سران اروپایی صراحتا نسبت به پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری هفته آینده ابراز ترس میکنند! این هراس، بیش از آنکه نشات گرفته از ماهیت گردش قدرت میان دموکراتها و جمهوریخواهان در کاخ سفید باشد، منبعث از ساختار نامتوازن و وابسته ایست که اروپای واحد خود را در بطن آن تعریف کرده است! در این ساختار، اساسا نمیتوان اروپا را متغیری مستقل قلمداد کرد و یک تصمیم یا رویکرد در واشنگتن، میتواند کلیه محاسبات و معادلات ترسیمشده توسط شبکه رسمی و غیررسمی قدرت در اروپای واحد را بر هم بریزد!
جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا رسما اعلام کرده است که در صورت پیروزی ترامپ، نمیتوان نسبت به استمرار حمایتهای ناتو از اوکراین ( در جنگ با روسیه) امیدوار بود! مهمتر اینکه اساسا تصمیم نهایی ترامپ ، در صورت پیروی در ماراتن پیش رو، برای اروپائیان قابل پیشبینی نیست! صورتمسئله گویاست: چشماندازی که مقامات اروپایی در سال ۱۹۹۲ و در بدو امضای پیمان ماستریخت متصور بودند، اروپایی مقتدر و با ثبات و مستقل بود نه اروپایی بحرانزده که اصلیترین دغدغه آن پس از ۲۳ سال صیانت هزینهبر از پیمانهای بنیادین آن باشد.این نگرانی اکنون و با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا و رقابت نزدیک میان ترامپ و کامالا هریس، معاون بایدن که وعده داده به حمایت از اوکراین ادامه دهد، بر مسئولان اتحادیه اروپا سنگینی میکند.ترامپ از هرگونه تعهد بلندمدت اجتناب کرده و تنها از پایان سریع جنگ با «یک معامله» بدون ارائه جزئیاتی درباره محتوای آن سخن گفته است.
نگرانی امروز اروپائیان، نقطه آشکارساز ضعف بنیانها و قواعدی است که اتحادیه اروپا در اواخر قرن گذشته بر مبنای آن شکل گرفت. اروپائیان بر اساس نگاه رئالیستی خود نسبت به تحولات گذشته وجاری در حوزه روابط بینالملل، هرگز برای خود وزن مستقلی در تحولات جهانی قائل نشدهاند، هرچند که در ادعاها و مواضع ظاهری خود، بارها از این استقلال راهبردی سخن به میان آوردهاند! امروز راهبردهای ادعایی اروپائیان، به تابعی محض از گردش قدرت در آمریکا تبدیلشده و جایی برای مانور استراتژیک و حتی تاکتیکی سران اروپایی در قبال تحولات پیچیده جاری در جهان امروز باقی نگذاشته است.
بیدلیل نیست که بسیاری از استراتژیستهای ارشد و کهنهکار اروپایی، فروپاشی این منظومه را در آیندهای نهچندان دور پیشبینی کردهاند. ایستادگی در برابر سیاستهای تحمیلی آمریکا در ابعاد اقتصادی، نظامی، امنیتی و سیاسی همان حلقه مفقوده ایست که اروپائیان هرگز جرات و توانایی دستیابی به آن را نداشتهاند.
امروز اروپائیان بهجای تمرکز بر راهبردها و آیندهپژوهی در قبال حوادث و تحولات بینالمللی، در انتظار نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند.
در چنین شرایطی حتی حس ظاهری استقلال راهبردی در حوزه جهانی، به مخاطبان اروپای واحد ( که همان شهروندان ۲۷ کشور عضو این مجموعه هستند) منتقل نمیشود. این ثمره کوتهبینی وانتخاب نادرستی است که اروپائیان صورت داده اند.قطعا بهزودی هزینههای این خبط راهبردی، بیشازپیش گریبان گیر اروپائیان ، چه در سطح تصمیم سازی و چه در سطح آیندهپژوهی تحولات بینالمللی خواهد شد.