انگار بغض کرده بود اشک توی چشمهایش بالا و پایین میشد و منتظر شره کردن بود، گفت این همه عکس گرفتم میخواستم عکسها را بفرستم بلکه آقاجان ببیند. ما پشتیبان رهبریم، بابام همیشه میگوید با یک نان خالی سر میکنیم اما به دشمن باج نمیدهیم.
source
انگار بغض کرده بود اشک توی چشمهایش بالا و پایین میشد و منتظر شره کردن بود، گفت این همه عکس گرفتم میخواستم عکسها را بفرستم بلکه آقاجان ببیند. ما پشتیبان رهبریم، بابام همیشه میگوید با یک نان خالی سر میکنیم اما به دشمن باج نمیدهیم.
source