بر کسی پوشیده نیست که سیاست و سیاستورزی، در جهان پیچیدگیهای خود را دارد اما، به احتمال فراوان، در ایران، این پیچیدگیها ،گرفتار پیچیدگیهایی بیشتر و سهمگینتر است.
قرار است در این یادداشت کوتاه به یکی از این پیچیدگیها و پیامدهایاش اشاره شود.
انتخاباتی برگزار شد که بسیاری از شهروندان به خاطر کم اثری یا بی اثریِ انتخابات در موردهای پیشین، در آن شرکت نکردند و گروهی نیز با دست و دلی لرزان و به امید گرهگشاییهایی اندک در زندگی، معیشت و حتی روندِ مردمسالاری، در آن رای دادند. در این مسیر، به گمانِ بسیاری شهروندان مدیریتِ اجرایی با گرایشهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… دیگرگون با دولتهای پیش برگزیدهشد. او و همراهانش برای نخستین بار کارگروههایی شکل میدهند تا از دل آنها مناسبترین گزینهها برای وزارتخانهها معرفی شود؛ اما در شرایطی که به دلیل نهادینه نشدن شُور و مشورت و گفتوگو در بخشهای گوناگون جامعه ایران، این گام مثبت، دستکم در وزارت آموزشوپرورش، با دشواریهایی روبرو میشود. با همه این دشواریها، زمانی که نام چند گزینه برای این وزارتخانه رسانهای شده و قرار است در گامهای پایانیِ ماراتون معرفی وزرا گزینشِ کارشناسانه و پایانی پزشکیان و تیمش انجام شود، شنیدهها از حذف ناگهانی افراد مطرح و جایگزینی فرد یا افراد دیگر، یا از آن بدتر، نگه داشتن وزیر کنونی آموزشوپرورش، حکایت دارد!
وزیر کنونی آموزشوپرورش در دورهی نه چندان طولانی وزارتِ خود عملکردی بسیار ضعیف را به نمایش گذشته که از آن میان میتوان به ناتوانی در آغاز سال تحصیلی، ناتوانی در پیشبینی کمبود فزایندهی- 200 هزار نفری- نیرو در آغاز مهر، دفاع تمام قد از خصوصی سازی آموزش، برخوردهای اداری بی سابقه با معلمان معترض، از کار انداختنِ بخش معیشتیِ رتبهبندی، ناتوانی در اجرای درستِ مصوبه برگزاری آزمونهای نهایی و اعلام به موقع نتایج آنها، طرح موضوعات باور نکردنی دربارهی خودش از آن میان تدریس در بیست کشور جهان و نوشتن دهها کتاب- آن هم تا دهه چهارم زندگی- و البته خود نخبه بینی فزاینده، کم کاری شدید در دفاع از حقوق معلمان و پسرفت بیشتر جایگاه معیشتی و منزلتی معلمان، بی توجهی به ریشههای افتِ آموزشی در ایران و تحقیر پیشرفتهای کشورهای پیشرو در آموزش، شعارزدگیِ فزاینده در گفتار و تلاش برای کسب پشتیبانی از نهادهای فراسازمانی با تکرار همان شعارها، بیتوجهی به پیشرفتهای کشورهای پیرامونی در آموزش و دهها مورد دیگر اشاره کرد.
به آغاز یادداشت و اشاره به پیچیدگیهای سیاست در ایران بازمیگردیم.
بیگمان پزشکیان و تیمش میدانند که باید وزیری تازه و همراه برای آموزشوپرورش معرفی کنند اما لابیهای قدرت-سیاست به دلایل مشخص در پی تحمیل صحرایی به او هستند و این حکایتی از آن پیچیدگی است. نگارنده و بسیاری از همکاران معلمش از کموکیف فشارهای وارد بر مدیریت اجرایی تازه خبر ندارند اما یک موضوعِ کاملا شفاف وجود دارد و آن، اینکه بسیاری از معلمانی که رای دادند و بسیاری از همکارانی که رای ندادند اما انتخاب پزشکیان را با اندک امیدی پیگیری میکردند، امروز چشمبهراه گزینشی حداقلی در آموزشوپروش هستند. صحرایی نمادی از ناتوانیهای فزاینده و فشرده در دولت پیشین است که حتی همین مجلس بارها او را تهدید به برکناری کرد. معرفی او به مجلس نخستین شکست پزشکیان و نخستین دل شکستگی و ناامیدیِ بسیاری از معلمان از دولت تازه است. این تعارف و تهدید نیست!
امروز زمزمههای این ناامیدی و شکست را در رسانهها، فضای مجازی و حتی نزدیکان پزشکیان در آموزشوپرورش، یعنی تشکلهای سیاسی معلمان، میتوان دید. آقای پزشکیان! موظفید این امید شکننده را حفظ کنید و وادارید که آموزشوپرورش را با همان اندک امید در معلمان، دانشآموزان و خانوادهها پیش ببرید. توصیه میشود با همه فشارها صحرایی و صحراییها را به کابینه راه ندهید؛ خانواده آموزشوپرورش گروهی چند ده میلیونی و تاثیر گذارند، این تاثیر را علیه خود راه نیندازید!
source