افزایش مالیات به خودی خود اقدام بدی نیست اما به شرط آنکه از فرار مالیاتی گرفته شود، هر قدر این امر اتفاق بیفتد، میتواند درست باشد. بنابراین هر زمانی که قادر باشیم به نوعی فرار مالیاتی را کم کنیم برای مثال از شرکتهای دو دفتره و البته شرکتهای غیر بورسی چرا که شرکتهای بورسی معمولا شفاف هستند، پرداخت مالیات آنها همیشه انجام شده، معمولا دو دفتره نیستند و غیره بنابراین افزایش مالیات از منظر نرخی بر روی اینها نمیتواند فشار بیاورد، مگر اینکه بعضا معافیتهای مالیاتی که به یکسری از بنگاهها داده میشود را بردارند بر روی آنها فشار وارد میشود اما بیشتر وارد شرکتهایی میشود که بورسی نیستند و به نوعی فرار مالیاتی داشتهاند. شرکتها و افراد به صورت زنجیروار بههم وصل هستند.
برای مثال یک شرکت بورسی با یک شرکت غیربورسی کار میکند و زمانی که شرکت غیربورسی پولی اضافه داشته معمولا سرمایهگذاری داشته است. و به این دلیل که مالیات پرداخت میکند این سرمایهگذاری را ندارد بنابراین زنجیروار شرکتها بهم وصل میشوند و یک فضای انقباضی از بعد سرمایهگذاری ایجاد میکنند. از این منظر کشوری که رشد اقتصادی کم و شرایطی خاص داراست، در سال گذشته مالیات ۵۰ تا۶۰ درصدی داشته که فشار اقتصادی زیادی وارد میکند و به فروش و تولید محصولات چه شرکتهای بورسی و چه غیر بورسی تاثیر میگذارد. اما در شرایطی که دولت به نوعی مجبور است هزینهها را کاور کند و قادر نیست این هزینهها را از درآمدهای نفتی و سایر داشته باشد، اخذ مالیات بهتر از دست بردن به جیب بانک مرکزی و استقراض از آن است.
زمانی که مالیاتی از شرکتی دریافت میشود این شرکت به اندازه مالیاتی که میدهد از سود آن کسر میشود و به همان اندازه نمیتواند مجدد سرمایهگذاری انجام دهد و همچنین نمیتواند استهلاک خود را به نوعی درست کند و یا حتی تکنولوژی خود را به روز کند، وقتی این شرایط پیش میآید در نهایت افزایش مالیات از دید اقتصادی به معنی سیاست انقباضی دولت است.
سیاست انقباضی دولت بر موضوعات دیگری همچون اشتغال فشار وارد میکند به این معنی که بیکاری را افزایش میدهد و اینگونه سلسله مراتب به هم متصل هستند. اقتصادی که باز نیست و از سمتی دیگر قصد داشته باشیم بر افزایش مالیات فشار وارد کنیم قطعا فشارهایی بر شرکت وارد می شود و قطعا بحث انقباضی ایجاد شده بر روی درآمدها تاثیر میگذارد اما باید به این نیز توجه شود که اگر دولت این اقدام را انجام نمیداد قصد انجام چه اقدامی را داشت؟
آیا این فشار باعث میشود که در فرآیندهای خود و هزینهها بازبینی داشته باشند و آیا باعث میشد تا حداقل قصد استقراض از بانک مرکزی را نداشته باشند؟ چرا که از بعد اقتصادی اخذ مالیات به دلیل سیاست دولتی و بودجهای بهتر از قرض از بانک مرکزی است و همچنین به نوعی سیاست مالی دولت محسوب میشود و سیاستهای مالی در شرایط اقتصادی میتوانند تاثیرات بیشتری در شرایط فعلی داشته باشند.
اگر تمام این موارد کنار هم گذاشته شود، در نهایت در کشور فرار مالیاتی بسیاری انجام میشود و این افزایش احتمالا به سمت آن فضا میرود که میتواند کمککننده باشد و بنظر میرسد بحث مالیات خاص درآمدی است که در حال شکل گیری است. در نهایت میتوان گفت این سیاستی انقباضی است و تاثیر این سیاست کاهش درآمد و افرایش بیکاری است.
زمانی که یک خبری منتشر میشود و معمولا منفی نیز است وزن زیادی به خود میگیرد، حتی اگر توسط دولت تکذیب شود چرا که دولتها سابقه خوبی ندارند، و فرضا مشاهده شده زمانی که حتی یک تکذیبه نیز منتشر میشود باز هم انجام میشود چرا که این اتفاق رخ داده و زمانی که یک دولت ده ها سال یک سیاست را مطرح میکند و عقبنشینی نمیکند و باز هم انجام میدهد این موضوع تاثیرات بسیار بدی را بر بازار میگذارد.
برای مثال در بازار گفته میشود افراد و بنگاهها آینده خود را پیشبینی میکنند و هر گزینه دیگری که باعث شود پیشبینی بهتر عمل کند گزینه خوبی است. اگر آگاه باشیم که در دوسال آینده دولت قرار است چه اقدامی انجام دهد و از این سیاست دست میکشد و یا آن را شدیدتر خواهد کرد، بر اساس آن برنامه ریزی میکنند تا بدانند که دولت فرضا قرار است مالیاتهایی بر پایه آلودگی هوا بگیرند تا بر اساس آن برنامهریزی کنند، یکسری از درآمدها و فرآیند تولید را بهینه میکنند تا آلودگی کمتری ایجاد کنند و مالیات کمتری بدهند اما زمانی که متوجه میشوند دولتی که این حرف را میزند و هیچگاه نمیتواند آن را عملی کند این فضا ایجاد نمیشود، در نهایت این موارد برای بازار سم است چرا که ایجاد کننده سردرگمی در فعالان اقتصادی است.
- حمید یاری – اقتصاددان
- شماره ۵۲۵ هفته نامه اطلاعات بورس