال حقیقت و حقیقت جو و در عین حال باید واقع بین باشیم. از این نظر واقعیت ها بسیار مهم هستند. پس آن چیزی که ما را به سمت حقیقت هدایت می کند، واقعیت است. مانند مسیر پر از مه که یک قدم آن طرف تر معلوم نیست و می خواهید به هدفی برسید، این علائم راهنمایی و رانندگی که می تواند راهنمای خوبی باشد.» 

او ادامه می دهد: «نکته این جا است که ممکن است علائم راهنمایی تعیین کننده جهت ها غلط باشند. یعنی بگویند از چپ بروید در حالی که باید از راست می رفتیم. اما این باعث نمی شود این اشتباه را به سایر علائم هم تسری بدهیم. زیرا ما چاره ای نداریم جز این که از این واقعیت ها استفاده کنیم. نمی توان بدون توجه به واقعیت ها حرکت کرد. آنان بسیار مهم هستند.»

غضنفری سپس مثالی از دانشگاه را مطرح کرد موضوعی که در حوزه مدیریت حائز اهمیت است: «فرض کنیم حقیقتی به نام بررسی کیفیت دانشگاه ها و شناخت آن ها داریم. برای این که چنین کاری بکنیم مجبوریم برداشتی از آن حقیقت را تبدیل به واقعیت کرده ، و از آن استفاده بکنیم، کمی سازی کرده، و رنکینگ ارائه بدهیم. به این معنا که دانشگاه های با کیفیت چه دانشگاه هایی هستند؟ اگر این کار را نکنیم، نظر شخصی افراد وارد می شود. ما سه رنگینگ معتبر در جهان داریم. به این سه رنکینگ نقد دارم، ولی این سه واقعیت هایی هستند پر ایراد، از یک حقیقت. و آن حقیقت کیفیت دانشگاه است که به رسمیت شناخته شده اند.»

او سپس عدم توجه به رنکینگ را که منتهی با هرج و می شود مطرح کرد و گفت: «اگر واقعیت ها را کنار بگذارید، این گونه می شود که من می گویم دانشگاه بزرگ تر، بهتر است. دیگری می گوید دانشگاهی که سردرش خوشگل تر باشد بهتر است. یا آن دانشگاهی که تلویزیون می گوید بهتر است. یا آن دانشگاهی که ادعای بهتر بودن دارد پس بهتر است. هر کسی چیزی می گوید. به این طریق اگر هر کسی نظر شخصی اش را ملاک قرار بدهد، با یک وضعیت هرج و مرج روبه رو می شویم. در این جا منافع شخصی افراد اهمیت می یابد. تعارض منافع، فساد، و رانت وارد موضوع حقیقت شده و سپس مافیا و ناکارآمدی ایجاد و روی هم موجب نارضایتی و اعتراض می شوند. مدیریت ها نیز ناپایدار می شوند. پس وقتی مدیریت می کنیم، باید بر اساس واقعیت ها صحبت بکنیم. نه براساس برداشت شخصی خودمان از حقیقت.»

صحت سنجی و دقت سنجی برای دست یافتن به حقیقت از طریق واقعیت

این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه به نحوی «تشخیص واقعیت ها براساس استدلال استقرایی و قیاسی» پرداخت و گفت: وقتی می خواهیم واقعیتی را بیان بکنم باید استدلال بیاورم، آن گونه نیست که چون نظر شخصی ام را گفته ام درست است. باید در جستجوی حقیقت بود ولی بر اساس واقعیت ها عمل کرد. و حقیقت ها را باید با استدلال درست، تبدیل به واقعیت کرد. واقعیتی که مقبول باشد و همه آن را بپذیرند. و بعد بر اساس آن عمل کنند. فرض کنید تعدادی تفنگ و یک سیبل وجود دارد. این تفنگ ها بین شرکت کنندگان پخش شده است. تفنگ ها با کیفیات گوناگون از سالم تا ناسالم ، با روش تصادفی میان افراد توزیع شده است. حقیقت در این زدن به وسط سیبل و هدف است. افراد با توجه به ابزار و ذهنی که دارند، شروع به شلیک می کنند. یکی بالا سمت چپ سیبل می زند. اگر به این آدم بگوییم شلیک بعدی چگونه باید باشد، تا به وسط سیبل نزدیک بشود، می گوییم پایین، سمت راست بزن. آن جایی که شلیک شده، واقعیت است نه حقیقت. این واقعیت با توجه به اسلحه ای که در اختیار فرد بوده اتفاق افتاده است. ما باید آن واقعیت را به رسمیت بشناسیم، و در راه اصلاح به سمت رسیدن به حقیقت باشیم. تا نقطه هدف به تدریج نزدیک شویم.»

 غضنفری افزود: «اما پیچیدگی قضیه جایی است که شما بخواهید در تاریکی به سمت هدف شلیک کنید. اساسا نمی دانید به کدام طرف شلیک می کنید و همچنین به کجا اصابت می کند. در اصل نمی دانید که حقیقت در کجا قرار گرفته است. در این جا است که دو مفهوم به نام های صحت سنجی و دقت سنجی مطرح می شود. چقدر صحیح و چقدر دقیق شلیک کرده ایم؟ اگر شما فرد دقیقی باشید، اما اسلحه ای که دارید، به شما این امکان را می دهد که بالا سمت چپ به فاصله یک سانت از مرکز سیبل بزنید، من می گویم که شما دقیق عمل کرده اید. بنابراین مسئله می تواند هم دقیق و هم صحیح باشد. می تواند دقیق و صحیح هم نباشد. می تواند دقیق باشد ولی صحیح نباشد، همچنین می تواند دقیق نباشد ولی صحیح باشد. با توجه به این که شما چقدر به حقیقت برسید و تا چه اندازه به واقعیتی که می توانید به آن برسید بنابراین چهار حالت ممکن است ایجاد شود.»

جستجوی حقیقت در میان واقعیت‌ها: سفری در دنیای علم و فلسفه
دکتر جعفر غضنفری 

تاثیر زمان در درک حقیقت و واقعیت

عضنفری در آخر به تاثیر زمان در درک واقعیت و حقیقت اشاره کرد و  افزود: «نکته آخر این که زمان تا چه اندازه در درک واقعیت و حقیقت تاثیر داشته است. برداشتی که نیوتن از حقیقت داشت، منظورم مکانیک نیوتنی است، با برداشتی که انیشتین از حقیقت داشت مکانیک کوانتوم ، تئوری نسبیت و برداشتی که ارسطو و افلاطون از   علم داشتند، به طور کامل متفاوت بوده است. در زمان نیوتن برداشتی که از علم شیمی داشتیم، بسیار متفاوت از شیمی کوانتومی است. پدر شیمی جدید لاوازیه است. او از زمره دانشمندان با پایان تلخ است. زیرا گردنش را قطع کردند. لاوازیه بعد از نیوتن بود. برداشتی که نیوتن از علم شیمی داشت، یعنی همان کیمیاگری و برداشت نادرست بود. ولی از علم مکانیک برداشتی به طور کامل نوین ارائه داد. از این رو می بینیم که یک آدم تا چه اندازه می تواند متفاوت عمل بکند.»

بیشتر بخوانید:
درد رویارویی صادقانه، احترام و اعتماد ایجاد می‌کنه/ شادی با زور ایجاد نمی شه / زندگی توام با شادی چگونه ایجاد می شود؟
نبود برابری میان زنان با مردان در اندیشه فیلسوفان غربی
داوری: در ۹۲ سالگی نه کتاب می‌توانم بخوانم و نه زندگی می‌توانم بکنم / همه زندگی من با کتاب بوده است

216216

source

توسط spideh.ir