«آرمان امروز» در گزارش میدانی از چابهار بررسی می کند؛
آرمان امروز- وحید استرون: سفر به سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان برای هر خبرنگاری می تواند جذاب باشد، در حقیقت این استان سرزمین ناشناخته هاست، حتی تصویر محرومیت های آنها برای ما که در مرکز ایران زندگی می کنیم، عجیب و غریب است. فقر اقتصادی، بیکاری، محرومیت از تحصیل، به نوعی برای این مردم نجیب محرومیت های لاکچری و در درجه دوم قرار می گیرد، در حالی که صدها هزاران نفر در این استان، در زمینه الزامات اولیه زیست انسانی، با محرومیت مواجه هستند. در روزهایی که مردم کشور از آلودگی هوا رنج می برند، در منطقه سیستان، چند روز هوای بدون غبار در سال یک آرزو به حساب می آید، و در منطقه بلوچستان یک لیوان آب سالم حکم طلا را دارد. همین چند روز پیش بود که جماران در گزارشی نوشت: «سیستان و بلوچستان در انتظار شرایط آخر الزمانی» و در این گزارش به کانون های گرد و غبار و خشکسالی اشاره داشت. با این حال روز گذشته وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی که با تیم همراه رئیس جمهور، به این استان سفر کرده است گفته: «خواسته اساسی مردم این استان دسترسی به آب آشامیدنی سالم، حل مشکل معافیتهای مالیاتی، رفع مشکلات بهداشت و درمان، آموزش و توزیع عادلانه فرصتها بود». در این منطقه از کشور تفاوتی ندارد که باران ببارد یا خیر، اینجا فقط خشکسالی و تشنگی حاکم است چون روستاها، امکان انتقال آب ندارند و افراد روستا باید ساعت ها پیاده روی کنند تا به سرچشمه برسند. حتی در برخی از نقاط استان سیستان و بلوچستان، مردم در فصل زمستان و بهار دست به آسمان بلند می کنند که باران نبارد، چون سیل به راه می افتد و هر چه که دارند یا کاشته اند، را سیلاب با خود می برد.
زندگی بدون آب
یکی از زنان در روستاهای چابهار به خبرنگار «آرمان امروز» می گوید: «تامین «آب» و داشتن یک روز آب کافی برای استحمام و خوردن، برای ما آرزو شده. وقتی باران میبارد، مردم با موتورسیکلت، ماشین و پای پیاده به سمت رودخانهای که کمی آب در آن جاری شده، هجوم میبرند تا برای چند روز آب آشامیدنی بیاورند. من امروز صبح ساعت ۶ و نیم پیاده به رودخانه بالادست رفتم تا چند دست لباس و ظرفهای دیروز را بشویم و الان ساعت ۱۰ صبح برگشتهام. نزدیک سه هفته است که آب نداریم.» وی در ادامه گفته هایش می افزاید: «هر زن خانواده برای خودش آب میآورد و بچهها را به کمک میبرند. فرزندم وقتی برمیگردد، دیگر رمقی برای رفتن به مدرسه ندارد و اصلاً به کلاس درس نمیرسد. منبع آب داریم، ولی عمومی نیست و هر کسی برای خود آب میآورد. بچه شیرخوار را پیش همسایهها میگذاریم تا برویم آب بیاوریم و برگردیم. آن فردی که پیر است و توان راه رفتن و آب آوردن ندارد، واقعاً بدبخت است.»
یکی دیگر از زنان این روستا نیز می گوید: «۲۱ روز یکبار منبع آب برای روستای ما میآید و ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان هزینه هر تانکر آب است. نه پول تانکر آب را داریم و به همین دلیل مجبوریم به چاه و رودخانه برویم و آب بیاوریم. خود شما که در تهران هستید، اگر یک ساعت آب خانهتان قطع شود، چه حسی دارید؟ و ما ۲۱ روز یکبار آب داریم. در روز ۴ تا ۵ مرتبه برای آب به سرچشمه میرویم و هر بار یک ساعت تا یک و نیم ساعت با پای پیاده در راه هستیم تا به آب برسیم. بعضی وقتها آب کثیف است و چارهای نداریم که از آب بیاوریم، چون باید تشنگی بکشیم. خودم و همسرم سنگ کلیه داریم و برخی از شبها از شدت درد کلیه نمیخوابیم. بچهها دچار اسهال میشوند. از تابستان امسال برای روستای ما خانه بهداشت بازگشایی کردند. دخترم و پسرم با من میآمدند و به مدرسه نمیرسیدند. مجبوریم، چارهای نداریم، نه میتوانیم استحمام کنیم و نه آب بخوریم.»
اما فقط تامین آب یکی از مشکلات مردم این منطقه است و آنها برای آوردن آب نیز با مشکلات سلامتی زیادی دست و پنجه نرم می کنند. این زن که مادر ۴ فرزند است می گوید: «۱۸ کیلو وزن دبه آب است و درد کمر و از ناحیه گردن در روستاهای ما و اطراف برای زنان زیاد است. همچنین برخی از زنان فلج شدهاند، چون بیسیها آب را روی سر یا دستشان میگیرند که حدود ۲۰ کیلو وزن دارد.»
برای خانوادهها، اولویت آب است نه تحصیل
محمد آزادی، مدیر انجمن مدرسه حافظ انگور آباد می گوید: مدرسه حافظ ۱۱۰ دانشآموز پسر و ۹۵ دختر از کلاس اول تا ششم ابتدایی دارد. در دوره متوسطه اول نیز ۲۱ دختر و ۲۰ پسر داریم و در متوسطه دوم ۲۱ دانشآموز داریم. مشکل اصلی ما که بر روند تحصیلی دانشآموزان تأثیرگذار است، بیآبی است. روزهایی که پمپ خراب باشد، حدود ۲۱ روز آب نداریم و بدون آب نه میشود درس خواند و نه زندگی کرد. بچهها با والدین به سر چشمه و چاه میروند و دیگر رمقی برای درس ندارند. در روزهایی که آب نیست، یک بطری آب با خود به مدرسه میآورند برای خوردن یا استفاده در دستشویی. بچهای که چند ساعت با یک دبه آب راه رفته، دیگر رمقی برای درس خواندن ندارد و خیلی خسته است؛ چون اولویت خانوادهها بیشتر آب است تا تحصیل.
وی در خصوص بیماریهایی که بچهها به واسطه نبود آب به آن مبتلا میشوند، میگوید: بیماریهایی که در میان بچهها مشاهده میکنیم شامل اسهال، بیماریهای پوستی، سرماخوردگی و ضعف جسمانی شدید است. دفتر بهداشت در بهار امسال راهاندازی شده و در تابستان دو خانواده در روستای ما مالاریا گرفتند، ولی در مرکز بهداشت بهبود پیدا کردند. دولت اینجا را سمپاشی کرد. یکی دیگر از بیماریها به واسطه بیآبی، سنگ کلیه است، چون آب چاه با بدن خیلی سازگار نیست. الان ۴ ماه است که یکی از دخترها که ۲۵ ساله است، کلیهاش را از دست داده و پدرش ۶ ماه است که دنبال خیرها خانه به خانه و بیمه میرود، چون میگویند ۶۰۰ میلیون تومان برای یک کلیه نیاز است.
source