بحث انتقال پایتخت از تهران، بار دیگر به صدر اخبار بازگشته است. کارشناسان اما عقیده دارند این طرح، که بیش از سه دهه است به دلایل مختلف مطرح میشود، قابلیت اجرایی ندارد. با این حال ازآنجاییکه ناترازی آب به یکی از کلانترین مسائل اجتماعی بدل شده، رئیس دولت معتقد است با منابع موجود دیگر نمیتوان آب تهران را تأمین کرد و یکی از عواملی که در جابهجایی پایتخت سهم اثرگذاری را به خود اختصاص داده، موضوع آب است. اما منتقدان این طرح استدلال میکنند: «با اینکه شواهد زیادی از تأثیر تغییرات آبوهوایی و اقلیمی بر کمآبی وجود دارد، همواره پمپاژ خبری حول موضوع بحران آب، در کارِ مشروع جلوهدادن سرمایهگذاری بیشتر برای توسعه سازوکارهای عرضه و مدیریت تأمین آب بوده است. بنابراین کاهش و ایجاد محدودیت مدیریتشده در دسترسی به آب بهجای عرضه بیشتر آن، عملی گریزناپذیر است و در این صورت نیازی به صرف هزینههای هنگفت برای طرح انتقال پایتخت نخواهد بود.»
آنچه طرح فعلی را از پیشنهادهای پیشین متمایز میکند، تمرکز آن برانتقال به شهرهایی در نزدیکی دریا، بهویژه در مناطق جنوبی و شرقی کشور است و نامی که بیش از سایر گزینهها به گوش میخورد، منطقه مکران است. دولت چهاردهم مهمترین دلیل انتخاب این منطقه را «توسعه دریا محور» اعلام کرده. پس از سالها بررسی، این نخستین بار است که نام منطقه مکران بهعنوان یک گزینه جدی برای انتقال پایتخت مطرح میشود و اگرچه این رویکرد با سیاستهای کلان مبنی بر حرکت به سمت توسعه تجارت دریایی همراستا است اما فعالان محیطزیست در روزهای گذشته درباره احتمال تخریب ویژگیهای زیستمحیطی این منطقه در صورت انتقال پایتخت هشدار داده و معتقدند نباید بهواسطه سیاستهای غلط گذشته، تصمیمات نادرست دیگری اتخاذ کرد.
مطابق دیدگاه آنان، مهمترین نکته در خصوص تأمین منابع آب به ویژه آبهای زیرسطحی، مدیریت صحیح منابع و مصارف است. اگر این موضوع بهدرستی مدیریت شود، حداقل آب شرب تهران بهطور کامل قابل تأمین خواهد بود. در این زمینه محمد بهنام رسولی، کارشناس ارشد عمران آب در گفتوگو با «رسالت» تأکید میکند: اگر پایتخت را به سواحل جنوبی منتقل کنیم، به آب دریا متکی خواهیم شد. این در حالی است که باید آب دریا را نمکزدایی و به ازای هر مترمکعب حدود صد هزار تومان هزینه کرد تا این آب در شبکه آب شرب شهری قابل توزیع باشد، ازاینرو بهتر است بهجای پاک کردن صورت مسئله و جابهجایی مشکلات از یک نقطه به نقطه دیگر، با راهکارهای اصلاحی مسئله ناترازی آب پایتخت را برطرف کرد. در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید.
همانطور که میدانید ناترازی آب به یکی از چالشهای بزرگ تهران تبدیلشده اما طرح چنین موضوعی به عنوان یکی از عوامل جابهجایی پایتخت، منطقی و عقلانی به نظر میرسد؟
واضح است که منطقی نیست، چون در کل کشور با مسئله ناترازی آب مواجهیم و حتی استانهای شمالی هم علیرغم اینکه به لحاظ بارندگی از میانگین کشوری در سطح بسیار بالاتری قرار دارند، با مسئله کمیت و کیفیت آب دستبهگریباناند. در موضوع ناترازی، تنها منبع جدیدی که کارشناسان به آن اشاره دارند، آبهای آزاد (آب دریا) است. در برههای از زمان، دریاچه خزر بهعنوان یکی از گزینهها بهویژه برای انتقال آب به استان سمنان مطرح بود اما باتوجه به رژیم آبی بسته این دریاچه و ورودیهای مشخص آن، این برنامه منتفی شد. در حال حاضر حتی برای مناطق نیمهشمالی کشور، نگاهها به سمت دریای عمان و خلیجفارس معطوف شده است. شاهد مثال این موضوع، اجرای طرحهای انتقال آب به کرمان و اصفهان است و حتی طرح انتقال به شمال شرق کشور هم در دستور کار قرارگرفته و تا حدی پیشرفت فیزیکی داشته ولی هنوز تا رسیدن به نقطه بهرهبرداری فاصله زیادی باقیمانده است. بنابراین میتوان از آب دریا بهعنوان یک منبع بسیار بزرگ که رژیم حقوقی خاصی ندارد، برداشت کرد، ولی مسئله مهم شوری آب دریاست، این آب دارای ای سی یا همان هدایت الکتریکی بالاست و نمیتوان آن را به شکل خام استفاده کرد. از اینرو باید، تأسیسات بزرگ شورزدایی را در قالب کارخانجات بسیار بزرگ احداث نمود. ضمن اینکه تحقق این مسئله به سرمایهگذاری زیادی نیاز دارد و به ازای هر مترمکعب آب باید انرژی بسیاری صرف کرد و به روش اسمز معکوس و سایر روشها؛ نمکزدایی و املاح را از آب دریا جدا کرد تا برای استفاده در بخش شرب و کشاورزی به کیفیت قابلقبول برسد. مطابق آماری که وزارت نیرو ارائه کرده، حتی اگر در لب ساحل نیز یک مترمکعب آب دریا را برای استفاده شرب به کیفیت لازم برسانیم و ای سی آن کاهش پیدا کند، باید در حدود یک یورو یا صد هزار تومان هزینه کرد. در حال حاضر شرکتهای آب و فاضلاب شهری آب را در پایینترین پله مصرف به ازای هر مترمکعب ۱۵۰۰ تومان در اختیار مشترکین خانگی میگذارند. منابع آبی که اکنون در تهران استفاده میشود، مربوط به منابع آب طبیعی و ذخایر سدها، مخازن زیرزمینی و آب چاههاست که هزینه استحصال و انتقال آن هنگفت نیست. علیرغم اینکه شرکتهای آب و فاضلاب از بودجه دولتی استفاده میکنند اما این بودجه بیشتر صرف طرحهای عمرانی میشود و هزینه قبض دریافتی میتواند بخش عمدهای از هزینههای جاری این شرکتها را تأمین کند، حالا ما میخواهیم پایتخت را به سواحل جنوبی کشور منتقل و به آب دریا متکی باشیم. این در حالی است که باید آب دریا را نمکزدایی و به ازای هر مترمکعب حدود صد هزار تومان هزینه کرد تا این آب در شبکه آب شرب شهری قابل توزیع باشد. پرسش این است که آیا به لحاظ اقتصاد شهری میتوان با آبی که هر مترمکعب آن صد هزار تومان است، به مشترکین خانگی خدمت ارائه کرد؟ طبیعتا فاصله این عدد با هزینه دریافتی فعلی بسیار زیاد است. دولت یا باید به طور مداوم به این بخش سوبسیدهای هنگفتی اختصاص بدهد و یا آب را با همین قیمت به مشترکین خانگی ارائه کند. در حال حاضر برای صنایعی نظیر گل گهر و مس سرچشمه کرمان، هلدینگی شکلگرفته و بدون یارانه دولتی، آب را با هزینه یک دلاری یا یک یورویی در ساحل نمکزدایی و برای انتقال آن به صنایع نیز به همین میزان هزینه صرف میکنند. یعنی تقریبا برای یک مترمکعب آب نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان پرداخت میشود اما چون سهم آب در سبد هزینه صنایع خیلی بالا نیست، بازهم صرف چنین مبالغی توجیه اقتصادی دارد ولی برای شبکه آب شرب شهری چنین هزینهای قابل تحقق نیست. با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی و محدودیت بودجه، حتی مطرحکردن آن هم غیرمنطقی است.
طبیعتا در اینجا مسائل محیط زیستی و اقلیمی هم مطرح است، اینطور نیست؟
بله. سرانه مصرف و نیاز آبی بسته به نقاط مختلف کشور متفاوت است و باید وضعیت اقلیمی را هم درک کرد. تهران در منطقهای به لحاظ اقلیمی قرارگرفته که حداکثر دمای تابستانه آن بهندرت به ۴۰ درجه سانتیگراد میرسد و این دما و موقعیت جغرافیایی الگوی مصرفِ مختص به خود را شکل داده است. اگر بخواهیم جمعیت را به جنوب کشور با آن دما و میزان رطوبت بالا منتقل کنیم، طبیعتا الگوی مصرف انرژی بهشدت با تهران متفاوت خواهد بود، چون در بسیاری از فصول سال الزاما باید از سیستمهای مبتنی بر کولرگازی استفاده کرد و باز به علت دمای هوا، میزان مصرف آب در متوسط شبکه شهری افزایش پیدا میکند. مسئله مهم دیگر این است که در جنوب کشور به دلیل شرایط آبوهوایی، کیفیت زندگی مطلوب نیست و شما میبینید که قطبهای جمعیتی ما در جنوب کشور محدود است. این را هم باید در نظر گرفت که با انتقال پایتخت از یک نقطه به نقطه دیگر عملا صورت مسئله را جابهجا کردهایم. روشن است که در صورت تحقق این مسئله، مسائل عدیده دیگری رخ خواهد داد، ازجمله، نمکزدایی آب دریا که پساب زیادی تولید میکند، این پساب در دریا رهاسازی شده و مسائل اکولوژیکی پدید میآورد. با ورود پساب آبشیرینکنها به ساحل دریا و شوری زیاد تعادل آب بهم میخورد و راه تنفس آبزیان بسته میشود و همین عامل نیز مرگ آبزیان دریایی را بهدنبال دارد. با این توضیح لازم که در دوران بهرهبرداری، شوکهای حرارتی و شیمیایی ناشی از ورود مدیریتنشده شورابه آبشیرینکنها به دریا، که با مرگومیر آنی موجودات دریایی همراه است جزو جنبهها و پیامدهای مخرب محسوب میشود. چنانچه مطالعات ارزیابی اثرات زیستمحیطی، برآورد و ارزیابی درستی از آثار و پیامدهای ناشی از ورود شورابه نداشته باشند، در درازمدت میتواند با مرگومیر مزمن اجزای زنده اکوسیستمهای دریایی و نیز تغییرات غیرقابلبرگشت در ارکان غیرزنده این نوع اکوسیستمها همراه باشد که در صورت عدم کنترل، میتواند منجر به تخریب محیطزیست شود. ازاینرو تصور میکنم با انتقال پایتخت مسائل پیچیده و جدیدی رخ عیان میکند و از یک پارادایم و مشکل خودمان را وارد پارادایم دیگری میکنیم. همه این قسمتها باید درکنارهم در قالب یک ماتریس چندبعدی دیده شود. ضمن آنکه تجربه کشورهای دیگر نیز پیشروی ماست. بهعنوان مثال پایتخت سیاسی در ترکیه از استانبول به آنکارا منتقلشده، اما مسائل استانبول لاینحل مانده است و عملا گرهای از مشکلات این شهر باز نشده است.
وقتی از ناترازی آب بهعنوان یکی از عوامل جابهجایی تهران نام برده میشود، این سؤال در ذهن مخاطب شکل میگیرد که آیا سیاستگذاران ما تصور میکنند به صرف جابهجایی پایتخت، بخشی از جمعیت تهران به شهرهای دیگری کوچ میکنند؟ اغلب صاحبنظران معتقدند با تغییر پایتخت، جمعیت میلیونی این شهر جابهجا نخواهند شد، بنابراین ناترازی آب همچنان وجود خواهد داشت، آیا اینطور نیست؟
بله دقیقا. با جابهجایی پایتخت، جمعیت جابهجا نخواهد شد. تجربهای که در ترکیه هم اتفاق افتاد و با تغییر پایتخت سیاسی به آنکارا، این شهر بزرگ شد اما توسعه استانبول نیز متوقف نشد. در مورد ایران هم، قطب صنعتی در پایتخت و شهرهای اطراف آن شکلگرفته و بخش زیادی از جمعیت ساکن تهران در صنایع پیرامونی این شهر مستقر و مشغول بهکار هستند. بنابراین انتقال پایتخت بهجابهجایی جمعیت منتهی نخواهد شد. از طرفی پرسشهای مهمی در این زمینه مطرح است، مواردی مانند اینکه آیا این انتقال شامل تمامی ساختارهای دولتی و اداری خواهد بود؟ چه تدابیری برای انتقال جمعیت، مسکن، و ایجاد زیرساختهای لازم در شهر جدید اندیشیده شده است؟ آیا تهران به حال خود رها خواهد شد؟ تجارب جهانی نشان داده است که انتقال کامل یک شهر ناممکن است و تمرکززدایی تنها در صورتی موفق خواهد بود که تدریجی و با برنامهریزی دقیق انجام شود. اینکه رئیس دولت عنوان میکند امکان ندارد با منابع زیرزمینی موجود، آب تهران را پشتیبانی کرد، حرف درستی است اما باید در این زمینه برنامهریزی و سیاستگذاری کرد. طبیعتا مخالفت با طرح انتقال پایتخت به معنای نادیده گرفتن بحرانهای فعلی تهران نیست ولی باید در نظر داشت که پس از جابهجایی هم مشکل ناترازیها کماکان وجود خواهد داشت. باتوجه به اینکه ناترازی آب را در کل کشور داریم، هیچ نقطهای از فراوانی آب برخوردار نیست. سوای این موضوع با مشکلات تازهای در پایتخت جدید مواجه خواهیم شد. مدلهای توسعه هم نشان داده است علیرغم اینکه برنامهها و چارچوبهای محدودی برای برخی قسمتها در نظر گرفته میشود اما با انتقال پایتخت، وزارتخانهها و دفاتر وزارتی و سازمانهای مادر تخصصی و مابقی بخشها جابهجا و یک جمعیتی به پایتخت جدید منتقل میشوند. زیرساختهای تازهای نیز در بخشهای حملونقل، فرودگاه، پایانههای باربری و ایستگاههای راهآهن ایجاد و ما مجدد یک تهران کوچک را حداقل در شروع کار خواهیم داشت که با مسئله منابع دستبهگریبان خواهد بود. اگر پایتخت به جنوب کشور منتقل شود، مسائل محیطزیستی و اقلیمی نیز بهصورت دوچندان رخ عیان میکند. باتوجه به این مسائل چنانچه یکی از اهداف دولت از جابهجایی پایتخت، رفع بحران ناترازی آب تهران باشد، راهکارهای واقعبینانهتری وجود دارد.
برخی کارشناسان نیز به همین موضوع اشاره کردهاند که با هزینه کمتر و راهکارهای اصلاحی نظیر مدیریت مصرف، اصلاح تعرفهها تا سطح قیمت تمام شده، توقف بارگذاریهای جدید جمعیتی، استفاده از فناوریهای نوین در تصفیه و بازچرخانی آب و اصلاح الگوی کشت میتوان تهران را به یک شهر ایدهآل تبدیل کرد، آیا در وضعیتی که تهران قرار دارد، با راهکارهای اصلاحی میتوان آن را به یک شهر ایدهآل تبدیل کرد؟
هنوز زود است که از ایدهآلها سخن بگوییم. در وهله اول باید بتوانیم این مشکل را مدیریت کرده و در نقطه پایاپای بایستیم و بعد به تعریف یک شهر ایدهآل برسیم. واقعیت این است که در مرحله تأمین منابع تقریبا به نقطه آخر رسیدهایم و منابع جدیدی وجود ندارد، بنابراین چارهای نداریم جز اینکه به سراغ مدیریت مصرف برویم. سرانه مصرف آب در تهران بالاست که این موضوع متأثر از دلایل مختلفی همچون فرسودگی و اتلاف آب در شبکه، الگوی مصرف در بخش خانگی، صنایع و خدمات است. به اذعان برخی مسئولان روزانه ۶۰۰ هزار مترمکعب آب در تهران به دلیل شبکه فرسوده انتقال هدر میرود. یکی از مدیران عامل شرکت آب و فاضلاب تهران در سال ۹۹ گفته بود: «۲۵۰۰ کیلومتر از ۹ هزار کیلومتر خطوط انتقال آب تهران پوسیده و فرسوده هستند و باید حتما عوض شوند.»
در مورد میزان الگوی مصرف نیز حتی اگر بخواهیم مقایسهای بین تهران و مشهد انجام بدهیم، در حال حاضر ظرفیت اصلاح مدل بهرهبرداری و مدیریت مصرف با منابع آب فعلی وجود دارد. بنا بر اطلاعاتی که شرکت آب و فاضلاب مشهد منتشر کرده، سرانه الگوی مصرف آب خانگی در مشهد زیر ۱۵۰ لیتر در شبانهروز به ازای هر نفر است، اما وقتی در مورد تهران صحبت میکنیم، این عدد در حدود ۲۵۰ لیتر است. یعنی ما میتوانیم حداقل این عدد ۲۵۰ را به زیر ۲۰۰ برسانیم. این بهمنزله آزادسازی بخشی از این منابع و کاهش فشار بر منابع فعلی هست. با یکسری سیاستها نظیر سیاستهای تعرفهای و بازچرخانی هم میتوان مصارف را مدیریت، و هم از طریق مدیریت پساب و جابهجایی با آب کشاورزی و به عبارتی تخصیص آب باکیفیت در حوزه شرب در قبال جایگزینی با پساب، منابع موجود را به نحو بهتری مدیریت کرد. موضوع آب همانند آلودگیهای زیستمحیطی است. ما برای حل مسئله آلودگی هوای تهران لازم نیست پایتخت را به نقطه دیگری با همان سیستم حملونقل و صنایع منتقل کنیم. لازم است پخش آلایندهها در تهران را مدیریت کنیم. پایتخت با مشکلاتی چون اشباع جمعیت، افزایش غیرقابلکنترل تردد خودرو و کمبود منابع انرژی مواجه است. این مسائل، بهویژه باتوجهبه شرایط اقلیمی خاص تهران و موقعیت کوهپایهای آن، به شکلگیری الگوهای شهری ناسالم دامنزده است. این شهر سالهاست که به عرصه برجسازی بیرویه تبدیلشده و این تغییرات دالانهای طبیعی گردش هوا را مسدود و آلودگی مداوم هوا را به یکی از بحرانهای جدی شهر تبدیل کرده است. حال اینکه شهرهای بزرگ دنیا باکیفیت هوای بهتری زندگی میکنند، چون منابع آلودگی از صنایع تا خودروهای شخصی و سیستم حملونقل عمومی را کنترل کردهاند. در تهران هم این سیاستها و راهکارها قابلیت تحقق دارد. بهتر است بهجای پاک کردن صورت مسئله و کنار گذاشتن تهران از ساختار برنامهریزیها، مدل چیدمان شهری و برنامهریزیها را با شرایط فعلی متناسب کنیم. البته بخش زیادی از اقدامات و برنامهها به علت تحریم و عدم امکان حضور شرکتهای بزرگ و عدم بهکارگیری فناوریهای جدید و کالاهای روز دنیا امکان عملی شدن ندارد. جالب است که ما جزء کشورهایی هستیم که به کنوانسیون تغییرات اقلیمی پاریس نپیوستهایم به این دلیل که شرایط تحریم به ما چنین اجازهای نمیدهد تا به فناوریها و علوم و فنون روز دنیا دسترسی داشته باشیم. طبیعتا مشابه این مسئله را در موضوع آب هم داریم. در تصفیهخانهها، شبکه انتقال و مصارف آب، گپ تکنولوژی وجود دارد. بااینحال میتوانیم با یکسری سیاستهای اصلاحی و افزایش راندمان و کارایی، بخشی از این مصارف را آزاد و مجدد به چرخه بازگردانیم. بنابراین با شما موافقم که در صورت توجه به راهکارهای تعرفهای و فناوری، اصلاح شبکه و شیرآلات و اصلاح نحوه مقررات شهرسازی و معماری در قسمت بازچرخانی آب خاکستری میتوان بخش زیادی از مشکل ناترازی را حل کرد. کما اینکه سنگاپور سیستم بازچرخانی صددرصدی آب دارد، حتی از فاضلاب شهری برای آب آشامیدنی استفاده میشود، یعنی تا به این حد سطح کیفیت آب را در قسمت تصفیه ارتقا دادهاند. ما در تهران نزدیک به ۵/۱ میلیارد مترمکعب فاضلاب خانگی داریم که اگر این فاضلاب به خوبی تصفیه شود، ضمن سروسامان دادن به مسئله آلودگی دشت ورامین و جایگزینی با آب کشاورزی، میتوان مجدد بخشی از این آب را وارد چرخه آب شرب شهری کرد، هرچند با ایدهآلی که در سؤال شما بود فاصله داریم و نمیخواهیم مجدد آب فاضلاب را به شبکه آب شهری برگردانیم و چنین امکانی برای ما وجود ندارد اما میتوان با جایگزینی بهعنوان آب فضای سبز و کشاورزی، بخشی از منابع این قسمت را برای مصارف آب شهری آزاد کرد. کارهای زیادی میتوان انجام داد و لازمه تحقق آن تدبیر و تخصیص منابع هست، البته در شرایطی که این گشادگی اقتصادی وجود داشته باشد و بتوان تکنولوژی را وارد و برای بهکارگیری آن هزینه کرد.
به اعتقاد شما چقدر مهم است که از این بهبعد تمرکزمان صرفا بر روی مدیریت مصرف باشد، نتایج مطالعات نشان میدهد برای مدیریت بحران دو راه اصلی مدیریت تأمین و مدیریت مصرف وجود دارد و از اینرو پیشنهاد مؤکد کارشناسان این است که در شرایط فعلی نباید روی مدیریت تأمین کار کرد. نقطهنظر شما دراینباره چیست؟
ناترازیهایی که در حوزه انرژی اتفاق افتاده، نشاندهنده شکست مدیریت تأمین است. این شکست به دلایل مختلفی اتفاق افتاده و یکی از دلایل آن مباحث اقتصادی و بودجهای است. از طرفی در دهههای گذشته به شکل صددرصدی در مسیر تأمین گام برداشتهایم. هنوز هم اگر کماکان میتوانستیم کاری در حوزه تأمین انجام بدهیم، با این ناترازیها مواجه نبودیم، چنین مسئلهای به ما نشان میدهد که در مدیریت مصرف دچار عقبماندگی هستیم و علیرغم اینکه در حوزه منابع آب، منبع جدیدی وجود ندارد اما همچنان مصارف را افزایش دادهایم، این گپ روزبهروز بزرگ و بزرگتر میشود و تلاشها و برنامهها به نظر ناموفق بوده است. در اینجا بحث استنباط مطرح نیست، بحث نتیجه است و باید بهجای عملکرد محوری این موضوع را بهصورت نتیجه محور بررسی کرد تا به عمق مسئله پی برد. برنامههای تأمین نسبت به برنامههای مصرف زودبازدهتر و ارزانتر است. برای مدیریت مصرف باید نگاه مهندسی اجتماعی داشت اما در حوزه تأمین نگاه صرفا سازهای کفایت میکند. از اینرو برای تأمین آب با مباحث سازهای و برای مدیریت مصرف با ماتریس فناوری، مباحث اجتماعی، تعرفهای، اقتصادی و پارامترهای دیگری مواجهیم که باید همه در کنارهم دیده شود، طبیعتا این موارد پیچیده است و تحقق آن به زمان و سرمایهگذاری نرمافزاری، اعتمادسازی و بسترسازی اجتماعی نیاز دارد، اما در مباحث سازهای به هیچکدام از این موارد نیازی نیست. برای شهر تهران به شکل خاص، باتوجه به اینکه منبع جدیدی وجود ندارد، ناچاریم مشکل را در پهنه منابع فعلی؛ مبتنی بر پارامترهای اجتماعی- اقتصادی، تعرفهای و مباحث تکنولوژی و فناوری مدیریت کنیم. تلاشهایی که اکنون در حال انجام است، نشان میدهد وزارت نیرو بهدنبال مدیریت مصرف انرژی است. در مورد آب نیز به همین شکل است و چارهای نداریم جز اینکه پارادایمهایمان را به سمت سازگاری و تطابق با منابع موجود هدایت کنیم.
نوشته تأثیر انتقال پایتخت بر ناترازی آب اولین بار در روزنامه رسالت. پدیدار شد.
source